یکشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۲

یک اشاره: خِرَد در ایران اسیر نابخردان است - گیل آوایی



خِرَد در ایران اسیر نابخردانی ست که با جهل و جنایت و خون، قدرت را قبضه کرده اند. نماد و تمرکز نابخردی در مجموعۀ مافیای خامنه ای ست. راهی که رسیدن به چنین تمرکز و قبضه کردن قدرت انجامیده است، چنان نیست که کسی یا گروهی یا جریانی از درون این حکومت بخواهد و بتواند حاکمیت را از چنین پلیدیها و نابخردیها برهاند. هر چرخش یا گردش یا جنبشی برای برون رفت از نابخردیهای ماجراجویانه و بحرانزایی در حکومت اسلامی جز فروتر شدن در منجلاب خود افریدۀ مشتی به نان و نوا و قدرت رسیده از نابخردیها نیست. از همین نگاه است که اصلاح در حکومت اسلامی و تغییر در راستای حاکمیت خرد و قانونمندی جز با سرنگونی همۀ حکومت اسلامی، امکانپذیر نیست. مشکل ریاست یا وکالت این یا آن چهره از درون حکومت اسلامی نیست. مشکل همۀ حکومت اسلامی است. تمام تار و پودِ حکومت اسلامی پلیدی و نابخردی و دزدی و فساد و دروغ گرفته است. این حکومت فقط با سرنگونیِ تمام آن، راه به حاکمیت منطق و خرد و قانونمندی می گشاید.
هرچه دل به بازیهای ریاکارانه و پوپولیستی در حکومت اسلامی ببندیم و خوشبین باشیم که خاتمی رفسنجانی موسوی کروبی روحانی تحولی راستین در حکومت اسلامی  را سبب می شوند نه تنها خود را می فریبیم بلکه سرنوشت خود را در دست قدرتهایی قرار می دهیم که بسیار حساب شده پیش می روند و سرنوشت ما را رقم می زنند. چه بخواهیم چه نخواهیم چه حکومت اسلامی بخواهد چه نخواهد.
باید بخودمان بیاییم. نه روحانی قادر به تغییر در حکومت اسلامی ست نه هر چهرۀ هالۀ نوری دیگری!

پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۲

اعتراض/انتقاد به و از خود: ما - گیل آوایی



ما
گیل آوایی
پیشگفتارم به مناسبت بزرگداشت 19 بهمن 1391 آمستردام، در برنامۀ شعرخوانی ام.

ما مصیبت خوانان خشم به میدان آمدگانیم.
ما به عزای خویش نشسته ایم و سوگناله هوار می زنیم.
ما باختگانِ در خود شکسته ایم که تسلیم طلبانه، آتشِ درونمان را به جمعی وُ شعاری و تفسیری، آب می پاشیم.
ما به زبونیِ خود پرده می کشیم. کوهِ غرورِ فروریخته در وانفسای نفسگیرِ مشتی بی همه چیز، آه می کشیم!
ما را کجا وُ خشم سلاحهای ستمسوز کجا!؟
میدانداری سیاهکل کو!؟
آتش خشم یاری رسانشان کو!؟
ما میراث سیاهکل باخته ایم!
روزگاری سیاهتر از این که گرفتاریم، نیست. نیست! نیست!
ما از حقارت خویش، به گذشته می بالیم!
آنها خروشیدند و آتش افروزان شبِ آزادی کُش بودند!
ما چه هستیم!؟
ما چه می کنیم!؟

دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۲

یک اشاره: ما، حکومتهای استبدادی و غرب - گیل آوایی

غرب از یک سو خواهان دمکراتیزه شدنِ واقعی در خاورمیانه نیست از سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابل مهار در منطقه روبرو باشد. و با همین تضاد در موضع گیریهای رسانه ای/ پوپولیستی و برخوردهای عملی با آنچه در خاورمیانه می گذرد، گاه به نعل و گاه به میخ می زند. نماد چنین سیاستهایی را می توان بخوبی در رابطۀ غرب با حکومت اسلامی و اصولا نیروهای اسلام سیاسی در منطقه دید. یکی از برجسته ترین نمونه ها که می رود تا مبناء و پایه ای در برخوردهای حکومتهای تبهکار استبدادیِ نه تنها در منطقه که در جهان شود، نمونۀ حکومت اسلامی با غرب است. غرب از یک سو مایل نیست حکومتی ملی و دمکرات در ایران پا بگیرد و از سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابلِ مهارِ حکومت اسلامی روبرو شود. و حکومت اسلامی با درک چنین خصلت و درونمایه ای از برخورد غرب، تا کنون مانند بندبازی ماهر، در برخورد باغرب عمل کرده است. غرب بجای پشتیبانی از نیروهای ملی و دمکرات ایرانی و پافشاری روی آزادی های اساسی و حقوق انسانی در ایران همواره چنین اصول پایه ای و تاثیر گذار را وسیله ای حاشیه ای برای معامله با حکومت اسلامی که دوام و بقاء این حکومت را در پی داشته، بکار گرفته است. با چنین برنامه و موضع گیریهای استراتژیکِ غرب در منطقه و نیز رویارویی حکومتهای استبدادی با آن، عملا به حاشیه راندنِ نیروهای ملی و دمکرات در رویدادهای سیاسیِ منطقه انجامیده است. امروزه نیروهای مترقی در کشورهای منطقه نقشی حاشیه ای و گاه وسیله ای در دست غرب برای مقطعی گریز از بزنگاه رویدادهای مغایر با منافع غرب، دارد. چنین نقشی را زمانی می توان کارا و در جهت منافع مردم در این کشورها ارزیابی کرد که خودِ مردم در پشتیبانی و همسویی و همراهی از و با  این نیروها عمل کنند. تمامیِ این معادلات را مردم می توانند تغییر دهند. شوربختانه یکی از بزرگترین موانع در برآیندی مترقی و انسانی از دلِ مبارزات سیاسی در منطقه، نیروهای اسلام سیاسی هستند که عملا مردم را در جهل و ناآگاهی و باورداشتهای خرافه ای نگه داشته و دنبال خود می کشانند. این نیروها در نهایت مبارزاتشان به نقطه ای می رسند که از حل ساده ترین معضل اجتماعی/اقتصادی/صنعتی/فرهنگی ی این زمانی مردم عاجز بوده و به نوعی مزدورِ بی مزدِ کشورهای سلطه گر و استثمارگر  می شوند.
در این کارزارِ سرنوشت ساز، ایران در منطقه از ویژگیهای خاصی برخوردار است. کشوری ست که بیشترین مبارزه برای دمکراسی را دارد. بیشترین درونمایه های فرهنگی/علمی/این زمانی را دارد. از همین نگاه است که ایرانخواهی و ایرانی گری، در یک کلام تمرکزی با اصلیت ملی ایرانی می تواند محور اصلی برای مبارزه با حکومت اسلامی از یک سو و سیاستهای ریاکارانۀ غرب در رویدادهای سیاسی ایران باشد. ما ایرانیان هیچ راهی جز تکیه به خواستگاههای ملی و نیروهای سیاسی ملی مستقل نداریم.  با چنین محوری می توانیم مبارزه و سیاستی تهاجمی در رویارویی با حکومت اسلامی داشته باشیم.

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...