جمعه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۳

آه اگر باشد خطی در این میانه - گیل آوایی



هورا کشانِ جانیانیم
که روزمرگی لب می گزیم به خلوت خویش!
باتلاقی در افتاده
تعفن تاریخ گرفته ایم
باز
هیولاها تعمید می شوند به جنایتهاشان
لاپوشانانِ متوهم
زنجیره ای زنجره  وار سفسطه بار می کنند
جانیان خیلِ سردر گندابِ هزاره ها
بی پروا
تابوت می شمارند!
گورها به صف!

وای
سیاووشان خاوران
اگر آبرویی نبودند ماندگان امروز را!

ما
آری ما
هیمۀ دعواییم
شرم باخته
قاتلان خویش بدِ بدِ بدتر
بر می شمریم
داغها بر دل
سوگوارانه سبز و بنفش تاب می دهیم

حسرتا خشما آتش ستمسوز!
حسرتا مشتاخشمِ فریادی!
جنگل بگیراند

آه
اگر باشد
خطی در این میانه
یکسو قاتلانِ به صف
یک سو دادخواهان....
مرگ یک بار
شیون هم!

نیمه شب 28 ژانویه 2015

چهارشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۳

فاجعه باریم ما - گیل آوایی


پریشانی می چینم از این آشفته زارِ من وُ ما!
روزگار،
فاجعه می بارد باز!
به هر فاجعه
فریادی
نه تکرار
نه تکرار
نه تکرار
باز
ویرانه ویرانآواری بر بود و نبود
سوگ
سوگواره سرودِ اندوهباری ماست!،
آه
چه فاجعه باریم ما
شرماگینه شرم پنهان می کنیم
اشکواره های ما
خلوت بی چون و چرایی ست هر آینه
در آیینه
مات
خویشتن می کاویم
ضجه های تکرار می نشانیم
بارانواره های اشک
گونه هامان کز کرده از این همه واشمردن اندوهان نسل از پی نسل
ما فاجعه شمارِ هستنِ خویشیم
سیاهپوشانِ نهفته نهان
لبخندهای عبثی ست وقتی
تکرار می شویم
آوشویتس
بالکان
روآندا
و.................  خاوران، اوین ...............
ما خاک آلوده ایم به بودنِ مسخواری که سوگواری ما
شرمباختگی مان است
اینگونه انسان به انسان فخر فروشی چه سود
هنگام که بردوش می کشیم
فاجعه
جنایت
جهل
جنون!

حریصانِ فاجعه ایم ما
تلخ
تلخ
تلخ
روزگار رقم می زنیم
از جنگی به جنگی
یک
به سترونی تاختن
یک
به سترون نشستن
هیمۀ آتشِ خویشیم
میراثداران سوختن
داغ
دار
و.....

تکرار می شویم
در خود
با خود!

همین!



پنجشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۳

خدا دیگه خدایم نیست - گیل آوایی



منِ خدا ناباورِ بی خدای از هفت دولت آزاد!!! نمی دانم چرا اینطور به ذهنم آمد و نوشتم!!! شاید برای جوانانی که " رِپ " می خوانند!!!! بدرد خورد!

خدا دیگه خدایم نیست
خدا دیگه برایم نیست
خدا شلاقِ نامرده
خدا زندان،
خدا درده

خدا با حلقۀ داره
کلامش مرگه، می باره
خدا تنها بدهکاره طلبکاره
در این بازار مکاره
خدا بی شرمی می آره
واسه اون، اونکه بی عاره
میونه حوزه می لوله
حریصه، بندۀ پوله
نه اهلِ باره، نه کاره
خدا واسه اش یه ابزاره
ریاکاره
ریاکاره
خدا رو آیه می آره
خدا یه کسبه یه کاره

به اشکِ مادرِ ستار
به بغضِ کودکِ گُشنه نداره خواب، هست بیدار
به کارتنخواب
خیابونخواب
به اون بی خانه مون، ویلونِ سرگردون، نداره نون، نداره آب
به هر کی که شرف داره
خدا پوله
خدا زوره
خدا با زور و زر جوره
خدا دردِ خیابون خوابو می دونه!؟ نمی دونه! نمی دونه!

خدا توو کاخه جاش گرمه
من و ما رو نمی فهمه
خدا بیرحمه بی رحمه
خدا دردِ من وُ ما رو نمی فهمه نمی فهمه
نمی فهمه
نمی فهمه

چهارشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۳

یک اشاره: وای برما- گیل آوایی



ایرانِ حکومت اسلامی بوی مرگ، بوی تعفن، بوی خفقان، بوی ریاکاری، بوی دو رویی، بوی کلاهبرداری، بوی توحش، بوی بربریت می دهد.
با نگاهی حتی گذرا به آنچه که در ایرانِ حکومت اسلامی می گذرد، تمام آنچه بوی ننگ و شرمساری و انسان ستیزی و دروغ می دهد را می شود حس کرد.
ایران حکومت اسلامی، تمامی شناسه های یک آخوندِ تام و تمام را گرفته است. زندگی انگلی، فرهنگِ مفتخوری، دروغ، فحشاء، اعتیاد، در ایرانِ حکومت اسلامی بیداد می کند.
از بالا تا پایینِ حکومت اسلامی، یک نفر با شناسۀ شایسته و بایستۀ انسانی نیست که صلاحیت احراز پست  و مقامی که اشغال کرده، داشته باشد. قاضی اش مزدورِ مشتی بی همه چیز اطلاعاتی ست که شرافت و کرامت و حرمت انسانی را به سخره گرفته است.
تا کی و کجا، جامعۀ ایرانی چنین بی حرمتی و بی کرامتی و بی شرافتیِ اسلامی را تاب می آورد!؟
تا کجا مشتی بی همه چیز به دار و ندار مردم و مملکت می تازد!؟
تا کجا جوانانِ آینده باخته چنین زبونانه قربانی این بی همه چیزانِ خدا فروش می شوند!
شگفتی این ست که آدمی وا می ماند از آن چه که در این سرزمین به میراث مانده!
براستی با چنین هیولاهای انگلی که چنگ به همه چیز این مردم و این مملکت انداخته اند، چگونه می توان با اعتراضاتی از نوع نوری زاد و دلیرانه زنی همچون ستوده جنگید!؟ چرا زنی تنها در مقابلِ یک حکومت  هیولا اعتراض می کند اما جامعه ای سر در لاک خود فرو برده، وامانده از هزار درد بی درمانش است و به میدان نمی آید!؟
چگونه است که مادری به دادخواهیِ خونِ فرزند خویش قد علم می کند اما جامعه ککش هم نمی گزد!؟
چگونه است که این همه زندانها فریاد اعتراض سر می دهند اما دریغ از همراهی جامعه که به فریاد فرزندان این آب و خاک برسد!؟
براستی میراث آن همه مبارزات دلیرانه چه شده است که سلاحی نمی خروشد تا بساط یک مشت دزدِ بی همه چیز را در باتلاق متعفن اسلامی دفن کند!
براستی ما را چه شده است!؟
ما به جهنم! فردای فرزندان مان را چرا  تباه می کنیم!؟
این سرزمین مال ماست. ما نسبت به هر آنچه در آن می گذرد، مسئولیم!
هر سکوت و بی عملی در برابر جنایتها و دزدیها و غارتها و سیاستهای ایران برباد دۀ حکومت اسلامی، سهیم شدنِ در این ایران برباد دهی ست!
بخودمان بیاییم!

پنجشنبه، دی ۲۵، ۱۳۹۳

یک یادداشت: ملت ایران سزاوارِ بودن در چنین حکومت هیولایی اسلامی نیست!- گیل آوایی


هر آنچه که بر سر ما و سرزمین ما آمده و می آید، ما نیز مقصریم. هیچکس از این تقصیر مبرا نیست. همه به نوعی یا هیمۀ این آتش خانمان برانداز بوده ایم یا آتش بیار معرکۀ مُشتی خدا فروش که بر هیچ کس پوشیده نبودند، بوده ایم. آنچه که ضروت این زمانیِ ماست نه چنگ و  دندان کشیدن بر یکدیگر که یکدست و یک صدا چنگ و دندان کشیدن به حاکمیت انسانکُشِ آزادیسوز است. امروز بخشیدن یکدیگر هر آنچه که کرده ایم یا بوده ایم، یک بایستنِ انکار ناپذیر است تا فراگیر و نیرومند دست در دست مردمِ بجان آمده، علیه مافیای روحانیتِ حاکم بجنگیم. هیچ حرکت اعتراضی ای هیچ کارزارِ کارایی در بین نخواهد بود  اگر بشکلی فراگیر و همبسته و سازمانیافته و هدفمند نباشیم. امروز ما و سرزمین ما به همبستگی فراگیر نیاز دارد. امروز خواستهای مشخص و ضروری ای در میان است.
امروز ما تحت هیچ شرایطی، هیچ شخص یا نهادِ غیر انتخابی ای را نمی خواهیم
امروز ما هیچ کس و هیچ گروه غیر انتخابی ای نمی خواهیم
امروز ما هیچ دخالت دینی در سیاست و سرنوشت کشورمان نمی خواهیم
امروز هیچ انتخاباتی بدون حضور نیروها و احزاب مستقل سیاسی، نمی خواهیم
امروز هر گونه سیاست کلان باید با نظر عمومی جامعه اتخاذ شود
هیچ مجلس و دولت و نهاد فراقانونی نمی خواهیم
نه خامنه ای، نه سپاه، نه خبرگان، نه مجلس هیولاهای ساندیسخور، نه روحانیت مفت خور، نه هیچ قانونِ برآمده از دین این هیولاها را نمی  خواهیم.
حکومت اسلامی در کلیتش، یک  حکومت نامشروع، تحمیلی است. این حکومت را نمی خواهیم.
حکومت مورد نظر ما یک  حاکمیت ملی مستقل و برآمده از رای مردم در یک انتخابات آزاد و بدور از هر گونه نفوذ و دخالت و طراحی از پیش و از بالادست است.
در حکومت ملی مستقل و آزاد  ما، همه شهروندان چه از نگاه دینی چه از نگاه قومی چه از نگاه جنسیت، برابرند و از حقوق مساوی برخوردارند.
در حکومت ملی مستقل و آزاد ما، همه شهروندان از حق درمان رایگان، تحصیل رایگان و مسکن و معاش انسانی برخورداند.
در حکومت ملی مستقل  و آزاد ما، هیچ نهاد دولتی غیر انتخابی نیست.
در حکومت ملی مستقل و آزاد ما، آزادی بیان با  امنیتِ کاملِ پس از بیان، تضمین شده است و مطبوعات چشم مردم در همه امور کشورند. خبرنگاران، وکلا و اساتید دانشگاهها از بالاترین امنیت و آزادی برخوردارند.
امروز حضور یکپارچه و سازمانیافته و هدفنمندمان یک ضرورت تاریخی ست.
خفقانِ گورستانیِ تحمیل شده، کسانی را بعنوان مخالف، اوپوزیسیون، رهبر سیاسی، روشنفکر به جامعه تحمیل کرده است که در باتلاق متعفن حکومت اسلامی چرخ می زنند و هر طرح و برنامه شان در همین باتلاق و در چارچوب همین حکومت نکبتبار است. سرکوبهای هولناک و عدم اقتدار بایسته و شایستۀ یک حکومت، تا بدانجاست که از یک وبلاگ نویس از یک نویسنده از یک خبرنگار مستقل می هراسد اما کسانی همچون خندان و بنفش و سبز و عربده کشهای نواله بگیر در نمایشهای مضحکِ نماز جمعه، از آزادی هر خزعبلاتی برخورداند و لابه می کنند! در چنین باتلاق متعفنی نه آزادی نه کرامت انسانی نه حرمت و شرافت انسانی وجود دارد و نه استقلال سیاسی، استقلال فکری و نه اصولا ساده ترین امنیت خاطر و آزادی شخصی وجود دارد که بیرون از باتلاق خفقان آورِ مرگخویان، نقشی ایفاء کند! در چنین شرایطی ست که هر فکر و  عمل و اعتراضی باید بیرون از باتلاق مافیای اسلامی حاکم باشد تا بتوان راه به جایی بایسته و شایسته برد.
از همین نگاه است که در یک همبستگی فراگیر، فریادهای اعتراضیِ بیرون از حکومت اسلامی را باید رساتر و پرتوان تر در جامعه بسط داد. باید از شخصیتهای مستقل سیاسی، حزب و سازمان مستقل و آزادیخواهِ بیرون از حکومت اسلامی با همه توان پشتیبانی کرد. باید از شخصیتهایی که جان برکف در خفقان مرگبارِ حکومت اسلامی خطر می کنند و دربرابر جنایتکاران الله فروش قد علم می کنند، نه تنها حمایت کرد بلکه باید گردِ آنان جمع شد و میدان از ریاکارانِ حکومت اسلامی که از ابتدا تا کنون در همه جنایتها و خیانتها و دزدیهای این حکومت نحس دست داشته اند، گرفت.  اینان برای بقای همین حکومت جان می کنند! همینها از آن خندانش گرفته تا بنفش و سبزش، در بزنگاه سرنوشت ساز، خود و مردم را قربانی بقای این حکومت نکبتبار می کنند. تا زمانیکه صدایی بیرون از حکومت اسلامی فراگیر نشده و مردم را گرد خود سازمان نداده است هیچ امیدی به دگرگونی ریشه ای در پهنه سیاسی ایران امروز نیست! این حکومت به چنان آلودگی ای رسیده است که نه تنها اصلاح پذیر نیست بلکه  هرچه از عمر خونبارش می گذرد، ملت و مملکت را با خود در باتلاق فقر و خفقان و بی اخلاقی و ریاکاری و جهل و  خرافه، فرو می برد!
ملت ایران سزاوارِ بودن در چنین حکومت هیولایی اسلامی نیست!

دوشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۳

بک اشاره: حکومت فاسد را باید از ریشه کند. نه شاخ و بالش را هرس کرد!- گیل آوایی



حکومت فاسد را باید از ریشه کند. نه شاخ و بالش را هرس کرد!
طرح همه پرسی از سوی روحانی، ناگزیریِ حکومتِ تا مغزِ استخوان آلودۀ اسلامی ست که بخوبی دریافته است در باتلاق خود ساختۀ مافیایی جز سرنگونی، آینده دیگری ندارد. حکومت اسلامی به چنان فسادِ غیر قابل مهاری رسیده است که هیچ یک از نهادهای تعیین کننده در حکومت اسلامی قادر به مدیریت و رهایی از آن نیست. طرح همه پرسی، استفادۀ مهار شده از نیروی مردم در تقابل با مافیایی ست که همچون غولی از آستین آیت الله ها در آمده است. امروز چنان است که یا همسو با مافیا یا از قدرت کنار رفتن به هر قیمت است! یا مثل ما باش یا هر گز نباش!
بیرون کردن نهادهای مافیای سپاه با آن ساختار بغایت نیرومند در حکومت اسلامی، امکانپذیر نیست مگر مردم را به میدان آورد. به میدان آوردنِ مهارشده و هدایت شدۀ مردم، تنها سلاح عقلانیت در حکومت اسلامی ست که می کوشد از سرنگونیِ همۀ حکومت جلوگیری کند!
مقولۀ موسوی و کروبی هم در همین راستاست. هیچکدام اینها چه سبز چه بنفش چه سیاه، بیرون از کلیت حکومت اسلامی و تغییر کل حکومت را نمی خواهند! برایشان فقط حکومت اسلامی را از چنین بلبشویی فاسد و غارتگر  در آوردن و اجتناب از سرنگونی محتومش مطرح است.
اما اینکه حکومت اسلامی بتواند از چنگال هیولاهای خود ساخته جان بدر ببرد، بحثی ست که به منطق وجودیِ این حکومت باز می گردد و آن بجایی یا نابجایی این حکومت در  جهان امروز با جامعه این زمانی و این جهانی ایران است.
حکومت مشروعیت باختۀ اسلامی هیچ گریزی پیش پایش نیست جز سرنگونی! دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!
هیچ نهادی از این حکومت مشروعیت ندارد. هر انتخاباتی هم از سوی این حکومت برگزار شده، فاقد شناسۀ اصیل و پایه ای سیاسی ست. وقتی هیچ حزب و سازمان و حتی شخصیت مستقل سیاسی در پهنه انتخاباتی و اصولا سیاسی کشور حق شرکت و امنیت و آزادی فعالیت سیاسی نداشته باشد، هر گزینش و انتخابی در حکومتِ تحمیل شده، نامشروع است. با چنین تعریفی هم می توان همه پرسی از سوی رئیس جمهور بنفش حکومت اسلامی را دید که در آن هیچ حزب و سازمان و شخصیت مستقل سیاسی اجازه و امکان فعالیت آزادانه را ندرد تا مردم آگاهانه در همه پرسی تعیین تکلیف کنند!
هر انتخابات یا همه پرسی ای در ایران تا زمانی که احزاب و سازمانها و شخصیتهای مستقل سیاسی امکان فعالایت آزادانه و امن را نداشته باشند، فاقد مشروعیت سیاسی ست و از درجه اعتبارِ انتخابات یا همه پرسی( رفراندوم) خارج است.
حکومت فاسد را باید از ریشه کند. نه شاخ و بالش را هرس کرد! البته ناگفته نماند که هیچ توهمی به هیچ شخصیت سیاسی از درون این حکومت نکبتبار نیست. هیچکدامشان قادر به تامین حداقل خواستهای ملت ایران نیستند. چه سبز چه بنفش چه سیاه، همه شان سر و ته یک کرباسند!

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...