جمع کنید این بساط دین الله تان را که از همه ی نماد و نمود آن بیزاریم
براستی آدمی از اینهمه ریاکاری وا می ماند که مردمی بجان آمده از سه دهه قتل و غارت و نفرت و الله سیاسی، به میدان آمده و فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور را دلیرانه سر می دهند اما در کمال ناباوری می بینیم و می شنویم که از اینجا و آنجا کسانی می آیند و باز می کوشند تا صندلی وسطی بین مردم و حکومت جهل و جنایت اسلامی قالب کنند که خواست مردم اجرای قانون اساسی حکومت اسلامی است!
مگر نه اینکه همین قانون سراپا متضاد و ضد انسانی حکومت اسلامی تا کنون اینهمه سیه روزی و عقب ماندگی و تاوان دادنهای خونبار را بر ملت و میهن ما تحمیل کرده است!؟
مگر نه اینکه هر اصل و پایه و تفسیر و تعبیر ِ حق و حقوقی از ملت ما بر اساس اسلام و شرع نامقدسش! تنظیم شده است!؟
مگر نه اینکه بیش از سه دهه اسیر تفاسیر ضد و نقیض همین شرع و اصول و مبانی اسلامی از دهان عمامه گنده های موسوم به آیت الله و مرجع و چه و چه بوده ایم و این شده است که دختر و پسر و پیر و جوان را تجاوز و شکنجه کرده اند و قتلهای خونباری بر پایه فتواهای مراجع تقلید مرتکب شده اند!؟ اینها همه بر پایه همان اسلام و مبانی ایست که قانون اساسی حکومت اسلامی، همه اصولش در چهارچوب آن تنظیم شده است!؟
آیا پیش از اینکه قانون اساسی کشورمان را بر پایه دین اسلام بخواهیم یا خواسته باشیم یا حتی فهمیده باشیم! به این نکته اندیشیده ایم که قرائت های مختلف به اعتراف خود دین باوران پایبند به همین اصول دینی، از اسلام وجود دارد و یکی مثل خمینی می آید چنان می کند و یکی طالقانی می شود و چنان برخورد می کند، یکی منتظری می شود آن یک تمساح یزدی!!! این حشرات یکی دوتا نیستند و تفاسیر و تعابیر دین اسلام بر اساس نظرات و فتواهای همینان اعمال می شود! آیا این حشرات به یک تفاهم و تمرکز و وحدت آراء در مورد اسلام رسیده اند که قانون اساسی ای را بر پایه اصول اسلامی خواسته باشند یا بخواهیم!؟
خودفریبی ها تا کجا!؟ ریاکاری تا چقدر!؟ ما از اسلام سیاسی بجان آمده ایم! ما از حکومت اسلامی جانمان به لبمان رسیده است! خانواده ای نیست در ایران که داغ همین دین جهنمی را بر پیکر خود نداشته باشد! چگونه می توانید با همه این تجربه ی خونبار حکومت اسلامی باز قانون اساسی اش را به مردم قالب کنید و از زبان آنان بگویید که مردم ایران اجرای قانون اساسی حکومت اسلامی را می خواهند!؟
نه! به هزار زبان نه!!!!!!به هزار فریاد خونبار نه!!!ما به خون نشستیم!!! چندبار و چگونه بگوییم که در گوشتان فرو رود!؟
ما به فقر و غارت و سیه روزی نشستیم از همین اسلام و همین قانون اساسی و همین تفکر دین سیاسی که به هزار آه و بغض و خون گریه می گوییم! می خواهیم سر به تن این اسلام و قانون اساسی اش نباشد!
اینهمه فقر و بدبختی و اعتیاد و بیکاری و اقتصاد مرده و صنعت بر باد رفته و کشاورزی ِ به تیر غیب دچار شده در مملکت ما بیداد می کند و اینهمه سه دهه از حکومت اسلامی و قانون اساسی اش است!
اگر سه دهه پیش هیچگونه مدیریتی نداشته ایم برای خطرهای پس از بر سرکار آمدن حکومت اسلامی و نیاندیشیدیم که اگر خمینی به آنچه می گوید، عمل نکند، چه خواهیم کرد!؟ چه خواهد شد!؟ اینک همان مرحله تکرار می شود. اگر قانون اساسی ای که باز ریاکارانه شعارش را می دهید، همین شد یا حتی بدتر از این، چه خواهیم کرد!؟ تضمین شما چیست!؟
آیا خودتان را به هالوگری زده اید یا ملت را هالو پنداشته اید!؟
جمع کنید این بساط دین الله تان را که از همه ی نماد و نمود آن بیزاریم. ما از اسلام سیاسی از حکومت اسلامی از آخوند و آیت الله به جان آمده ایم و بخون نشسته ایم. بس است! دیگر نمی خواهیم! ما سرنگونی همه ی این حکومت جهنمی را می خواهیم! ما زندگی می خواهیم نه بندگی! ما بندگی الله را به صورت همه ی آیت الله ها و عمامه گنده هایی که مفت خورده اند و ما را به این سیه روزی نشانده اند، تف می کنیم! گورتان را گم کنید. ما حکومت اسلامی را نمی خواهیم. ما هیچ نماد و نمود این حکومت را نمی خواهیم.
این را فریاد کرده ایم و در خیابانهای ایران به گوش همه شما و جهان رسانده ایم، شما اگر می خواهید خود را به کری و حماقت بزنید مشکل خودتان است اما تحمیق مردم را کور خوانده اید. همه ی حکومت اسلامی باید گورش را گم کند. ما حکومت ایرانی، قانون اساسی ایرانی و زندگی ایرانی و خدای ایرانی می خواهیم. به همین روشنی و به همین سادگی می گوییم! فریبکاری و ریاکاری را بس کنید! یکبار برای همیشه ما را از شر ِ وجود حقارت بارتان خلاص کنید! بس است!
گیل آوایی
30 بهمن 1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر