دوشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۹۱

حکومت هیولاهای اسلامی با اقتصادِ دلالی و لُمپنیسمِ صاحب زمانی جز غارت وُ خرافه وُ جنایت نیست! دریغا که عقاب های میهنم تا حد مرغ خانگی سقوط کرده اند! - گیل آوایی



حکومت هیولاهای اسلامی با اقتصادِ دلالی و لُمپنیسمِ صاحب زمانی جز غارت وُ خرافه وُ جنایت نیست!
دریغا که عقاب های میهنم تا حد مرغ خانگی سقوط کرده اند!
گیل آوایی
دوشنبه اول آبان 1391/ 22اکتبر2012

یک روز نیست که خبر از دزدی و قتل و غارت در حکومت اسلامی نباشد. یک روز نیست که اسلام، چهره نکبتبار و تهوع آورش را در ایران نشان ندهد. یک روز نیست که در این شهر وُ آن شهر، این زندان و آن زندان، جوان یا جوانانی بالای دار برده نشود. یک روز نیست بسیارانی گله وار آه و اشک و ناله از بر سرِ دار رفتنِ یکی از میانشان را سر ندهند. سربدارانمان را چه شده است!؟ از میراثهای سیاهکل چه مانده است!؟ کجا شد آن آتشِ سلاحهای ستم سوزی که لرزه بر اندام حاکمیت سیاسی می انداخته است!؟ چه شد اعتصابات پر شور کارگرانی که حق خویش از حلقوم حاکمیت بیرون می کشیدند!؟ کجا شد غریو دلیرانه مردان و زنانی که همۀ این سرزمین را به اعتراض می کشیدند!؟ ایرانی به کجا رسیده که از پی آن همه به میدان آمدن؛ امروز به تماشای اعدامهای آشکار می نشیند و آه می کشد!؟ نان از زباله  می جوید! و مجیز لُمپن جنایتکار می گوید! وای برما!
وای بر ما که به چنین حقارت و پستی خو کنیم.
وای بر ما که حاکمیت هیولاها را بیش از سه دهه گردن گذاشته ایم.
وای بر ما که چنین مارهای صاحب زمانی در آستین پروراندیم و امروز بر جنایتشان گردن نهاده ایم.
چه  مان شده است!؟ این سرزمین مال ماست. این خاک میراث نیاکان ماست. این خونی که اینجا و آنجا بزمین ریخته می شود از ماست! از فرزندان ماست! از جوانان ماست! که بدست همین حکومت اسلامی بی آینده شده اند! ما را چه شده است!؟
خامنه ای ابله، ناتوان تر از اداره یک مستراح  است، در کاخ نشسته و به سرزمین ما حکم می راند!، رئیس جمهورش صلاحیت یک بقال را ندارد، به کاخ ریاست جمهوری تکیه زده است. لاری جانی، یک بیمار روانی ست، بر قوه قضائیه حکم می راند. آن لاری جانی دیگر، ابله تر از همه شان است بر مجلس لُمپنها ریاست می کند! هر مدیر و رئیس و وکیل را که بنگری، ذره ای از صلاحیتِ حتی بودنِ در جامعه را ندارند و باید در تیمارستان باشند اما برای من و تو و ما تصمیم می گیرند ومدیریت جامعه ما را یدک می کشند! و این شده است که همه در چنان گندابی نفس می کشیم که ننگ و نکبت و حقارت از تمامیت آن می بارد!
در جهنمی از فقر و اعتیاد و بیکاری و بی آیندگی، حکومت هیولاهای اسلامی به بحرانهای خودساخته عجز و لابه می کند و اینهمه پدیده های دردناک و شوم را به حساب همین بحرانها می گذارد و از مسئولیت مدیریتی یک حکومت می گریزد. پس از سه دهه از حکومت الله بختکی و جهلِ مرکب، ناتوانی خود را با قتل و سرکوبهای خونبار لاپوشانی می کند. بدیل این حکومت ظهور صاحب زمانش است و فرهنگ آن، لُمپنیسم افسار گسیخته و چاپیدن به هربهایی ست. اساس اقتصاد این حکومت، مناسبات دلالی و بازار است. مناسبات انگلی در اقتصاد شده است همۀ اقتصاد در حکومت اسلامی! تولید و تخصص و دانش و اقتصاد این زمانی( مدرن-امروزی) با این حکومت بیگانه است.  پیکرۀ مدیریتی این حکومت، باندهای مختلف دلالی ست که در جزئی ترین واحد اقتصادی جامعه ریشه دوانده و قدرت و رقابت میانشان، جدلهای زرگرانۀ است. جدلهای زرگرانه از این نگاه که در موجودیت و بقای حکومت اسلامی، همه شان یکدستند. بودنشان به بودنِ همین حکومت انسانسوز گره خورده است.  ایت الله ها و مراجع تقلید و عمامه گنده های اسلامی اگر دیروز به خمس و دکات و موقوفات و امام و امامزاده ها دم و دستگاهشان را می چرخاندند، امروز به نفت و گاز و کشاورزی و صنایع و همۀ زمینه های وارداتی و صادراتی چنگ انداخته اند. باندهای ریز و درشت از دل همین چنگ اندازی های اسلامی سر برآورده اند. هر دزد و شکنجه گر و قاتل و مهر به پیشانی، امروز شده است یک کاره این مملکت و به جاه و مقام رسیده است و کیسه های همان عمامه گنده ها را سهم امام می دهند و بر دار و ندار این مملکت می تازند! چنین روندی بدتر از هر روز می شود بهتر نمی شود! هر چه این حکومت بر سر قدرت بماند، روزگار ایرانی سیاهتر می شود و بر وسعت خاورانهای سرزمین ما افزوده می شود. این حکومت جز نکبت و فقر و جهل، هیچ ندارد و جز آن نیز هیچ بار نمی آورد. مردمی که به چنین حاکمیتی به چنین فرهنگ قهقرایی/لُمپنی خو کند، سرنوشتی جز به خاک و خون کشیده شدن ندارد. مردمی که گردِ چنین انسانسوزانی بگردد جز ماندن با باتلاق متعفن همان اسلامی ندارد که چنین هیولاهایی از آن سر در آورده اند. این را همه می دانیم! چرا خود سقوط کرده ایم. جوانان ما چه می کنند!؟ چرا در مقابل این هیولاها به زبانی که بفهمند برخورد نمی کنیم!؟ این لُمپنها جز زبان توسری نمی فهمند! همۀ این حکومت حقیر تر از آن است که بر ما و سرزمین ما حکم براند. هر روز که بگذرد، در باتلاق این حکومت بیشتر فرو می رویم. زندگی در حکومت اسلامی مردگی ی حقارتبار است. نفرت به این دین،نفرت به این فرهنگ، نفرت به منادیان این دین جهنمی که ما و سرزمین ما را به چنین گندابی کشانده اند. هر روز مرگ، هر روز اعدام، هر روز حقارت، هر روز خرافه، هر روز ننگ، هر روز بی غیرتی محض، هر رو زبونی و دریوزگی، هر روز مرده خویی و در ماندگی!
وای برما!
نفرت بر ما اگر به چنین هیولاهای اسلامی مجال بقاء و حکومت دهیم!

گیل آوایی




پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...