پنجشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۰

سخنی با دوستان مجاهد - گیل آوایی

سخنی با دوستان مجاهد

سازمان مجاهدین خلق چوب ندانم کاریها و توهمات اسلام سیاسی اش را می خورد به همانگونه که منتظری خورد همانگونه که موسوی و کروبی خورد همانگونه که ملت ایران از این باور و تفکر سراپا جنایت و تناقض خورده است و تاسفبار اینکه هنوز در بر همان پاشنه می چرخد و سازمان مجاهدین خلق طوفانی را درو می کند که هژمونی کسانی چون رجوی بر این سازمان، باد آن را با همان توهمات و تحلیلهای برآمده از آن در سالهای نخستین انقلاب کاشته بودند. با همه احترام به تک تک بدنه مجاهدین باید بگویم که فرهنگ فرد پرستی و کیش شخصیت در این سازمان و ندانم کاریهای یکی از پی دیگری نه تنها خود سازمان را بخون کشاند بلکه همه ی ملت ما را اسیر بسیاری از رویدادها کرد که می شد از آن پرهیز نمود. و این میانه فرهنگ و برخورد و خود سانسوری ای بر بسیارانی حاکم شده است که مجال نقد و برسی و ریشه یابی نمی دهد و با برچسب زدنها و تاختنهای هوچی گرانه از نوع همانهایی که از سوی حکومت جهل و جنایت اسلامی اعمال می شود، برخورد می کنند. براستی  چرا جزئی از عادتهای بد ما ایرانیان شده که وقتی کشته شدیم یا مردیم یا قربانی شدیم، های و هوی ها بلند می شود و خودقربانی نمایاندن، گرفتار می آییم. چرا به ریشه یابی ها و درمان درد خود نمی پردازیم ؟ چرا کسی یا کسانی که با ندانم کاریها و توهم ها و بسیاری دیگر از دلایل شناخته شده سبب فجایع هولناک شده و می شوند، پاسخگو نبوده و نیستند. چرا عادت کرده ایم همینطور سواری بدهیم و در چنبره هزار فاجعه دست و پا بزنیم هیچ کس هم نخواهد مسئولیتی بعهده بگیرد.
یک حاکمیت خونبار تمام ملت و مملکت ما را به خون و تباهی کشانده است. یک ملت را اسیر خرافه و جهالت و غارت کرده است و این می کند که هم اکنون شاهدیم و تاوان می دهیم و در رویارویی با چنین حکومتی نیرویی چنان گسترده با پشتوانه بیشترینه ی مردمی در ایران در چنین شرایط دردناکی قرار می گیرد که ریشه در یک روند اشتباه از پی اشتباه دارد و هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد
چرا رهبری مجاهدین نسبت به جان همه کسانی که در عراق هست و نیست خود را در خدمت رهبری شان گذاشته اند مسئولیتی نمی پذیرد. مجاهدین با کدام برنامه با کدام هدف با کدام طرح به عراق برده شدند؟ این برنامه و هدف و طرح همینی است که از صدام به بی پناهی امروز انجامیده است. آیا رهبری مجاهدین برنامه ای برای چنین شرایطی داشته است؟
مصاحبه با هزارخانی در پی حمله امریکا به عراق و سقوط صدام هنوز در گوشم هوار می شود که رهبری مجاهدین هیچ برنامه ای برای مجاهدان گرفتار آمده در عراق ندارد!
مگر می شود اینگونه طرح و برنامه ریزی کرد بعد هم هیچ!!!!؟ چه کسی در سازمان مجاهدین پاسخگوی این سالهای خون است!؟ چه کسی پاسخگوی به هدر دادن قدرت بی مانند مجاهدین در سالهای رفته است!؟ تا کی باید در یک لاک ِ سکتاریستی سر فرو رفت و به هیچ کس هم پاسخگو نبود!؟
سه هزار و پانصد مجاهد باقی مانده از آن فراخوانی ِ نیرو به عراق در خونبار ترین شرایط مانده اند و مرحله به مرحله سلاخی شده و می شوند یکی نیست در این سازمان از رهبری بپرسد که چرا چنین شده است!؟
یکی با آن خونباری آیت الله رهبری ِ مشتی قاتل و شکنجه گر می شود و همه ملت و مملکت را به خاک و خون می کشد و به هیچ کس پاسخگو نیست و یکی هم در این سوی جهان دربدری رهبر می شود و رجوی ایران ایران رجوی بار می کند و به هیچ کس هم پاسخگو نیست!
نه مجاهدم نه اصولن دشمن مجاهد اما به عنوان یک ایرانی که بنوعی داغ سه دهه از حاکمیت اسلامی برخود دارم، آیا می توانم بپرسم که رهبری مجاهدین در چنین کارزار خونبار با حکومت اسلامی چرا به اینجا کشیده شده است و مسئول چنین سیاستها و برنامها چه کس یا کسانی اند و چه برخوردی با آنان شده است!؟
ایا می شود پرسید که رهبری مجاهدین با آن سی خرداد شصت و این استقرار در عراق و آن لشکرکشی های خونبار که جز به کشتن دادن و دم تیغ ِ جانیان بردن ِ نیروها نبوده، به کجا رسیده اند و چرا پاسخگو نیستند!؟
آیا سه دهه از حاکمیت دینی چشم سازمان مجاهدین را باز نکرده است که اسلام سیاسی همین جنایتها و تناقضها و غارتها و ریاکاریها ست که همه ی ما از آن به روز سیاه نشسته ایم!؟ چرا هنوز آقای رجوی ادای خامنه ای در می آورد و خانم رجوی ادای رئیس جمهورهای رهبری را!؟
آیا سازمان مجاهدین به یک خانه تکانی اساسی نیاز ندارد!؟
شاید کار بجایی رسیده است که رهبری مجاهدین جز ادامه ی همین سکتاریسم راهی دیگر ندارند اما بدنه مجاهدین چه می کنند!؟
به باور من، سازمان مجاهدین باید عطای اسلام سیاسی را به لقایش ببخشد و راه به همبستگی بدون نگاه سکتاریستی ِ تا کنونی باز کند.
طرح شورای ملی مقاومت و رفتن به عراق و برنامه هایی در همین چارچوب راه بجایی نبرده و باید به تمام نیروهای مترقی بی هیچ هژمونی ِ تاکنونی بپیوندد و راه به یک همبستگی فراگیر بازکند.
سکتاریسم سیاسی/سازمانی/خطی بلای جان جنبش مترقی ایران بوده و است هنوز. ضمن پاسخگویی به سیاستها و برنامه های تا کنونی، به یک دمکراسی تشکیلاتی/حزبی/سازمانی باید گردن نهند. هر کسی در مقابل عملکرد خویش باید مسئول و پاسخگو  باشد. ریاست و رهبری مادام العمر نیست! باید بنا به نیاز شرایط و خواست بدنه ی هر حزب و سازمان سیاسی برپایه دمکراسی و هژمونی اعضاء آنها تغییر یابد.
این را گفته ام تا گفته باشم. شاید گامی در جهت دور شدن از آن عادت بدی که اشاره اش در این نوشتار رفت، باشد.
با درود و احترام به همه اعضاء سازمان مجاهدین خلق ایران بویژه دلیران اسیر در اشرف

گیل آوایی

یکشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۰

فریاد - گیل آوایی

فریاد
گیل آوایی
21فروردین 1390


جهانی شدن
مرزهای بی مرزی
ریاکاران با بمب افکن و موشک و دیپلماسی هفت رنگ
جهان داغ می کنند
کابوس کدام رویای بخون نشسته تعبیر کرده اند جانیان
گاوچران از کدام گله
هار آمده بود که میراثش
کاخ سفید را هنوز هم
روسفید می کنند به نعل و به میخ
دمکراسی از برای کدام غارت ساز می شود باز
همساز ِ شمشیر بدستان ریاض
که گردن زدن سنت جنایتشان بود شمشیر دوسر!

پادشاهان غارت و سنت ِ وقاحت
دیکتاتوری ِتفنگ و سرباز و گزمه
جان تهیدستان بجان آمده می چزانند
دمکراسی بار می برند پشته پشته از کابل تا تریپولی
از قاهره تا دمشق

بازی از کدام جهانی شدن آغاز شده است
هنوز خود سوزان است در بدر
از نیویورک تا تهران*
از سیدی تونس
تا میدان دام....آمستردام

چه اندوه کمرشکنی ست  روزگار کنون
خیل بیکاران تا عمق دردناک گرسنگی
خیل دربدران بی سهم از یک جهان بی مرز
که بی مرزی غارت بی در و پیکرشان است هنوز
راستی را از کدام داغ بگویم!؟
از کهریزک تا تدمر**
از دیاربکر تا لا سانتا
آه که کمر راست نکرده ام خاورانها را
به چنین شعله کشان ِ هر روز... هر لحظه

دمکراسی غم انگیزیست پا به پا شدن خیل غارت گران
یکی قرآن می سوزاند به ریاکاری
یک هاله ی نور می بیند
یکی شمشیرآهیخته گردن میزند
یکی آیت جنایت است به جهل هزار و چهارصد ساله ی جمکرانی
دیکتاتورها همه توطئه کشف می کنند به ذکاوت
چه زبان مشترکیست جانیان
در هر کجای جهان غارت

درد می کشم هر روز
کوله ی راه یک تاریخ ِ مسخ بر دوش
اشکبارانه به تماشا نشستن یک دنیا دمکراسی
نوبت به آتش کشیدن کدام بجان آمده است در جهان بی مرز جهانی شدن
کجا شده است روزگار انسان شدن، بودن
چه آمده است بر آوازهای  مهربانی پیام آوران مهر
انسان به کدام سحر خود آفریده می سوزد
که داغ قسمت داغداران است هر یک به نوبت
هر خاک به خاک
هر گور به گور
آه دلم بتنگ آمده است
دلم بهم می خورد از این جهانی شدن انسان مسخ
دلارهای غارت
سهم جانی ترینان است
تهیدستان گرسنگی قسمت می کنند هنوز
کودک و زن و زندان
فهر خدایان است قسمتشان

مردان سربدار
 آوازهاشان
جنگل می گیراند

هم آوایان دربدر
چرا به های و هوی شعله کشان
 آه می کشند
انسان در کدام چاه خویش چال شده
کاین جانیان چنین به جنایت جهانمان آتش می گیرانند





اشاره به خودسوزی نیوشا فرهی در نیویورک برای اعتراض به حضور خامنه ای جنایتکار زمانی که رئیس جمهور حکومت جهل و جنایت اسلامی بود و نیز خود سوزی بوسعید تونسی که آتش انقلاب اخیر تونس را گیرانده است

اشاره به زندانهای مرگبار در ایران، سوریه، ترکیه، ونزوئلا

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...