شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۹۸

سفره ات خالی، ضریحِ مردگان را زر کنند - گیل آوایی





سفره ات خالی، ضریحِ مردگان را زر کنند
مرده خویان این چنین نابخردان را خر کنند

تا بلاهت هست، کسبِ مُرده خویان سکه است
می خورند وُ می برند وُ یا حسین عرعر کنند

صد هزاران اکبر و اصغر به دار آویختند
خاورانها شد وطن، از کربلا بدتر کنند

جانی اند جانی، چه داری چشمِ بهروزی، هوار
کاین پلیدان تیره روزی از برایت بر کنند

رسم شاه ما چنین رسم تشیع کرده اند
تا ولایت عهدیِ صاحب زمان را سر کنند

خانه  ویران را خیابانخواب شد ویرانسرا
کاخ، ملایان زخود با وحی پیغمبر کنند

ای دریغا دین زفقرِ مردمان شد راهکار
ناکسان دینجامه را از بهر آن در بر کنند

آن که او را سرورِ آزادگان نامیده اند
رسمِ زندانیِ تو، آری دو چشمت تر کنند

بارگاهِ مردگانِ وهم شد خشتِ طلا
بس ریاکاران امامان لوطی وُ عنتر کنند

آدمی در ذات خود دینی نمی آرد بکار
هر چه آید از بدِجهل است، جاهلتر کنند

چشم بگشا زین پلیدان جز بلاهت نیست، نیست!
هر چه هست از بهر چاپیدن شما را خر کنند!

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۸

سوارِ راه تویی، راه بی سوار کجاست! - گیل آوایی

سوارِ راه تویی، راه بی سوار کجاست!
چه  گویی یار نباشد که بی تویار کجاست!

تو خود رفیق رهی گر رفیق ره خواهی
حدیث حادثه ای چرخ روزگار کجاست

ز گامهای تو راه تو می شود آغاز
تو گام بر ننهی، رخش راهوار کجاست

نگاه مات چه داری بر آسمان، برخیز
نبوده غیر بلا، گو یک از هزار کجاست

حریف رزم تو ارباب این خدایان است
وگرنه سهم برابر از این قرار کجاست

نیامده است از این ره مگر سوار شود
سواری از تو بگیرد وگرنه بار کجاست

اگر زمانه تو خواهی بکام  گردد یار
قدم به راه گذار چشم انتظار کجاست

من و تو، ما شود ار هرکه از خود آغازد
جدا جدا دلِ همرزمِ کارزار کجاست
پنجشنبه، ۰۲شهریور ۱۳۹۱

هوای گریه ندارم زخشم فریادم - گیل آوایی

هوای گریه ندارم زخشم فریادم
هوار می زنم آری اسیر بیدادم

همان که نان خورَد از خوانِ من کند بیداد
سلاح گیر تو با من که خانه بربادم

چه خو کنی به جنایت زجهل گریانی
بیا که جهل تو ام می کند زبنیادم

زخون به تنگ آمده است مام وطن
چنین که حاکم الله گشته جلادم

ز دامِ آیه وُ جهل وُ ریا چه می نالی
که روز رزم به میدان بیایی من شادم

زهمرهیِ من وُ ما بهار می آید
نه در اسارت دینی که کُشته اجدادم

هوار می زنم آری که گوی و میدان است
کرامتی اگرت، آی وُ رَس به فریادم
جمعه، ۲۹دی ۱۳۹۱

سه‌شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۸

"بی شرف"ها که به نعلین و عبا بی شرفند! - دوشنبه، ۲۵دی ۱۳۹۶/ گیل آوایی

"بی شرف"ها که به نعلین و عبا بی شرفند!
بهر چاپیدن ما مرثیه خوانِ حرمند!

مسجد وُ منبر وُ هر بیتِ عزا می بینی،
همه با رنگ و ریا سفسطه گوی دِرَمند!

"بی شرف"ها که چو انگل بکنند نشو وُ نما،
با چنان هرزه گری بی شرفی را زبرند!

سر به محرابِ جهالت بکنند لابه دُعا،
ننگ ابناء بشر، جاهل و نادان و خرند!

ای دریغا که بلاهت شده است میداندار!،
"بی شرف"ها همه با دین خدا بی شرفند!


2
ما به جان آمده از قوم ریاکارانیم
غرق ماتم شده از حاکمِ قرآن خوانیم!

گندَمان زد ز بس این قوم ریاکاری کرد
آه از این قوم تبهکار کز او ویرانیم

هم نمک خورد وُ نمکدان بشکست بی وجدان!
عاقبت خشمِ روان، ما که چنین میدانیم

آن که با مُفتخوری قتلِ کسان فتوا داد!
گو بیاید که حساب از خودِ او! بستانیم!

ای که از غارتِ ما خشتِ زر انباشته ای
با خبر باش که ما جان به رۀ ایرانیم

گرچه گفتار چنین نقل به میخ وُ سنگ است!
داستانیست به تکرار، به گورَت رانیم!
.
دوشنبه، ۲۵دی ۱۳۹۶


آخوندِ "بی شرف" پورشه سوار است!
سوارِ مردمِ بی افتخار است!

چنان چنگی زده است برهر چه از ما!،
که دیگر مرده خوارِ هرچیزخوار است!

آخوندِ حوزه ها بی اشتها نیست!
که بهرِ غارت، او عمامه دار است!

گهی جولان دهد در کاخ وُ ویلا
گهی در انگلستان سر به کار است!

آخوند با مُفتخوریها گشته است هار
ز غارتهای ما او بانکدار است!

چنین مستضعفان را کرده معنا!
آخوند دارا وُ مستضعف ندار است!

سپاهش با جنایت گشته سردار
جوانِ ما دریغا سرِ دار است!

عجب ایرانی ایران داده بر باد
که آخوند این چنین ایرانخوار است!
.
پنجشنبه۱۰ اسفند ۱۳۹۶
گیل آوایی
عنوان بی شرف، گفتاوری از شعار مردم در برخورد با اوباشانِ جمهوری اسلامی است.

اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست! - گیل آوایی / دوشنبه ۱۷مرداد۱۳۹۰



تاریخ را گواه می گیرم اسلام غیر از این نیست که در جای جای کشورهای اسلامی جریان دارد. تناقض و ریاکاری ِ نهادینه در اسلام همینی است که در دوره های مختلف تاریخ بویژه در کشور بخون کشیده شده ی ما جریان داشته و  دارد. روحانیت از دورهای تاریخ تا کنون نماد تمام نمای اسلام است با همه ی ضد و نقیض های این دین ِ نفرت و جهل و خرافه. تمامی شخصیت پر تناقض و هفت رنگ روحانیت با همین بنیانهای اسلامی انطباق داشته و براساس همانها نیز تفسیرها و تعبیرهای متفاوت از هر یک از همین مراجع و آیت الله ها و مفتی ها جاری بوده است
یکی شریعتمداری می شود یکی خمینی، یکی منتظری می شود یکی مصباح، یکی بروجردی می شود یکی خامنه ای و همینطور است در طیفها و لایه ها و دنباله روهای این حضرات. اگر دورهای تاریخ را فقط خوانده ایم و تعابیر و تعاریف های مختلف از دهان همین دین باوران در لابلای کتابها مرور کرده ایم، در عصر حاضر به خونبارترین شکل آن به عینه از سر گذرانده و می گذرانیم. هیچ جا، تاکید می کنم، هیچ جای این جهان نیست که اسلام و روحانیت بوده باشد و در آن رنگی از نیک بختی و رستگاری و زندگی انسانی بوده باشد! هر جا را که می نگری فقر و فحشاء و ریاکاری و دروغ و غارت و جهل و خرافه از سر و کول همه بالا می رود. ثروتمندترین کشورها را در همین جوامع اسلامی می یابید و با همه ثروت و مکنت، فقر و تضادهای طبقاتی و عقب ماندگی و جهل و وابستگی از هر کشور و سرزمین دیگر بیشتر بوده است. حقارت نماد برجسته این کشورهاست نسبت به دیگرکشورهایی که نه براساس این دین جهنمی که بر اساس منطق و مبادی علمی و دست آوردهای تاکنونی بشر، جامعه را پیش می برند.
دروغ یکی از پایه های این دین و باورمندان آن است اگر یک حرف ِ راست  از آنان بر می آید بنا به ضرورت شرایط و موقعیت آنان و یارگیری های اجتماعی/سیاسی/فرهنگی است. در جاییکه در ضعف و اقلیت واقع اند چنان به موش مردگی و صداقت و راستی می زنند که گویی همین باور و باورمندان در سرزمینهای اسلامی که اکثریت را دارند و قدرت هم، نیستند که چنان هولناک جنایت از پی جنایت می آفرینند.
ناآگاهی عمومی یکی از اساس ماندگاری همین دین و دین باوران است. ناآگاهانی که جز از برای سواری دادن و غارت شدن نیستند.
سالهای اخیر نمونه های عریان ناکارآمدی اسلام و جنایتبار بودن آن است. شاید هولناکترین جنایتهای تاریخی در همین سالهای اخیر روی داده است. نمونه های الجزایر، سومالی، سودان، افغانستان، پاکستان و ایران اسلام زده ی خونبار ما، گواه درونمایه ی این دین و باورمندان آن است که قدرت را چگونه می نمایانند و چه پایه هایی برای اداره جامعه، پی می گیرند.
و اینهمه را کنار هویتی تاریخی و ریشه دار بگذارید که از همان ابتدای یورشهای خونین اسلام، در یک چالش و جدال دائمی بوده است تا آنجا که در همین روزها نیز دقیقن همان چالشها و جدالهای دور تاریخی به اشکاری انکار ناپذیری جریان دارد. ایران ِ ما با آن پیشنه ی درخشان و تمدنی که جهان در مقابل آن سر تعظیم فرود می آورد، زخم چرکین هماره ی اسلام و باورمندان اسلامی را بر پیکر خود داشته و دارد. چنین زخم چرکین از سوی همین دین و منادیان عمامه به سرشان بوده و است و توده ی ناآگاهی که از هراس جهنم و بندگی جهالتبار الله، که از سوی همین روحانیت به آن تحمیل شده، سیه روزی میهنمان را رقم زده است. بارِ رو در رویی با جهل و خرافه ی روحانیت همواره بر گردن پیشروان آگاه و فرهیختگان دیارمان بوده است و با همین پایداری پیشروان و فرهیختگان ما بوده که جانیان اسلامپناه، در ناچاری ابلهانه و جنایتبارانه به قتل آنان دست زده اند. تاریخ ما سرشار از گلهای پرپر شده ایست که بر ای رهایی از جهل و خرافه اسلام، به پا خواسته اند. چه آنانی که به مبارزه قهرآمیز فیزیکی دست زده اند و چه آنانی که با نور آگاهی و قلم به جنگ جهالت الله رفته اند.
در سالهای حکومت خونبار اسلامی نیز ماجرا بر همان روال پیش رفته و می رود. هنوز فرهیختگانمان از دم تیغ جانیان الله می گذرند. هنوز الله به کریحترین شکل ممکن خود را در میهن مان می نمایاند. هنوز روحانیت با همان جهل انسانسوز، به جنایت و جهل و خرافه و غارت، مشغولند. عده ای به غارتهای میلیاردی و عده ای نان به جهالت توده ی مردم می خورند.
عده ای اشکارا به زن و بچه مردم تجاوز می کنند و عده ای به مسجد رفتن یا نرفتن جوانان در کشوری دیگر، های وِ هوی می کنند!
استاد دانشگاه اخراج و ترور و زندانی می شود، آیت الله از بیت المال، حسابهای میلیاردی تلمبار می کند و آخوند می سازد. دانشجوی نابغه در زندان فریاد بی گناهی سر می دهد اما طلبه برای ترویج همین دین خونبار با پول همین مردم تربیت شده و برای تحمیق همین مردم آزادانه آب به اسیاب ناآگاهی و خرافه و جهل جنایتبار اسلام می ریزند.
تا زمانیکه به خودمان نیاییم. تا زمانیکه وطنمان را نپاییم تا زمانیکه برای بیرون آمدن از چنبره خونبار روحانیت و باورمندان سیاسی این دین نفرت بار،حس مسئولیت نکنیم و گردِ فرهیختگان خود به رهایی از منجلاب متعفن خرافات اسلامی، به پا نخیزیم، جانیان الله همین سرنوشت را برای ما رقم می زنند.
وطن ما و مردم ما همچون غنیمت جنگی برای جنایتکاران الله در حکومت نحس اسلامی به حساب می آیند. از جزئی ترین نماد ما گرفته تا کلان نشان ثروت ملی، توسط همین جانیان بدست خودمان غارت می شوند
امروز در شرایطی گرفتار آمده ایم که از ساده ترین فرد جامعه گرفته تا آگاه ترین آن، باید برای رهایی از تبهکاران اسلامی و برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و جامعه انسانی به پا خیزیم.
آنانیکه به هر تعبیر و تعریف و توجیه، به پای داشتن این دین نفرت و خون و غارت مشغولند بدانند که در جنایتهای دین باوران سیاسی سهیمند! چه بخواهند چه نخواهند! همینان سلولهای هیولای جنایت و جهل اسلامی را تشکیل می دهند. آنچه که در میهن ما گذشته و می گذرد، آنچه که بر سر شریفترین فرزندان این اب و خاک دربیدادگاههای اسلامی آمده و می آید، گورهای دسته جمعی مردان و زنانیکه بدست جانیان اسلامی و با تلاوت قرآن و حتی با همین روزه و نماز شکنجه و تجاوز شده اند، بر پا گردیده، یاد اریم! یاد اریم که همین باور را تطهیر کرده و به اصول بیگانه با همه چیزمان پایبندی می کنند! ما و سرزمین مان، سزاوار چنین حکومت و چنین ریاکاری اندوهبار نیستیم! همه ایران بخون نشسته است!
اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست!

گیل آوایی
مردادماه 1390

نفرت بر آن پیغمبری که خامنه ای اولاد اوست/ Sep 2, 2009





Anton20061/Published on Sep 2, 2009 /نفرت بر آن پیغمبری که خامنه ای از اولاد اوست ,گیل آوایی

اسلام به ذاتِ خود جنایتبار است / هر جا که جهالت هست میداندار است- گیل آوایی

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...