سه‌شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۵

گفتن فقط ز درد که درمان نمی شود!- گیل آوایی



چیزی در سرم بود با حسی! هر چه بود نوشتم! همینطوری اش را بخوانید تا شاید در فرصتی دیگر دستی برآن بکشم و چنانش کنم که بشاید!!!!: 



گفتن فقط ز درد که درمان نمی شود!
فریاد باید ار نه به فرمان نمی شود!

اشکی اگر چه زلال است، ای دریغ،
می خشکد از تباهی، گواران نمی شود

مانداب گر که بماند به چالِ خوش،
چون رودِ مرده است!، خروشان نمی شود!

زاینده باش، روان، پرخروش، سخت!
ماندن به گور خویش که زایان نمی شود!

باغِ وطن زخونِ عزیزان شده است سبز
گفتن زسبزِ سبز، بهاران نمی شود

دنبال کس مباش وُ خود آ، دیده باز کن
انسان کش است کو دگر انسان نمی شود!

آن کس که کرده گرده سواری، بزیر آر!
ور نه بزیر جهل سواران نمی شود

بگسل به دست خود افسارِ جهل را
ره خودبخود عزیزِ من آسان نمی شود!

رهوار باش، نمان چشم به راه کس!
دردِ تو غیرِ دست تو درمان نمی شود!

می دزدد از تو، می کشد از تو، ترا چه شد!؟
تکرار می شود سری به سامان نمی شود!
.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۵

بدیل سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ایرانیان در برابر جمهوری نکتبار اسلامی، بدیل ملی و اصیل ایرانیان است. - گیل آوایی



حاکمیتِ نکتبارِ جمهوری اسلامی اثرات مرگبار خود را در جامعه گذاشته است. جمهوری اسلامی پس از 37 سال حکومت واپسگرایانه جامعه را بلحاظ فرهنگی/سیاسی به دوران پیش از سرمایه داری برگردانده است. امروز تفکرِ حاکم بر جامعه و اصولا شیوۀ سیاستمداری و مدیریت جامعه در ایران، قانون گریزی و هرکس با قدرت  و فکر و برداشت خود از مناسبات کار و تولید و داوری برخورد می کند که به تناسب جایگاه مدیریتی در جامعه، زهری در پیکر جامعه می ریزد که در کلیتِ این حکومت، جامعه ای بغایت مسموم، زهراگین، بلبشویانه و ملوک الطوایفی ست. امروز به چنان مرحله ای از واماندگی، عقب ماندگی و خرافه های هولناک رسیده ایم که هرچه تا کنون در راه پیشرفت و آگاهی و ترقی و بالندگی گام برداشته ایم، پس رفته و رسیده ایم به دوران مکتبخانه ای و ریش سفیدی که وقتی شرایط کنونی جهان و اثرات انکار ناپذیر آن بر روابط اجتماعی و حتی مدیریتی، در نظر می گیریم می بینیم که حاکمیت جمهوری اسلامی از آن فقط در حفظ قدرت و سرکوب و حتی دزدیهای آشکار، مافیایی سازمانیافته استفاده کرده است و شده است همینی که در حزئی ترین واحد حکومتی هیچ نیست جز فساد، ریاکاری، دزدی، باجخواهی و باج دهی و ماندن بر قدرت و سهم خواهی مدام.
دیروزهای تاریخ معاصر ما اگر تفکرهای بالنده ای همچون سوسیالیسم/دمکراسی و مدرنیتۀ غالب در جهان نیرویی بالنده و انگیزاننده بود امروز به چنان شرایطی گرفتار آمده ایم که بسیاری از آماجها و خواستگاههای بر آمده از آن تفکر بالنده، نه تنها انگیزاننده نیست بلکه جامعه بنوعی به ناباوری و عدم اطیمنان حتی عدم اعتماد به آن برخورد می کند. امروز  در جامعه ما نه تنها چنان تفکری انگیزاننده و سازمانده نیست بلکه پافشاری به چنان تفکر سیاسی و جدلهای تا حد زیادی روشنفکرانه، راه به رهایی از بختک جمهوری اسلامی نمی دهد. آنچه که امروز در شومزارِ جمهوری اسلامی حرکتی فراگیر را سبب می شود و از اقبال عمومی برخوردار است، معیارهای ملی و باورها و فرهنگ تاریخی ایرانیان است. امروز استقبال مردم از آیینها و بزرگداشتهای ملی بسیار فراتر از برخورد با مقوله های دینی ست. شوربختانه نیروهای سیاسی از این نیروی محرک و مبارزه جو و سازمان ده، بهره نمی گیرند. شکافها و پراکندگیها و خودمحوریهای ایدئولوژیک و حتی تضادهای سیاسی، به دوام و بقای جمهوری اسلامی کمک رسانده و میدان به این اوباشان حاکم بر ایران داده است.
بدون بدیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگیِ برآمده از تاریخ و اصالت ملی، نمی توان در برابر حاکمیتی که همۀ امکان سرکوب و خفقان را دارد، ایستاد. تنها بدیل سیاسی در برابر جمهوری اسلامی، آماجهای ملی/تاریخی ایران است که می تواند جامعه را علیه تمامیت جمهوری اسلامی سازمان دهد. تنها بدیل سیاسی برای مبارزه با همۀ جمهوری اسلامی، رویکرد به خویشتنِ ملی/تاریخ خودِ ایرانیان است که می تواند جمهوری اسلامی را در باتلاقِ متعفن اسلام و فرهنگِ انسانکشُ زندگی سوزِ آن نابود کرد. 
داشتنِ طرح و برنامۀ سیاسی بر اساس آماجهای ملی وبنای یک جامعه بالنده و مترقیِ انسانی بر پایۀ اصالتهای تاریخی و باورهای نیاکانیمان چندان دشوار نیست. نیروها و چهره های سیاسی ما اگر بخواهند می توانند از چرخۀ تکرارِ 37 ساله شان( حداقل!) دور شوند و در یکی از سیاهترین دوره های سیاسی/تاریخی/اجتماعی ایران، اتحادی نیرومند تشکیل دهند. تنها بیرون آمدن از سکتاریسم ایدئولوژیک و تضادهای روشنفکرنمایانه و محفلی ست که می تواند  تمامیِ نیروهای سیاسی  را گردِ یک همبستگی فراگیر و ملی سازمان دهد. چنین  اتحادی را نه سوسیالیسم نه تفکرِ خودفریبانۀ ملی مذهبی و نه هر تلفیق آزموده شده در بویژه های سالهای اخیر می تواند بیافریند.  بدیل سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ایرانیان در برابر جمهوری نکتبار اسلامی، بدیل ملی و اصیل ایرانیان است. دیر یا زود ناگزیر از تن دادن به این واقعیت خواهیم بود.
.
در فرصتی دیگر باز به این بحث خواهم پرداخت.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۵

ریاکاری اسلامی و جنگ گرگها، برای ایران و ایرانی نیست - گیل آوایی

گفتن ندارد که حکومت اسلامی با خون و سرکوب و بحران بر سر کار است. ریاکاری و دروغ و خرافه، بدیل ِمشتی خرافه مست ِبی ریشه ایست که از یک سو خون شریفترین فرزندان این آب و خاک می ریزد و از سوی دیگر دار و ندار ما را به تاراج می برد.
جنگ زرگری و چالشهای دروغین و خود آفریده ی حکومت اسلامی جز ریاکاری مشمئزکننده برای انحراف افکار عمومی نیست  که در دل آن سهم بیشتر از دیگری داشتن در قدرت و غارت بیشتر ثروت ملی ایران نهفته  است. بحث امام زمان و ولایت فقیه و قرآن و اسلام حرفهای صد من یک غازیست که به کار ِ ساندیس خورهای حکومت می آید.
ناتوانی اسلام با همه ژستهای آیت الله های موافق و مخالف خود را به خونبار ترین شکل نشان داده است و اسلام گرایان ِسیاست فروش، در بر همان پاشنه ای می چرخانند که از طالقانی ها و شریعتی ها گرفته تا مطهری ها و خمینی ها بلاهت آن را به هوراهای جاهلانه ی مشتی نا آگاه پراکنده اند. همه این سر و صدا ها جز ویرانی و عقب ماندگی و سیه روزی انسان در پی ندارد. اسلام و حکومت اسلامی در همه ی اشکالش ویرانگر و ضد انسانیست و باید در مغاک بلاهت و جهالت خرافه اش بماند تا دست از کار و زندگی و مدیریت جامعه بکشد. هر صدایی که با همین رنگ و بو در همین راستای پرتضاد و تناقض که خون انسان را شیشه کرده است، برآمده از وهم و باور خرافی همه ی آنانیست که از روی خوش خدمتی به الله و هراس از جهنم و درونمایه خرافه پرورانه شان است. اینان خاک در چشم بشریت می کنند.
حکومت اسلامی در تمامی مراحل عمر نکبتبارش هم کشته است، هم غارت کرده است. هم با بیگانه دست در تاراج دار و ندار ما داشته است، هم نمک خورده است؛ هم به وقیحانه ترین شکل آن نمکدان شکسته است.
امروز مشکل میهن ما همه ی این حکومت خونبار است. امروز مشکل ما اسلام نفرت انگیزیست که قدرت به هر قیمت پاس می دارد. امروز مشکل ما هر راه جویی با باورمندان و سیاست فروشان دینی است که زهر مهلک آن را بارها با بمیدان آمدن در پیکر ایرانی چشیده ایم. امروز مشکل ما شخص یا اشخاصی در حکومت اسلامی نیست. مشکل همه ی حکومت اسلامی است. بحث خامنه ای یا احمدی نژاد نیست بحث قانون اساسی و حکومت اسلامی نیست بحث بودن یا نبودن همه ی این حکومت است.
سروصداهای گرگهایی که امروز به جان هم افتاده اند نه از روی قانونمند بودن یا نبودن که بر سر سهم بیشتر داشتن از غارت ثروت ملی ایران است. درونمایه ی این جانیان چنگ انداختن بی چشم و رویانه است که خود و غیر خود نمی شناسد. مافیای خونباری که هیچ مرزی جز نفع بیشتر و قدرت بیشتر نمی شناسد. این جانیان همان جوجه های ساندیسخور دیروزند که با شکنجه و کشتار و خوش خدمتی به همین آیت الله ها به جاه و مقام و مکنت امروز رسیده اند و قدرت بیشتر و همه ی حکومت را می خواهند و در این جدال چنگ اندازی ها به تنها چیزی که حتی فکر نمی کنند سرنوشت مردم و مملکت است. به تنها چیزی که حتی نمی اندیشند آینده این سرزمین است که چنین مشتی دزد بی همه چیز و رمال و جنگیر و گرگهای عمامه بسر و آخوند نما  به جان همه افتاده اند.
یکی نفت را تیول بیت خونبارش می کند آن دیگری گوش می جهاند که سرش کلاه رفته، یکی میلیاردی قرارداد می بندد آن دیگری حسابهای میلیاردی اش را می انباند این یکی چنان آینده نگری کرده که حکومت اسلامی گورش هم گم شود جایی و مفری یدک داشته باشد آن دیگری صاحب زمان هار می کند و فتوا می دهد
و این همه جز خانه خرابی و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و قربانی شدن نسلها و آینده سوزی ایران و ایرانی نیست.
در هیچ کجای تاریخ چنین نارواییهایی سراغ نمی توان داشت جز تاریخ همین اسلام لعنتی. هیچ کوردلی و نمک کوری و بی ریشگی ی تاریخی نمی توان سراغ داشت جز تاریخ همین اسلام سیاسی ای که هر گاه سمت و سوی قدرت گرفت نفرت و خون و تباهی و جهل و جهنم آفرید.
همه ی این جانیان در کلیت شان ننگ بشریتند چه با قرآنشان چه با پیغمبرشان چه با سنت شان چه با رنگ و لعابهای سفسطه گران روشنفکرنماشان. همه شان انحراف و قهقرا می پویند. همه شان خاک در چشم مردم می ریزند یک نمونه، به معنی واقعی کلمه یک نمونه در تاریخ این جانیان نیست که گلی به سر بشریت زده باشند همه اش بندگی و نفرت و خرافه و جهالت و خون و انتقام است. برای هیچ یک از بایسته های زندگی انسانی چیزی ندارند جز ریاکاری و دروغ
آنچه که امروز بر همه ی ما آشکار است این است که در حکومت اسلامی از هیچ یک از چهره ها و سازمانها و حزب و گروهی از درون این حکومت، راه به رهایی و زندگی انسانی، نیست.
فراموش نکنیم آنچه که در مصر و تونس و لیبی و سوریه و.....گذشته و می گذرد، بر یک اشتباه و در عین حال تفاوت ما در ایران انگشت می نهد و آن اینکه در این کشورها مردم و رهبران سیاسی(مخالفان) آشکارا تغییر حکومت، سرنگونی حکومتشان را می خواهند و برای آن هم به میدان آمده اند اما در ایران رهبران برآمده از درون همین حکومت نحس نه سرنگونی حکومت اسلامی که کنار زدن بخشی از آن را می خواهند و این تفاوت بسیار عمیقی با خواستگاه مردمی دارد که سرنگونی حکومت را فریاد می کنند. چنین تفاوتی همه را به این روزهای مرگبار کشانده است. از همین نگاه است که برای دور ماندن از ریاکاری همه ی حکومت اسلامی از هر جانورش، از احمدی نژادها تا مصباح و خامنه ای و خاتمی و دیگر اسلام پناهان خوش باور، باید دست در دست نیروها و باورها و تفکر و طرح و برنامه هایی داد که سرنگونی این حکومت را آشکارا فریاد می کنند و به میدان آمده و می آیند.
جدلهای درونی حکومت اسلامی هیچ مشکلی از ما و سرزمین ما را حل نخواهد کرد. جدلهای درونی حکومت اسلامی با هر رنگ و لعابی که باشد، برای انحراف افکار عمومی و مبارزه عمومی با حکومت اسلامی است. تضادها  و تناقضات و درگیری های زرگرانه یا حتی جدی در حکومت اسلامی برای مردم و منافع ملی ایران و نیکبختی ایرانیان نیست. یکی از اهداف این جدلها و تناقضات ایجاد شکاف و انحراف در میان مردم و ایجاد چالشهای ریاکارانه در جامعه است تا اصل مبارزه گم شود.  آفرینش چهره های مخالف در درون حکومت اسلامی، طرح سوخته ایست که خاتمی پرچمدار آن است و دیدیم و با گوشت و پوست و استخوان لمس کردیم که چه ریاکارانی هستند.
همه این حکومت، ریاکار و غیر ایرانی و دشمن ایرانیان است. همه ی این حکومت باید سرنگون شود چه با عمامه چه بی عمامه.

با مهر
گیل آوایی
اردیبهشت 1390

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...