ای داد، هوار، قاتلان
بر کارند
همت، شرف از مردم ما بر دارند
زاهد به ریا، زُهد فروشی در کار
مردم زچنین دینِ ریا بیزارند
همت، شرف از مردم ما بر دارند
زاهد به ریا، زُهد فروشی در کار
مردم زچنین دینِ ریا بیزارند
2
هنگام که واژه واژه
تلخی در کام
آوای سکوت می نهد
بَهرَت دام
شب را چه کنی به روز دل
خونفریاد
ای داد از این زمانه از
این ایام