چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۰

اگر انفجار پالایشگاه آبادان نیروگاه اتمی بوشهرباشد چه می کنیم؟- گیل آوایی



اگر انفجار پالایشگاه آبادان نیروگاه اتمی بوشهرباشد چه می کنیم؟


مدیریت یک اصل دینی نیست بلکه انسانی و همین جهانیست
 حکومت الله بختکی اسلامی که به هیچ بنی بشری حساب پس نمی دهد و مشروعیتش را نه از مردم بلکه از صاحب زمان همیشه غائبش و دین سراپا تناقض و تضاد و نفرت و انتقام می گیرد، مدیریتش را هم از همان نگاه با همان منطق ِ بی منطقی و از همان سلام و صلوات می گیرد اما اساس و اصل مدیریت برآیند دانش و آگاهی ِ این جهانی و کاملن زمینی و مستلزم دانش و آموزش و باورهای علمی است و یکی از پایه های آن نیز مدیریت خطر یا همان ریسک مانیجمنت است که در ایران بلا زده ی ما نه تنها محلی از اعراب ندارد بلکه در بی مسئولیتی محض با ریاکاری ذاتی حکومت اسلامی به جنگیر و رمال از همان نوع نماز باران و دعا برای حل معضل بیکاری، لابه می شود. ( ساده ترین پرسش در مقابل چنین نگاهی به مسئله این است که برق تولیدی با چنین سرمایه گذاری نجومی، منطقیست!؟ خطرهای وجود چنین نیروگاه با چنین مدیریتی! چه می شود!؟ کدام مردم و سرزمینی تاوانش را می دهند!؟ آیا دنبال کردن چنین مسیری با چنین ویژگیها و نمونه های هشدار دهنده، مسئولیت یا بی مسئولیتیست!؟ حکومتی که از تامین نان مردم عاجز است و پرده بکارت هم از چین وارد می کند! آیا صلاحیت چنین صنعت حساس و نیروگاهی را دارد!؟)
واقعیت در سرزمین بلا زده ی ما از همان ابتدای بر سرکار آمدن حکومت اسلامی دو دیدگاه که شاید درست تر این باشد بگویم که کوری و بینایی بوده است مصداق همان شکل مار و کلمه ی مار ِ معروف که بیسوادی و حماقت و خرافه پاس داشته شده و می شود. اما حقایق علمی و پیامدهای هر کنش و واکنش در همین راستا نیازها و ضرورتهای بایسته خود را می طلبد به این معنی که اگر به یک کنش علمی عمل می شود پیامدهای علمی نیز اجتناب ناپذیر است یعنی وقتی از دانش بشری بهره گرفته می شود با دعا و استخاره و انشاءالله که چنین و چنان می شود، حل شدنی و پیش یا پس رفتنی نیست بلکه در همان گذر علم و منطق مدیریت شدنی و پاسخ دادنیست. یکی از همین نمونه ها نیروگاه اتمی بوشهر است. از خرافه پراکنی  و مزخرفات هاله ی نوری که از دهان رئیس و رهبر و خبره ی حکومت اسلامی فراوان شنیده ایم، بگذریم، دانش و تکنولوژی و همه ی پایه های این دانش و تکنولوژی حتی اگر در ایمنی ترین و علمی ترین و پیش بینی شده ترین حالت نیز دنبال شود، خطرِ آن هولناکتر از آن است که بتوان در چنان خطری راه گریزی داشت.


باز هم اگر از ضرورت یا بکارگیری برق نیروگاههای هسته ای که بنا به یک مقاله تحلیلی در نشریه آلمانی، برآمده از سودجویی سرمایه داران کلان است نه نیاز و ضرورت جامعه ی بشری، بگذریم، به نیاز و تامین آن با توجه به منابع و توانمندیهای طبیعی و انسانی خودمان در ایران بنگریم می بینیم که چنین نیروگاهی نه ضرورتی داشته و دارد و نه اصولن فرهنگ چنین صنعت و تکنولوژی در جامعه ی ما وجود دارد ساده ترین دلیل چنین نگاهی به سرمایه های هدر رفته در ایجاد چنین نیروگاهی در ایران است و دست آویز بودن به دامان عقب مانده ترین درعین حال بی مسئولیت ترین منابع تکنولوژیک این صنعت در جهان است که روسیه با آن مافیای برآمده پس از فروپاشی سوسیالیسم ( واقعن موجود!) و کره شمالیست یعنی اینکه کبوتر با کبوتر باز با باز، حکومت اسلامی با همپالکی های خود دست دعا برداشته و نیروگاه اتمی را دنبال می کند و وحشت بسیارانی در ایران از این است که اگر فاجعه ای چون چرنوبیل یا فوکوشیما پیش بیاید با چند گوسفند قربانی کردن و دعا و نماز این جانوران مشکل و خطر برطرف خواهد شد!؟


از همین نگاه هر نماد و نمود اینجهانی در حکومت اسلامی نشان کاملی از بلاهت و حماقت و بی مسئولیتی است که دود کور کننده ی آن در وحله اول به چشم ما ایرانیان می رود و مردم منطقه نیز ار ترکش فاجعه ی آن در امان نیستند.
اگر سرمایه گذاران کلان در جهان به بخش نیروی برق هسته ای روی آوردند اما در ایران کمیسیون بگیرهای کلان چنین گرایشی را جا انداخته اند یعنی هر بلا یا فاجعه ای که از آن بر سر ملت و مملکت بیاید، مهم نیست بلکه سودی که در جیب این حضرات می رود مهم است و این روند نه فقط در بخش نیروگاه هسته ای که در هر زمینه که انگشت بگذاری چنین است. از اقتصاد و صنعت گرفته تا آموزش و درمان، از طبیعت گرفته تا منابع فراوان آن که هرچه و هرجا را می نگری، بختک مافیای حکومت اسلامی بر آن چنگ انداخته است و با چنین درونمایه ی هولناک وقاحتی! در حکومت اسلامی، همه چیز مدیریت الهی می شود و نه حساب پس دادنی است و نه منطقی این جهانی بر آن حاکم است و تداوم آن نیز با خونبارترین جنایتها تحمیل شده و می شود
انفجار در پالایشگاه آبادان هر چه که بوده باشد، نبودِ مدیریت مسئول و آگاه در این نظام اسلامی است. یک خرافه مستی در بالا رهبری می کند و هاله ی نورهایی در پایین با جن گیری و رمالی و مرثیه سر دادن مجیز همان وقاحت! شوم را می گویند و به دلالی و ثروت اندوزی مشغولند

آنچه که در ایران بلازده ی امروز شاهدیم پیامد همین مدیریت الله بختکی و فقاهتیست که اگر بیست سال پیش جلوی این فاجعه گرفته می شد، قدرت این جانیان بمراتب کمتر از امروز بود. به شرایطی رسیده ایم که بحث افشاگری و آگاهی دادن و رو کردن ماهیت این جانیان مطرح نیست بلکه روی سخن با همه ایرانیان است که فاجعه ی تداوم این حاکمیت خونبار نه فقط امروز ایران که فرداهای ایران را نیز خراب می کند. سرنگونی این حکومت تنها راه رهایی از خطرات هولناک آینده است. ما در مقابل ایران و فردای ایران مسئولیم.

با مهر
گیل آوایی

4خرداد1390

جمعه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۰

در حاکمیت جن گیران و رمالان، از مرده هم صدایی آید، عجیب نیست - گیل آوایی

بارها فریاد کرده ایم که اصلاح طلب و اصول گرا و روشنفکر دینی و تاریک فکر دینی مردگان متحرکی هستند که هزار سال تاخیر در زاده شدنشان است اما باز دیده و شنیده ایم که جمعی تباهی و تحجر و خرافه ی این حشرات را بزک کرده و در قالب سفسطه های فلسفی/عرفانی به متوهمان ِ خدامست می فروشند و باز عریانتر، نکبت و شوربختی و سیه روزی ِ ما در زمان کنون که در چنبره ی خونبار حکومت اسلامی دست و پا می زنیم و قربانی می دهیم و دارها از سربداران سرزمین ما در کوی و برزن میهن مان برپاست و عجیب تر که از پی ِ بیش از سه دهه از حاکمیت خونبار و تجربه هولناک همین اصلاح طلب وُ اصول گرا وُ روشنفکران دینی وُ تاریک فکران دینی، باز با وقاحت مشمئزکننده ی ذاتی شان، فریب و ریاکاری بر سرمان آوار می شود. از جمله ی این فریبکاری ها دو روی یک سکه ( بخوانش یک تکه.....) است که خاتمی ها و احمدی نژادها به عیار بیت مافیایی خامنه ای تنور ماندن این جانیان بر اریکه قدرت را داغ می کنند

شاید یکی از بی بدیل ترینهای گواه باشد که یکی با وقاحتی اینچنین بگوید که : ظلمی که به رهبری شده است.....

وقاحت را می بینید!؟ قتل نداها ظلم به رهبریست! تجاوز و نابود کردن پیکر ترانه ها ظلم به رهبریست! کهریزکها ظلم به رهبریست! حسابهای میلیاردی خارج از کشور( داخل که دست خودشان است!) ظلم به رهبریست! مافیای نفت و دلار و دلالی ِ نکبتبار مجتبی خامنه ای پسرخوانده ی این حکومت نحس، ظلم به رهبریست! بگیر وُ ببندهای بی در و پیکر ظلم به رهبریست! فقر و اعتیاد و فحشا و گرسنگی و بیکاری و خانه خرابی، ظلم به رهبریست! شکنجه و سرکوب و گروگان گیری یک ملت، ظلم به رهبریست!

براستی با کدام زبان و کلمه و ناسزایی، آدمی می تواند خشم خویش را به چنین .........بیان کند که با این همه وقاحت بیاید روز روشن به مردم چنین بگوید!؟

و این وقاحت، تازه از اصلاح طلبان است! زشت ترش را از مصباح و خامنه ای و نوچه ها ی ملیجکشان احمدی نژادها سراغ بگیرید اما مخرج مشترک همه شان، همین حکومت نحس است. آخور همه ی این جانیان ِزشت خوی، همین حکومت خونبار است. چرا که اگر این حکومت به درک رود، هیچ کدام این حشرات نه فقط پشیزی ارزش و اعتبار نخواهند داشت بلکه در بیغوله ی متعفن تاریخی شان گور می شوند.

حال با آنهمه کشتار و جنایت و ریاکاری و غارت، چه شده است که ناگاه نوچه ی ملیجک، اپوزوسیون خامنه ای می شود و مشایی ایرانی و ایرانخواه از آب در می آید وُ ظلم شدن به رهبری از زبان خاتمی در می آید!، باید به این نکته ی به هزار فریاد، توجه کرد که هیچ فکر و هیچ طرح و هیچ حزب و هیچ سازمان و هیچ شخص و هیچ چهره از این دین سیاسی و حکومت خونبارش، در مسیر بالندگی و نیک بختی این سرزمین و مردمانش نیستند؛ هرچه هست این است که نفعی بیشتر ببرند، سهمی بیشتر از غارت داشته باشند، هر دزد و غارتگر ِ بی همه چیزی که پا روی دم آن یکی گذاشت، از میدان دلالی و رشوه و کمیسیون و بچاپ بچاپ بیرون کنند تا بقای بیشتر در این آخور ِ هرکی هر کی داشته باشند.

واقعیت این است که حکومت اسلامی به چنان آلودگی و خیانت و جنایت و بی هویتی ِ محض و لُمپنسیم ِمتعفن اسلامی رسیده است که هر حرکتی از سوی هر که و هرچه در این حکومت باشد، فرو رفتن هر چه بیشترشان در تعفن ِتَوَهُم و خرافه های جنایتبارانه شان است که در این ماجرا الله و محمد و قرآن و سنت قاتلانه شان هم در آن فرو می روند.

اما با همه ی این دست و پا زدنهای قاتلان در منجلاب متعفن اسلامی شان، روند اوج گیری مبارزه ی سرنوشت ساز با این حکومت، لحظه به لحظه شتاب بیشتری می گیرد. همه ی این ریاکاریها و عوام فریبی ها، ناشی از سرنگونی شان است. خودشان بهتر از هرکس دیگری می دانند که رفتنی اند چه بخواهند چه نخواهند و در این راستا تفاوت ِ سرنگونی این حشرات با دیگر دیکتاتورهای منطقه این است که حساب این جانیان را جوانان ایران می رسند. جوانان ما، همه ی این جوجه دیکتاتورها را بی لشکرکشیهای بیگانه، از سوراخهاشان بیرون می کشند.

اینهمه دستپاچگی و سرکوبهای بی حساب و دروغها و ریاکاریها، نشان از همین مبارزه و وحشت ِ حکومت اسلامی دارد.

اگر جوانان ِ دیروز، با کتاب به زندان برده می شدند و با سلاح بیرون می آمدند، امروز نیز همین نافرمانیهای مدنی و اعتصابات و مبارزات مسالمت آمیز به گلوله خواهد نشست و همه ی حکومت اسلامی را در هم خواهد کوفت. روزگار هیچ جنایتکاری، ابدی نبوده است. روزگار این جانیان نیز از این قاعده مستثناء نیست. آنانی که الله به بلاهت و وقاحت می فروشند، نمکپاش زخمهای مادران و پدرانی اند که در خاورانهای وطنمان روز حساب انتظار می کشند. آن روز نزدیکتر از هر زمان دیگریست. جانیان حکومت اسلامی از همین کابوس به هر دری می زنند از هر ریاکاری و فریب گرفته تا سیاستهای الله بختکی.

رویدادهای ایران پتانسیل دگرگونیهای عمیق و ریشه ای را بیش از هر زمان دیگری با خود دارد که فَوَران ِ آتشفشان آن هر لحظه ممکن است.

گیل آوایی
30 اردیبهشت 1390

جمعه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۰

ریاکاری اسلامی و جنگ گرگها، برای ایران و ایرانی نیست - گیل آوایی



گفتن ندارد که حکومت اسلامی با خون و سرکوب و بحران بر سر کار است. ریاکاری و دروغ و خرافه، بدیل ِمشتی خرافه مست ِبی ریشه ایست که از یک سو خون شریفترین فرزندان این آب و خاک می ریزد و از سوی دیگر دار و ندار ما را به تاراج می برد.
جنگ زرگری و چالشهای دروغین و خود آفریده ی حکومت اسلامی جز ریاکاری مشمئزکننده برای انحراف افکار عمومی نیست  که در دل آن سهم بیشتر از دیگری داشتن در قدرت و غارت بیشتر ثروت ملی ایران نهفته  است. بحث امام زمان و ولایت فقیه و قرآن و اسلام حرفهای صد من یک قازیست که به کار ِ ساندیس خورهای حکومت می آید.
ناتوانی اسلام با همه ژستهای آیت الله های موافق و مخالف خود را به خونبار ترین شکل نشان داده است و اسلام گرایان ِسیاست فروش، در بر همان پاشنه ای می چرخانند که از طالقانی ها و شریعتی ها گرفته تا مطهری ها و خمینی ها بلاهت آن را به هوراهای جاهلانه ی مشتی نا آگاه پراکنده اند. همه این سر و صدا ها جز ویرانی و عقب ماندگی و سیه روزی انسان در پی ندارد. اسلام و حکومت اسلامی در همه ی اشکالش ویرانگر و ضد انسانیست و باید در مغاک بلاهت و جهالت خرافه اش بماند تا دست از کار و زندگی و مدیریت جامعه بکشد. هر صدایی که با همین رنگ و بو در همین راستای پرتضاد و تناقض که خون انسان را شیشه کرده است، برآمده از وهم و باور خرافی همه ی آنانیست که از روی خوش خدمتی به الله و هراس از جهنم و درونمایه خرافه پرورانه شان است. اینان خاک در چشم بشریت می کنند.
حکومت اسلامی در تمامی مراحل عمر نکبتبارش هم کشته است، هم غارت کرده است. هم با بیگانه دست در تاراج دار و ندار ما داشته است، هم نمک خورده است؛ هم به وقیحانه ترین شکل آن نمکدان شکسته است.
امروز مشکل میهن ما همه ی این حکومت خونبار است. امروز مشکل ما اسلام نفرت انگیزیست که قدرت به هر قیمت پاس می دارد. امروز مشکل ما هر راه جویی با باورمندان و سیاست فروشان دینی است که زهر مهلک آن را بارها با بمیدان آمدن در پیکر ایرانی چشیده ایم. امروز مشکل ما شخص یا اشخاصی در حکومت اسلامی نیست. مشکل همه ی حکومت اسلامی است. بحث خامنه ای یا احمدی نژاد نیست بحث قانون اساسی و حکومت اسلامی نیست بحث بودن یا نبودن همه ی این حکومت است.
سروصداهای گرگهایی که امروز به جان هم افتاده اند نه از روی قانونمند بودن یا نبودن که بر سر سهم بیشتر داشتن از غارت ثروت ملی ایران است. درونمایه ی این جانیان چنگ انداختن بی چشم و رویانه است که خود و غیر خود نمی شناسد. مافیای خونباری که هیچ مرزی جز نفع بیشتر و قدرت بیشتر نمی شناسد. این جانانیان همان جوجه های ساندیسخور دیروزند که با شکنجه و کشتار و خوش خدمتی به همین آیت الله ها به جاه و مقام و مکنت امروز رسیده اند و قدرت بیشتر و همه ی حکومت را می خواهند و در این جدال چنگ اندازی ها به تنها چیزی که حتی فکر نمی کنند سرنوشت مردم و مملکت است. به تنها چیزی که حتی نمی اندیشند آینده این سرزمین است که چنین مشتی دزد بی همه چیز و رمال و جنگیر و گرگهای عمامه بسر و آخوند نما  به جان همه افتاده اند.
یکی نفت را تیول بیت خونبارش می کند آن دیگری گوش می جهاند که سرش کلاه رفته، یکی میلیاردی قرارداد می بندد آن دیگری حسابهای میلیاردی اش را می انباند این یکی چنان آینده نگری کرده که حکومت اسلامی گورش هم گم شود جایی و مفری یدک داشته باشد آن دیگری صاحب زمان هار می کند و فتوا می دهد
و این همه جز خانه خرابی و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و قربانی شدن نسلها و آینده سوزی ایران و ایرانی نیست.
در هیچ کجای تاریخ چنین نارواییهایی سراغ نمی توان داشت جز تاریخ همین اسلام لعنتی. هیچ کوردلی و نمک کوری و بی ریشگی ی تاریخی نمی توان سراغ داشت جز تاریخ همین اسلام سیاسی ای که هر گاه سمت و سوی قدرت گرفت نفرت و خون و تباهی و جهل و جهنم آفرید.
همه ی این جانیان در کلیت شان ننگ بشریتند چه با قرآنشان چه با پیغمبرشان چه با سنت شان چه با رنگ و لعابهای سفسطه گران روشنفکرنماشان. همه شان انحراف و قهقرا می پویند. همه شان خاک در چشم مردم می ریزند یک نمونه، به معنی واقعی کلمه یک نمونه در تاریخ این جانیان نیست که گلی به سر بشریت زده باشند همه اش بندگی و نفرت و خرافه و جهالت و خون و انتقام است. برای هیچ یک از بایسته های زندگی انسانی چیزی ندارند جز ریاکاری و دروغ
آنچه که امروز بر همه ی ما آشکار است این است که در حکومت اسلامی از هیچ یک از چهره ها و سازمانها و حزب و گروهی از درون این حکومت، راه به رهایی و زندگی انسانی، نیست.
فراموش نکنیم آنچه که در مصر و تونس و لیبی و سوریه و.....گذشته و می گذرد، بر یک اشتباه و در عین حال تفاوت ما در ایران انگشت می نهد و آن اینکه در این کشورها مردم و رهبران سیاسی(مخالفان) آشکارا تغییر حکومت، سرنگونی حکومتشان را می خواهند و برای آن هم به میدان آمده اند اما در ایران رهبران برآمده از درون همین حکومت نحس نه سرنگونی حکومت اسلامی که کنار زدن بخشی از آن را می خواهند و این تفاوت بسیار عمیقی با خواستگاه مردمی دارد که سرنگونی حکومت را فریاد می کنند. چنین تفاوتی همه را به این روزهای مرگبار کشانده است. از همین نگاه است که برای دور ماندن از ریاکاری همه ی حکومت اسلامی از هر جانورش، از احمدی نژادها تا مصباح و خامنه ای و خاتمی و دیگر اسلام پناهان خوش باور، باید دست در دست نیروها و باورها و تفکر و طرح و برنامه هایی داد که سرنگونی این حکومت را آشکارا فریاد می کنند و به میدان آمده و می آیند.
جدلهای درونی حکومت اسلامی هیچ مشکلی از ما و سرزمین ما را حل نخواهد کرد. جدلهای درونی حکومت اسلامی با هر رنگ و لعابی که باشد، برای انحراف افکار عمومی و مبارزه عمومی با حکومت اسلامی است. تضادها  و تناقضات و درگیری های زرگرانه یا حتی جدی در حکومت اسلامی برای مردم و منافع ملی ایران و نیکبختی ایرانیان نیست. یکی از اهداف این جدلها و تناقضات ایجاد شکاف و انحراف در میان مردم و ایجاد چالشهای ریاکارانه در جامعه است تا اصل مبارزه گم شود.  آفرینش چهره های مخالف در درون حکومت اسلامی، طرح سوخته ایست که خاتمی پرچمدار آن است و دیدیم و با گوشت و پوست و استخوان لمس کردیم که چه ریاکارانی هستند.
همه این حکومت، ریاکار و غیر ایرانی و دشمن ایرانیان است. همه ی این حکومت باید سرنگون شود چه با عمامه چه بی عمامه.

با مهر
گیل آوایی
اردیبهشت 1390

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۰

نجوا - گیل آوایی


نجوا
گیل آوایی
10 مه 2011

دردهایت را بگو
به اندازه ی همه ی جهان می شنوم
می دهمش دست دوری و دلتنگی
تا بپوکد

آخر بار کجا بود
آه کشیدی
آه....ناله های پیرزنی بیاد دارم
که نه خدا می دانست
نه دخل و دخیلی
ناداری اش تاخت می زد بی امان
چه گریه ای بودش
پای آنهمه چل چراغ
فرش زیر پایش غریب بود
به پای زمخت و زخمی
که میانه مشترک آوای دستان نازک دخترکان ده
که تار و پودش با خود داشت

بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
دردها اگر نگریزند
راه مرگلاخ ِ همه ی ما
که گرده پشته کرده ایم
سواری به نوبت
شیخ و شاه و یک وطن ریاکاری
قسمت ما چه بود
جز از برای مرگ بادا
زنده باد

زنده ماندن بی چرایی است این چنین

دستهایم هنوز راز هیچ بودنی
مشت نکرد
بیهوده بود مناره بلند
یاوه ها تمامی ندارند هنوز
چاه از برای کدام حماقت
چراغانی شده است
ما که ته چاهیم بی دلبخواه

بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
اندوه انبوه فریاد می گیراند
از چه خموش
جنگلی که سربدارانش ببازد
چه می تواندش بود
جز تاراج
تبرها هنوز بیداد می کنند
وای اگر ریشه هامان نبود
گورهای دسته جمعی
تکرار
و چه انتظار کمرشکنی
سکوت جنگل هوار می کند امشب
گفته بودمت
اگر سکوت فریادهای فرو خورده نزاید
بیداد طوفان می کند
طوفانی که نه تو کاشتیش
نه آنکه به جنگل دل داده بود
غم غریبی است لب فروبستن
آوازها از چه فراموش شوند
وقتی دل غنج می زند
پایکوبان یک دریا سرود
در خیل انبوه بجان آمدگان

میدانی
وقتی های و هوی نابگاه رنگ باختند
شور شنیدن شررهای سبز
گوش جان می نوازد بی تاب
بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
تو
از زبان من می گویی
از دهان من فریاد می کنی
قلبت در سینه ی من می تپد
چه حرفهای مشترکی
چه دردهای مشترکی
وقتی که سینه ات سر ریز
گوش همه ی جهان با من است
می شنوم


پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...