سر به درد کوفتنِ بی فریاد
تسلیم است جان من!
گوش کن
صدای پا
سکوت شهر دریده است
گورهای بی نام چه بر شمردن به خشمابغضِ فروخورده!؟
هنگام
مشتها عریان تر از دیروز
امروز را عزای حاکمان کرده اند
مرهم زخمهایمان
تعبیرِ کابوسِ مرگخویان است
حوصله کن!