اسلام به ذاتِ خود جنایتبار است
هر جا که جهالت هست میداندار است
آیاتِ کتابِ آن پُر از بیزاریست
انسانکشِ زندگی کشِ قهّار است
از بدوِ وجودی اش به خون آغشته است
اسطورۀ مؤمنانه اش خونخوار است
تا بوده نبوده زندگی را خوشباش
کوری وُ کری وُ نفرتش در کار است
اسلام بجز مرگ چه دارد در کار!؟
دنیا زجهالتش جهنمزار است!
قرآن که کتابِ آسمانیش دانند
از بهر جنایت این کتاب ابزار است!
باور نکنی ز بیم وُ وهمت، زنهار
اسلام توهم است وُ نکبتبار است
ننگ بشر است هر آنچه اسلام است بار
انسان زچنین دینِ تبه، بیزار است!
یک جای جهان نشد ز اسلام آباد
جز فقر وُ جهالت وُ جنایتکار است!؟
نفرت به چنین دینِ ریاکاران، وای
کز آن همه آدمی تاسفبار است!
/////////
ما به جان آمده از قوم ریاکارانیم
غرق ماتم شده از حاکمِ قرآن خوانیم!
گندَمان زد ز بس این قوم ریاکاری کرد
آه از این قوم تبهکار کز او ویرانیم
هم نمک خورد وُ نمکدان بشکست بی وجدان!
عاقبت خشمِ روان، ما که چنین میدانیم
آن که با مُفتخوری قتلِ کسان فتوا داد!
گو بیاید که حساب از خودِ او! بستانیم!
ای که از غارتِ ما خشتِ زر انباشته ای
با خبر باش که ما جان به رۀ ایرانیم
.
سرسری ولی خوب شاید خواندنش خالی از لطف نباشد!
سوم ژانویه 2018
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر