پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۶

عقاب یا مرغ خانگی - گیل آوایی



زمانی بر فراز کوهی بلند لانه ی عقابی بود با چهار تخم.
روزی زمین لرزه ای کوه را لرزاند و یکی از تخمها پایین غلتید و به درونِ لانه ی مرغی در دره افتاد.
مرغها نمی دانستند از آن تخم عقاب آیا باید مراقبت کنند. تا این که زمان آن رسید از تخم عقاب جوجه عقاب زیبایی در آمد. برای مرغ شدن، مرغها  جوجه عقاب را پروراندند تا مرغ شود. عقاب لانه اش را دوست داشت و خانواده اش را هم،  اما بنظر می آمد که روح بلندپروازانه اش با آنچه که در آن بود همخوانی نداشت.
روزی عقاب به آسمان بالای سرش نگاه کرد و دید که عقابهای با شکوهی در حال پروازند.
" آه...." جوجه عقاب فریاد زد " کاش می توانستم مانند آنها در آسمان پرواز کنم و اوج بگیرم"
مرغها به او خندیدند. " تو مانند آنها نمی توانی در آسمان پرواز کنی."  
جوجه عقاب به خیره شدن به خانواده ی واقعی خود در آسمان ادامه داد و در آرزوی پرواز مانند آنها ماند.
هر وقت جوجه عقاب از آرزوهایش می گفت، به او می گفتند که تو نمی توانی.
و این چیزی بود که جوجه عقاب آموخته بود بپذیرد. پس از مدتی، جوجه عقاب از آروزی پرواز کردن در آسمان دست کشید و به زندگیِ مانند مرغ پرداخت.
سرانجام پس از یک  عمر مرغ ماندن، عقاب مرد.
درسی که از این داستان می توان آموخت این است:  آنچه که به آن اعتقاد داری باش. اگر روزی آروز داشتی عقاب باشی، آرزویت را دنبال کن نه حرفهای مرغها را!> (ترجمه ی متن انگلیسی که از wisdomquotesandstories برگرفته شد.)
  .

لنین:

عقابها تا حد پروازِ مرغ خانگی سقوط  می کنند اما مرغها با آن بالهای گسترده شان هرگز نخواهند توانست تا ابرها در آسمان اوج بگیرند/پرواز کنند.
 

یکشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۶

ای داد - گیل آوایی




گمنامها
بی نامها
خورشید واره های در دل خاک
نگاههای هر آدینه
بر دشتِ خاوران
ای داد
بُهتِ غریبی به دلم چنگ می زند
رهایم نمی کند
چون زخم خنجرِ یک دوست!
ای بیداد
تصویرِ شاعری 
به قاتلان رای می دهد!
دردا " چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم!؟"*





*
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
سعدی

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۶

یک اشاره کوتاه: اگر شهامت مبارزه با جنایتکاران و فاسدان را نداریم، به آنان مشروعیت ندهیم!-گیل آوایی



برخوردها با مقوله ی انتصاباتِ موسوم به انتخابات در جمهوری اسلامی هم با همه تفسیرها و تحلیلها و شامورتی بازیها، از دو نگاه پایه ای به سرنوشت سیاسی ایران سرچشمه می گیرد. 

یک: رهایی از جمهوری فساد و تباهی اسلامی ، دو: بقای این حکومت ننگین با شرایطِ به مرگ گرفتن وُ به تب رضایت دادن!
همه ی برخوردها از این دو نگاه ناشی می شود!
نگاهِ نخست، تن ندادن به باتلاق متعفن اسلامی ست که هست و نیست اکنون و آینده ایران را به نابودی می کشاند که کشانده است!
و نگاه دوم ماندن در همین باتلاق متعفن است و سقوط در منجلاب خرافه و فساد و جنایت و خفقان و غارت شدن!
تمام چهره ها و نیروها و گروهبندیها در یکی از این دو نگاه قرار می گیرند، حال با هر اندیشه و برنامه سیاسی/مبارزاتی باشند.
نباید از وحشت مرگ به کابوس تن داد! نباید از وحشت مرگ به زنده به گوری تسلیم شد! باید با مرگ و کابوس همزمان جنگید!
بحث، مبارزه با همه ی مافیای جمهوری اسلامی ست یا پذیرش اصل و بقای این حکومت جنایتبار و مافیایی!
حال به صداقت و شرافت و کرامتِ خودِ ما بستگی دارد که با کدام نگاه برخورد کنیم و  تصمیم بگیریم. با چنین برخوردی، جای ما را مشخص می کنیم در کدام صف بندی قرار داریم و مسئولیت ما در این صف بندی چیست!
یادمان نرود که میان ما ملت ایران و جمهوری اسلامی دریای خون خوابیده است! به خاورانها و بیدادگاههای مافیای جمهوری اسلامی نظری بیندازیم. این همه جنایت، غارت، فساد و سقوط ارزشهای انسانی، اخلاقی و فرهنگی نهیب گوشخراشی برای همه ماست چه می کنیم چه می گوییم چه می خواهیم در کجای تاریخ قرار داریم!
اگر شهامت مبارزه با جنایتکاران و فاسدان را نداریم، به آنان مشروعیت ندهیم!
خوب فکر کنیم!

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...