سکوت وُ
سِحرِ سیه، خشمِ در گلوفریاد!
من وُتو خلوتِ خود!؟ "ما " چگونه خواهد داد!؟
من وُتو خلوتِ خود!؟ "ما " چگونه خواهد داد!؟
جداییِ تو وُ من، بذرِ
دُشمنِ خلق است
جدا بمانیم وُ حاکم به "ما " شود بیداد!
جدا بمانیم وُ حاکم به "ما " شود بیداد!
دلم گرفته از این
روزگارِ برّه وُ گرگ!
کجا شد آتش خشمی که برکند بنیاد!؟
کجا شد آتش خشمی که برکند بنیاد!؟
چه شد که خصمِ زبون
گشته است میداندار!
چرا جدا زهمیم!؟ ای هوار، ای فریاد!
چرا جدا زهمیم!؟ ای هوار، ای فریاد!
چریک کو! چه شد آن
سربدار! ای یاران!
سلاح آتشِ ما کو، که داد خواهیم داد!
سلاح آتشِ ما کو، که داد خواهیم داد!
گر آتشی، اگرت رزمِ با
سیه کار است،
بیا بیا من و تو " ما " شویم در این اضداد
بیا بیا من و تو " ما " شویم در این اضداد
فغان شدم من از این داغ
وُ دار وُ هرکه به خویش!
جدا جدا چو بمانیم، وطن زگور آباد!
ناتمام
جدا جدا چو بمانیم، وطن زگور آباد!
ناتمام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر