یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۹

وطن، دو غزل - گیل آوایی

بدون هیچ ویرایشی این دو سروده ام را در اینجا می گذارم تا دوباره به آن باز گردم و دستی بکشم بر آن

وطن
7اسفند1389
1
خاک خونین، ای وطن بهرتوجانها داده ایم
بهر آزادیت ای میهن چه سرها داده ایم
ای وطن آغوش تو تنها پناه جان ما
جان پناهی از ترا با مهر دلها داده ایم
ما به نام تو به خون جاری چو رود
عهد و پیمان ِ ترا با خاورانها داده ایم
سربلندا میهنا خاک اهورایی من
چون سیاووشان گل و چون آرشانها داده ایم
ای دریغا چله ی ما در وطن بی بامداد
در ستیز با سیاهی جان ِ جانها داده ایم
از اوین تا خاورانهای دیارم خون ببین
کاین چنین بهر وطن سرهای سرها داده ایم
وقت رزم است هم وطن برخیز باز
خصم در میدان از آن جانانه جانها داده ایم

ننگمان گر اینهمه خون بی بهاران داده ایم

2

میهن از داغ هزاران خاوران فریاد می گرید
دریغا میهن از جور ِ  دو صد شیاد می گرید
به زندانند یاران وطن از دست  استبداد
زدیده خونفشان مادر از این  بیداد می گرید
خدا هم  با زبان دشنه و شلاق می گوید
زرسم ناجوانمردانه عدل و داد می گرید
ریاکاری  به رسوایی زمسجدها برون آمد
چنان پرده دری ها شد کزآن صیاد می گرید
پریشانی چو آتش جنگلی را خشک و تر سوزد
دریغ از میهن من کاین چنین خونداد می گرید
کجا شد آن یل و آن کاوه، آن رزم اهورایی
فرو ریزد بساط کین که میهن داد می گرید

شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۹

جمع کنید این بساط دین الله تان را که از همه ی نماد و نمود آن بیزاریم- گیل آوایی


جمع کنید این بساط دین الله تان را که از همه ی نماد و نمود آن بیزاریم

براستی آدمی از اینهمه ریاکاری وا می ماند که مردمی بجان آمده از سه دهه قتل و غارت و نفرت و الله سیاسی، به میدان آمده و فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور را دلیرانه سر می دهند اما در کمال ناباوری می بینیم و می شنویم که از اینجا و آنجا کسانی می آیند و باز می کوشند تا صندلی وسطی بین مردم و حکومت جهل و جنایت اسلامی قالب کنند که خواست مردم اجرای قانون اساسی حکومت اسلامی است!
مگر نه اینکه همین قانون سراپا متضاد و ضد انسانی حکومت اسلامی تا کنون اینهمه سیه روزی و عقب ماندگی و تاوان دادنهای خونبار را بر ملت و میهن ما تحمیل کرده است!؟
مگر نه اینکه هر اصل و پایه و تفسیر و تعبیر ِ حق و حقوقی از ملت ما بر اساس اسلام و شرع نامقدسش! تنظیم شده است!؟
مگر نه اینکه بیش از سه دهه اسیر تفاسیر ضد و نقیض همین شرع و اصول و مبانی اسلامی از دهان عمامه گنده های موسوم به آیت الله و مرجع و چه و چه بوده ایم و این شده است که دختر و پسر و پیر و جوان را تجاوز و شکنجه کرده اند و قتلهای خونباری بر پایه فتواهای مراجع تقلید مرتکب شده اند!؟ اینها همه بر پایه همان اسلام و مبانی ایست که قانون اساسی حکومت اسلامی، همه اصولش در چهارچوب آن تنظیم شده است!؟
آیا پیش از اینکه قانون اساسی کشورمان را بر پایه دین اسلام بخواهیم یا خواسته باشیم یا حتی فهمیده باشیم! به این نکته اندیشیده ایم که قرائت های مختلف به اعتراف خود دین باوران پایبند به همین اصول دینی، از اسلام وجود دارد و یکی مثل خمینی می آید چنان می کند و یکی طالقانی می شود و چنان برخورد می کند، یکی منتظری می شود آن یک تمساح یزدی!!! این حشرات یکی دوتا نیستند و تفاسیر و تعابیر دین اسلام بر اساس نظرات و فتواهای همینان اعمال می شود! آیا این حشرات به یک تفاهم و تمرکز و وحدت آراء در مورد اسلام رسیده اند که قانون اساسی ای را بر پایه اصول اسلامی خواسته باشند یا بخواهیم!؟
خودفریبی ها تا کجا!؟ ریاکاری تا چقدر!؟ ما از اسلام سیاسی بجان آمده ایم! ما از حکومت اسلامی جانمان به لبمان رسیده است! خانواده ای نیست در ایران که داغ همین دین جهنمی را بر پیکر خود نداشته باشد! چگونه می توانید با همه این تجربه ی خونبار حکومت اسلامی باز قانون اساسی اش را به مردم قالب کنید و از زبان آنان بگویید که مردم ایران اجرای قانون اساسی حکومت اسلامی را می خواهند!؟
نه! به هزار زبان نه!!!!!!به هزار فریاد خونبار نه!!!ما به خون نشستیم!!! چندبار و چگونه بگوییم که در گوشتان فرو رود!؟
ما به فقر و غارت و سیه روزی نشستیم از همین اسلام و همین قانون اساسی و همین تفکر دین سیاسی که به هزار آه و بغض و خون گریه می گوییم! می خواهیم سر به تن این اسلام و قانون اساسی اش نباشد!
اینهمه فقر و بدبختی و اعتیاد و بیکاری و اقتصاد مرده و صنعت بر باد رفته و کشاورزی ِ به تیر غیب دچار شده در مملکت ما بیداد می کند و اینهمه سه دهه از حکومت اسلامی و قانون اساسی اش است!
اگر سه دهه پیش هیچگونه مدیریتی نداشته ایم  برای خطرهای پس از بر سرکار آمدن حکومت اسلامی  و نیاندیشیدیم که اگر خمینی به آنچه می گوید، عمل نکند، چه خواهیم کرد!؟ چه خواهد شد!؟ اینک همان مرحله تکرار می شود. اگر قانون اساسی ای که باز ریاکارانه شعارش را می دهید، همین شد یا حتی بدتر از این، چه خواهیم کرد!؟ تضمین شما چیست!؟
آیا خودتان را به هالوگری زده اید یا ملت را هالو پنداشته اید!؟
جمع کنید این بساط دین الله تان را که از همه ی نماد و نمود آن بیزاریم. ما از اسلام سیاسی از حکومت اسلامی از آخوند و آیت الله به جان آمده ایم و بخون نشسته ایم. بس است! دیگر نمی خواهیم! ما سرنگونی همه ی این حکومت جهنمی را می خواهیم! ما زندگی می خواهیم نه بندگی! ما بندگی الله را به صورت همه ی آیت الله ها و عمامه گنده هایی که مفت خورده اند و ما را به این سیه روزی نشانده اند، تف می کنیم! گورتان را گم کنید. ما حکومت اسلامی را نمی خواهیم. ما هیچ نماد و نمود این حکومت را نمی خواهیم.
این را فریاد کرده ایم و در خیابانهای ایران به گوش همه شما و جهان رسانده ایم، شما اگر می خواهید خود را به کری و حماقت بزنید مشکل خودتان است اما تحمیق مردم را کور خوانده اید. همه ی حکومت اسلامی باید گورش را گم کند. ما حکومت ایرانی، قانون اساسی ایرانی و زندگی ایرانی و خدای ایرانی می خواهیم. به همین روشنی و به همین سادگی می گوییم! فریبکاری و ریاکاری را بس کنید! یکبار برای همیشه ما را از شر ِ وجود حقارت بارتان خلاص کنید! بس است!

گیل آوایی
30 بهمن 1389

یکشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۹

راهپیمایی 25بهمن ادامه فریادهای ما برای سرنگونی همه ی حکومت اسلامی است – گیل آوایی

برای مبارزه با حکومتی که سراپای آن ریاکاری و جنایت و خون و غارت است، مجوز از خود جانیان خواستن را فقط و فقط می توان یک موضع رسانه ای برای پرده برکشیدن از برخورد ریاکارانه ی حکومت اسلامی به پرچمداری خامنه ای و مجموعه ی گردآمده ی مافیای رهبری اش با آنچه که در تونس و مصر گذشته و می گذرد، دانست و گرنه باید بسیار ساده لوح بوده باشند ندانند که حکومت اسلامی ای که از یک وبلاگ نویس می هراسد و سرنگونی اش را می بیند محال است که چنین اجازه یا مجوزی صادر کند. از این نگاه می توان برخورد آقایان کروبی و موسوی را بسیار اندیشه ورزانه و منطقی یافت،


اما

چنین نگاهی از سوی مردم به اقدام آقایان موسوی و کروبی وجود دارد!؟ به باور این قلم، چنین نیست بلکه مردم برای بدست آوردن فرصتی به چنین درخواست از سوی آنان می نگرند.

حال با توجه به اینکه هیچ تردید و توهمی نیست که حکومت اسلامی برای راهپیمایی غیر حکومتی مجوزی صادر نمی کند، با قرار ِ راهپیمایی روز 25 بهمن چه برخوردی باید بشود؟ در پاسخ به این پرسش ِ روشن شاید مصاحبه ی اقای کروبی با نیویورک تایمز باشد که عنوان کرده اند مردم خود می دانند چه باید بکنند و در جایی دیگر عنوان می کنند که روز دوشنبه 25 بهمن ماه، روز سرنوشت سازی برای جنبش سبز است!

علیرغم آگاهی از موضع حکومت اسلامی مبنی بر عدم صدور مجوز برای راهپیمایی درخواست شده، چرا چنین موضع بسیار مهمی از سوی آقای کروبی گرفته می شود که روز دوشنبه روز سرنوشت سازی برای جنبش سبز است! آیا میدان آمدن مردم را بعهده خود مردم گذاشته است که از پاسخگویی ِ مسئولیت ناشی از به میدان آمدن مردم رهیده باشد!؟

تحلیل از کل ماجرا هرچه که باشد دو نکته کاملن روشن بدست می دهد:

1- همه می دانستند و می دانند که حکومت اسلامی برای راهپیمایی غیر دولتی مجوزی صادر نمی کند، پس درخواست چنین مجوزی چیزی جز افشای ریاکاری خامنه ای و دولت جنایتکارش در برخورد بامبارزات مردم تونس و مصر علیه حکومت استبدادی شان نبوده و نیست

2- طرح دوباره ی یک فرصت برای به میدان آمدن مردم و رو در رویی آنان با خامنه ای و مافیای سپاه و بیت رهبری اش است

گفتن ندارد که حکومت اسلامی برای جلوگیری از هرگونه شکل گرفتن اعتراضات/راهپیمایی یا هر گونه گردهمایی به هرشکل، با تمام نیرویش اقدام می کند. چنین برخوردی پس از سرکوبی اعتراضات ِ پس از انتخابات و پیش گرفتن تاکتیک جلوگیری از هر گردهمایی یا تظاهرات بجای سرکوب آنها، یک گزینه مقابل مردم گذاشته است و آن جدای از هر مجوز یا بهانه یا محمل های حکومت اسلامی باید با این حکومت برخورد کنند حال چنین برخوردی بصورت نافرمانی عمومی یا آمدن هر روزه به خیابان و میادین اعتراض به حکومت اسلامی باشد یا اشکال دیگری که ضرورتهای عینی مبارزه با این حکومت جانی، ایجاب می کند.

بی تردید برگزاری گردهمایی های اعتراضی به هر شکل ممکن خودبخود شکست تاکتیک کنونی حکومت اسلامی است که همه نیرویش را برای جلوگیری از برگزاری اعتراضات بکار می گیرد. به شکست کشاندن هر تاکتیک حکومت اسلامی چه رسانه ای چه در میدان عینی مبارزه، یک پیروزی برای مردم است.

و چنین اقدامی امکانپذیر نیست مگر جوانان ما بویژه با همه توان و هشیاری، برخوردی آگاهانه با نیروهای سرکوب و شکستن طرحهای مهار و ناکارآمد کردن گردهمایی ها،  نمایند. بدین معنی که با شیوه و برخوردها ی مناسب رو در رویی با نیروهای سرکوب رژیم، اعتراضات پیگیر و هر روزه را سامان دهند.

با شرایط بوجود آمده یعنی تنشها و چالشهای آشکار و نهان بین مردم و حکومت اسلامی نه تنها فشارهای کمرشکن را بیشتر و وخیم تر می کند بلکه حکومت اسلامی نیز مفرهایی برای پاسخگو نبودن به هیچ بنی بشری را نیز دست آویز قرار می دهد.

هرچه زودتر تکلیف ما با حکومت اسلامی روشن شود، از تباهی و خونباری بیشتر جلوگیری خواهیم کرد. هرچه با سلام و صلوات برخورد شود خونهای بیشتری خواهند ریخت و شرایط خفقان و سرکوب بمراتب بیشتر خواهد شد. سگهای هار حکومت اسلامی از جریان سرکوب جنبش و بخون کشاندن آن به مرحله ای رسیده اند که تحت هیچ شرایطی به کوچکترین روزنه ی نفس کشیدن به جامعه تن در نمی دهند. حکومت اسلامی بخوبی و آشکارتر از هر وقت سرنگونی اش را می بیند. با چنین حکومتی نامتعارف و خونبار باید متناسب با آن برخورد کرد. تناسب مبارزه با این حکومت به توانمندی و هوشیاری مردم ما بویژه جوانان ما بستگی دارد که بدون تردید و توهم به حکومت اسلامی یا چهره های درون این حکومت ننگین مبارزه خویش را سمت و سو دهند.

آنانی که حفظ حکومت اسلامی با همان قانون اساسی و ساختار الله بختکی ِ برآمده از خرافه ها و ذهنیتهای بیمار خمینی و امثال او، رادر چنته دارند، می کوشند از مبارزه مردم با حکومت اسلامی بنوعی راه میانه ای برای بقای حکومت اسلامی قالب کنند. پیامها و تحلیلها و طرح خواستهایی که از زبان چهره هایی مانند خاتمی کروبی و گروه های موسوم به مشارکت و اصلاح طلب و ملی مذهبی ها و..... همه وُ همه نشان از حفظ حکومت اسلامی است و تنها مشکل با گروه کنونی هارشده در حاکمیت اسلامی است و چنین خواست یا خواستهایی با سرنگونی ِ همه ی این حکومت فرسنگها فاصله دارد.

آنچه که تجربه کرده ایم و از درون حتی همین حکومت از سر گذرانده ایم، فروکش کردن هر یاغی گری ِ درون این حکومت به هر شکل و عنوانی که بوده باشد، بمعنی از بین رفتن آن نبوده و باز در فرصتی سر به در آورده اند نمونه ها نیز آنقدر فراوانند که گفتن آن تکرار مکررات است (این نمونه ها از همان سالهای آغازین حکومت خونبار اسلامی تا کنون وجود دارد از بازرگان و بنی صدر و رجایی تا ترورها و قتلها و گروگان گیری ها و بحرانهای خود ساخته ی حکومت اسللامی)، از همین نگاه است که اصلاح یا باز گرداندن حکومت اسلامی به چرخه ی آغازین و پایبند نمودنش به قانون و غیره، جز یک توهم و ذهنیت تعارفانه و مصلحت جویانه نیست اگر ریاکارانه اش ندانیم

واقعیت آشکار سیه روزیهای سه دهه از زندگی سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ما ایرانیان حاکمیت خونبار اسلامی است. پس از تاوانهایی مرگبار که به یک انتحار ملی( اعتماد وباور به یک آیت الله و حکومت نحس اش) داده ایم، چرخ و واچرخ در دایره بسته ی حکومت اسلامی، تن دادن به تکرار مرگباری است که باید از آن رهایی یابیم از این رو آشکارا سرنگونی همه ی حکومت اسلامی را فریاد می کنیم. سرنگونی همه ی حکومت را هیچکس اگر نفهمد، اصلاح طلب ِ حکومت اسلامی خوب می فهمد به همان روشنی ای که خامنه ای درکابوسش هر لحظه خواب و آرام از دست داده است.

حکومت اسلامی به نقطه ای رسیده است که خودفریبی هایش مبنی بر کنترل همه چیز و اقتدار و امن و امان بون ِ آن، واقعیت سرنگونی اش را تغییر نمی دهد حال چه با توهم صاحب زمانی باشد چه با مزخرفات ابلهی که هاله ی نور دیده است. حکومت اسلامی به نقطه ی سرنگونی رسیده است و سرنگون هم می شود. سرنگونی ِ همه ی حکومت اسلامی خواست ِملت ایران است. ما حکومت اسلامی، دین سیاسی، الله سیاسی نمی خواهیم به همین روشنی و سادگی! حکومت اسلامی باید گورش را گم کند


گیل آوایی

11فوریه 2011





چهارشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۹

با صراحت به حکومت اسلامی می گوییم: گورتان را گم کنید. برای اینکار مجوز بی مجوز!- گیل آوایی

حکومت جنایتکار اسلامی از گذر اعتراضات سال گذشته به چنین نتیجه ای رسیده که پیشگیری از هر اعتراض کارا تر از سرکوب اعتراض است بدین معنی که با همه توان خود از شکل گیری اعتراضات جلوگیری کند و با همان نیرویی که برای سرکوبی اعتراضات لازم دارد، اعتراضات را در نطفه خفه کند. و این همان تاکتیکی است که در کوران اعتراضات به کار برد و برای پس راندن و اخته کردن اعتراضات ماجرای پیگیری تقلب در انتخابات را به مراجعه به مجلس خبرگان و قویه قضاییه و دنبال کردن شکایات از طرق قانونی طرح کردند و فرصت نفس کشیدن و سازمانیابی یافتند و از آن پس تاکتیک پیشگیری از شکل گیری اعتراضات را با تمام نیرویشان دنبال کرده اند.
جانیان حکومت اسلامی سرکوب سازمانیافته و اعدامها و زندانها و بگیر و ببندهای فله ای را همزمان با چنین تاکتیکی پیاده کرده اند و بخوبی از پتانسیل اعتراضی مردم با خبرند و در کابوس آن نیز بسر می برند. هیچ انسانی حتی با حد اقل شعور اجتماعی نیست که نداند حکومت اسلامی که بر لبه سرنگونی قرار گرفته و اعتراضات را سرکوب کرده، برای اعتراضات مجوز صادر نمی کند! چنین چشم داشت و تصور و طرح کردنی چیزی نیست جز خود فریبی و فریباندن دیگران!. آنانی که نواله از جانیان اسلامی حاکم می گیرند نه دچار توهمند و نه باوری به مزخرفات این حکومت دارند بلکه از برای همان نواله شان و نان و نوا و جاه و مقامشان دست به سرکوب و اجرای برنامه ی جنایتکارانه ی حاکمان اسلامی می زنند. بنابراین حتی برای رفع توهم اینان و افشاگری هم که منظور بوده باشد! درخواست مجوز برای راه پیمایی و اعتراض یک ساده اندیشی است اگر ریاکاری ننامیم اش!
از سوی دیگر هیچ حکومت جنایتکاری اجازه نمی دهد که برای اعتراض به جنایتهایش مردم سرکوب شده ی تحت حاکمیتش راهپیمایی یا اعتراض کنند. طرح چنین درخواستهایی فقط و فقط در راستای همان انحرافی است که در میانه ی کارزار اعتراضات که با تقلب در انتخابات و شعار رای من کو، آغاز شده بود.
حکوممت اسلامی، هم از شکل گیری هر اعتراضی با تمام نیرو جلوگیری می کند و هم با اعدام و زندان و گروگان گرفتن، اقتدار از دست رفته اش را می نمایاند. شکستن چنین اقتدار خونبار و چنان تاکتیک جنایتکارانه، از دل سرپیچی ها و اعتصابات و اعتراضات بدون مجوز!خود جوش، است. اعتراض به جنایت نه تنها حق یک ملت است بلکه وظیفه ملی آنان است.
میهن ما تیول هیچ پیغمبر و امام و مرجع و آیت الله و اللهی نیست. میهن ما میراث نیاکان ماست و ما وارثان این آب و خاکیم. حق ماست از آن دفاع کنیم. حکومت اسلامی به غارت میهن ما مشغول است. حکومت اسلامی با قتل و غارت و جنایت بر میهن ما حکم می راند. اعتراض به این حاکمیت و مبارزه با آن یک حق و وظیفه ی ملی برای همه ما ایرانیان است. برای چنین اعتراض و حق و وظیفه ای مجوز از جنایتکاران حاکم تنها می تواند یک تف سربالا باشد. هرکس چنین نگاهی به ماجرای رو در رویی ملت ایران با حاکمیت خونبار اسلامی داشته باشد جز خاک در چشمان ملت پاشیدن و به جانیان مشروعیت دادن نیست.
واقعیت این است که برای هر کاری و هر چیزی، از ساده ترین گره کار و زندگی در میهن بلازده مان گرفته تا پیچیده ترین آن اگر به این جانیان الله مراجعه شود، به معنی مشروعیت دادن و به رسمیت شناختن آنان است. در میدان جنگ ِ امروز ما، یک طرف جنایتکاران اسلامی قرار دارند و یک طرف ملت ایران. جنایتکاران از الله و صاحب زمانشان مجوز ومشروعیت می سازند! اما ما ملت ایران صاحبان مشروع و اصلی این اب و خاکیم که در مقابل حاکمیت جنایتکار اسلامی صف کشیده ایم. ما برای بازپس گرفتن خاک نیاکانی مان با این جانیان می جنگیم. مجوز از چه کسی!؟ وقتی خود اجازه دهندگان هر چیزی در میهن خود هستیم.
ما صاحبان و وارثان میهن خود هستیم. هر حاکم و حکومتی در میهن ما از ما مجوز و مشروعیت می گیرد و باید هم بگیرد.
ما آشکارا می گوییم این حکومت جنایتکار را نمی خواهیم. ما حکومت نحس اسلامی را به هر شکل آن نمی خواهیم. ما با قاتلان فرزندانمان مبارزه می کنیم. اعتراض به حکومت جهل و جنایت اسلامی حق ما و وظیفه ماست. ما میهن خود را از مشتی دزد و لمپن و قاتل پس می گیریم و برای همین هدف هم به میدان آمده ایم. با صراحت به حکومت اسلامی می گوییم: گورتان را گم کنید. بساط ریاکاری دین و الله و صاحب زمان کلاهبردارتان را جمع کنید. هر قدم و درمی که بجنایت در این آب و خاک بر می دارید و بالا می کشید از گلویتان بیرون می کشیم.

ما وطنمان را می خواهیم.


گیل آوایی

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...