سه‌شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۶

حوصله کن - گیل آوایی



سر به درد کوفتنِ بی فریاد
تسلیم است جان من!

گوش کن
صدای پا
سکوت شهر دریده است
گورهای بی نام چه بر شمردن به خشمابغضِ فروخورده!؟
هنگام
مشتها عریان تر از دیروز
امروز را عزای حاکمان کرده اند
مرهم زخمهایمان
تعبیرِ کابوسِ مرگخویان است
حوصله کن!

جمعه، آذر ۰۳، ۱۳۹۶

دستهامان - گیل آوایی



دستها به راز وُ نیاز چه نیاز است!؟،
هنگام
ویران بر ویرانه ها
رو به سیلی سرخ
زنجیر می بافیم
با ضجه های خویش !
.
دستها به مشت چه مقدسترند
هنگام قدیسانِ سیری ناپذیر
کابوسخواب خویش تعبیر می کنند
از مُشتاگاهانِ نه به زنجیر!

آه اگر بدانیم
ما دستهامان از برای همدلی ماست
پیوندیست در کارزار رهایی!
نه ویران شدن!
در  ویرانخوابِ سر به تزویرِ راز و نیاز!


2

نه!
هیچگاه دعای خیری به خیرات گرسنگان نبود
بازارگرمیِ بی شرمانی وقیح بود
که آیه ها در چنته تافتند
از برای غارت من و مایی
اگر به راز و نیاز گریه ساز کنیم
و گرده ها از برای سواری دادن!

سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۶

ای هَی هَی هَی....داله-کم....چاوکم...ای هَی هَی هَی کرمانشاه....

یک وقتهایی هست که هیچ حرفی گویا نیست. هیچ چیز!!! جز نشستن و بر سرنوشت خود و سرمین خود زار زدن!!!! از زمین و زمان و زمامدار، دارد همینطور بر سر همه می بارد!!! این همه بگیر و ببند و بکش و بدزد و ببر کم است که زلزله هم گاه و بی گاه یقه ما و سرزمین ما را می گیرد!
یک تپانچه
یک فشنگ
شقیقه ای که سوت می کشد!
خبرها را تو بخوان
شلیکش با من!

پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۶

عقاب یا مرغ خانگی - گیل آوایی



زمانی بر فراز کوهی بلند لانه ی عقابی بود با چهار تخم.
روزی زمین لرزه ای کوه را لرزاند و یکی از تخمها پایین غلتید و به درونِ لانه ی مرغی در دره افتاد.
مرغها نمی دانستند از آن تخم عقاب آیا باید مراقبت کنند. تا این که زمان آن رسید از تخم عقاب جوجه عقاب زیبایی در آمد. برای مرغ شدن، مرغها  جوجه عقاب را پروراندند تا مرغ شود. عقاب لانه اش را دوست داشت و خانواده اش را هم،  اما بنظر می آمد که روح بلندپروازانه اش با آنچه که در آن بود همخوانی نداشت.
روزی عقاب به آسمان بالای سرش نگاه کرد و دید که عقابهای با شکوهی در حال پروازند.
" آه...." جوجه عقاب فریاد زد " کاش می توانستم مانند آنها در آسمان پرواز کنم و اوج بگیرم"
مرغها به او خندیدند. " تو مانند آنها نمی توانی در آسمان پرواز کنی."  
جوجه عقاب به خیره شدن به خانواده ی واقعی خود در آسمان ادامه داد و در آرزوی پرواز مانند آنها ماند.
هر وقت جوجه عقاب از آرزوهایش می گفت، به او می گفتند که تو نمی توانی.
و این چیزی بود که جوجه عقاب آموخته بود بپذیرد. پس از مدتی، جوجه عقاب از آروزی پرواز کردن در آسمان دست کشید و به زندگیِ مانند مرغ پرداخت.
سرانجام پس از یک  عمر مرغ ماندن، عقاب مرد.
درسی که از این داستان می توان آموخت این است:  آنچه که به آن اعتقاد داری باش. اگر روزی آروز داشتی عقاب باشی، آرزویت را دنبال کن نه حرفهای مرغها را!> (ترجمه ی متن انگلیسی که از wisdomquotesandstories برگرفته شد.)
  .

لنین:

عقابها تا حد پروازِ مرغ خانگی سقوط  می کنند اما مرغها با آن بالهای گسترده شان هرگز نخواهند توانست تا ابرها در آسمان اوج بگیرند/پرواز کنند.
 

یکشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۶

ای داد - گیل آوایی




گمنامها
بی نامها
خورشید واره های در دل خاک
نگاههای هر آدینه
بر دشتِ خاوران
ای داد
بُهتِ غریبی به دلم چنگ می زند
رهایم نمی کند
چون زخم خنجرِ یک دوست!
ای بیداد
تصویرِ شاعری 
به قاتلان رای می دهد!
دردا " چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم!؟"*





*
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
سعدی

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۶

یک اشاره کوتاه: اگر شهامت مبارزه با جنایتکاران و فاسدان را نداریم، به آنان مشروعیت ندهیم!-گیل آوایی



برخوردها با مقوله ی انتصاباتِ موسوم به انتخابات در جمهوری اسلامی هم با همه تفسیرها و تحلیلها و شامورتی بازیها، از دو نگاه پایه ای به سرنوشت سیاسی ایران سرچشمه می گیرد. 

یک: رهایی از جمهوری فساد و تباهی اسلامی ، دو: بقای این حکومت ننگین با شرایطِ به مرگ گرفتن وُ به تب رضایت دادن!
همه ی برخوردها از این دو نگاه ناشی می شود!
نگاهِ نخست، تن ندادن به باتلاق متعفن اسلامی ست که هست و نیست اکنون و آینده ایران را به نابودی می کشاند که کشانده است!
و نگاه دوم ماندن در همین باتلاق متعفن است و سقوط در منجلاب خرافه و فساد و جنایت و خفقان و غارت شدن!
تمام چهره ها و نیروها و گروهبندیها در یکی از این دو نگاه قرار می گیرند، حال با هر اندیشه و برنامه سیاسی/مبارزاتی باشند.
نباید از وحشت مرگ به کابوس تن داد! نباید از وحشت مرگ به زنده به گوری تسلیم شد! باید با مرگ و کابوس همزمان جنگید!
بحث، مبارزه با همه ی مافیای جمهوری اسلامی ست یا پذیرش اصل و بقای این حکومت جنایتبار و مافیایی!
حال به صداقت و شرافت و کرامتِ خودِ ما بستگی دارد که با کدام نگاه برخورد کنیم و  تصمیم بگیریم. با چنین برخوردی، جای ما را مشخص می کنیم در کدام صف بندی قرار داریم و مسئولیت ما در این صف بندی چیست!
یادمان نرود که میان ما ملت ایران و جمهوری اسلامی دریای خون خوابیده است! به خاورانها و بیدادگاههای مافیای جمهوری اسلامی نظری بیندازیم. این همه جنایت، غارت، فساد و سقوط ارزشهای انسانی، اخلاقی و فرهنگی نهیب گوشخراشی برای همه ماست چه می کنیم چه می گوییم چه می خواهیم در کجای تاریخ قرار داریم!
اگر شهامت مبارزه با جنایتکاران و فاسدان را نداریم، به آنان مشروعیت ندهیم!
خوب فکر کنیم!

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۶

تو به زخمِ دلِ من مرهم باش! - گیل آوایی

تو چه می گویی دوست!؟
که من امروز چنین ،
از چه بر سنگ همی سایم سر!؟
از چه سر بر دیوار!؟
از چه دست مشت به بُغض!؟
گفتنش آسان نیست!
سوگ بر سوگ
دلم....
چه بگویم!؟ چه زدل می بارم!،
خاوران با من وُ من،
خیره حیرانیِ خود می کاوم
آه خدا را...ای دوست
تو نپرس! هیچ مگو!
تو
به زخمِ دلِ من مرهم باش!
که زناباوریِ چرخ، همه فریادم!
 .

جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۶

برای قدرت سیاسی نمی جنگم - گیل آوایی

برای قدرت سیاسی نمی جنگم چون نه خصلتش را دارم نه اهل چنان جاه طلبی ای هستم اما در هر حاکمیتی علیه هر نابرابری، فقر، بهره کشی، خرافات و ناآگاهی برای کرامت، حرمت  و یک زندگی انسانی می جنگم! حال این حاکمیت می خواهد حاکمیت خدا باشد یا سایۀ خدا! سفید باشد یا سرخ! سبز باشد یا سیاه!




سه‌شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۵

دو نکته - گیل آوایی



1
بحث تازه در رابطه با منع ورود شهروندان هفت کشور به امریکا، مصداق :گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری! است. اما وحشتاکیِ این ماجرا آنجاست که اقدام کنونی امریکا نشان از یک برنامه ی از پیش طرح ریزی شده دارد! تا جایی که به ایرانیان مربوط است، جمهوری اسلامی یکی از پرده های اصلی این نمایش است که فکر کردن به آن وحشتناک است!
 ماجراجوییهای تاکنونیِ جمهوری اسلامی، ایران را به ورطه ی هولناکی که روندِ تکوینی آن را هم اینک شاهدیم، کشانده است. جمهوری اسلامی خودخواسته به بخشی از مسئله ی خاورمیانه تبدیل شده است و حل این بحرانها با ناکاراشدن و حتی سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن است. آیا سناریوی تازه از سوی آمریکا، آغاز این مرحله از بحرانها نیست!؟
 
فکر کردنِ به یک رویارویی نظامی با جمهوری اسلامی کابوسی ست که براستی فکر کردن به آن وحشتناک است!
 
در چنین بزنگاهی، نیروها و چهره های مستقل سیاسی چه نقشی می توانند داشته باشند و چگونه می توانند از چنان وضعیت ویرانگر و سرنوشتساز به نفع ایران و ایرانی پیشگیری کنند!؟
 شوربختانه جمهوری اسلامی همه ی راههای حضور و ورود نیروهای ملی و مستقل سیاسی را بسته است و مشتی ماجراجوی متوهم و مافیایی، ایران را به ورطه هولناک جنگ و نابودی می کشانند.
 در چنین شرایطی چه می توان و چه باید کرد!؟

2
به ملا نصرالدین گفتند خرت را بده سوار شوم.جواب داد خرم خاکستری ست، گفت به رنگش کار ندارم می خواهم سوارش شوم، جواب داد همین یک دلیل برای ندادن کافیست!! حالا ماجرای حمهوری اسلامی و غرب( امریکا) است. یکی  از ژنرالهای امریکایی در برخورد با مسئله ی خاورمیانه با روی کار آمدن دولت تازه آقای ترامپ، صراحتاً اعلام کرد که:
Free ride for Islamic republic is over
سواریِ رایگان برای جمهوری اسلامی تمام شد
منظور از بیان این موضوع برای هشیاری و هشداری ست. جمهوری اسلامی، ایران و ایرانی را به چه ورطه ی ویرانگری برده و می برد!؟
ورود به جنگِ فرقه ای اسلامی( شیعه و سنی) فقط و فقط در خدمت سیاستهای کلان غرب در خاورمیانه بوده و هست! هیچ کدام از نیروها و حکومتهای اسلامی برای بالندگی و زندگی انسانی کشورهای مسلمان نبوده اند. جمهوری اسلامی یکی از سیاهترین و هولناک ترین سرونشتهای تا کنونی را برای ایران و ایرانی رقم زده است.
برای پیشگیری از ویرانی و خوبناریِ بیشتر، از هم اکنون سرنوشت ایران باید به نیروهای ملی و مستقل ایرانی سپرده شود. سیاستهای دینی فاجعه  بار و فاجعه آفرین است.
جمهوری اسلامی حق ندارد سرنوشت ایران و ایرانی را بازیچه توهمات وخرافه ها  و  ماجراجویهای ابلهانه صاحب زمانی اش قرار دهد!

دوشنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۵

رفسنجانی از همان تعفنیست که خامنه ایست - گیل آوایی

با مرگِ رفسنجانی، مافیای جمهوری اسلامی یکی از پدرخوانده های دیرینش را با همان تعفنی بدرقه می کند که خمینی را بدرقه کرد. رفسنجانی یکی از معماران اپوزیسیونِ درون جمهوری اسلامی برای محروم کردن جامعه از اپوزیسیون مستقل سیاسی بوده است. جریانهای رژیمساخته ی  اصولگرا-اصلاحطلب، تضادِ درونی مافیاییست که در بقای جمهوری اسلامی مشترکند. همان اشتراکی که با احمدی نژادها سپربلایش ساخت و غارت کرد و با موسویها و کروبیها، ایران و  ایرانی را قربانیِ بقای جمهوری اسلامی نمود. اینک با مرگ رفسنجانی، مافیای جمهوری اسلامی می کوشد تا سوار بر موجی باشد که همان جریان اصلاحطلب پرچمدارش بوده و مردمی را که در مخالفتِ با کلِ جمهوری اسلامی و ظاهرِ مخالفت با خامنه ای( مافیا) برای حکومت مشروعیت بخرد!
افتادن در دام اصلاحطلبی دقیقاً طرح و برنامه ایست که مافیای جمهوری اسلامی راه انداخته است و صف بندی سیاسی جامعه میان اصلاحطلب و اصولاگرا، بازیِ زیرکانه و در عین حال ریاکارانه ایست  که دست آورد آن هیچ نیست جز ماندن در باتلاق متعفن جمهوری اسلامی.
رفسنجانی به همان اندازه جنایتکار است که خامنه ایست. رفسنجانی از همان تعفنیست که خامنه ایست و مخالفت با خامنه ای از  مخالفت با رفسنجانی جدا نیست! هر دو نفرشان پدرخوانده های جنایت و فسادِ جمهوری اسلامی اند. راه مبارزه و رهایی از باتلاق متعفنِ روحانیت با حاکمیتِ جهل و جنایتش، از مخالفت با همه ی جمهوری اسلامی می گذرد!

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...