شبانه
گیل آوایی
نیمه شب 21ژانویه 2012
درون خویش به لبخندی رنگ زدن
رنگین کمان دروغینِ خاکستری ی این سالهاست
که بهارانش کوچیده اند
راستی را
کجا می رسد آهِ اینهمه که با خود می کشیم!؟
دیگر دوپاره گی
همزاد نسل فراموش شده است
سیاهکل
آمل
اوین
خاوران
آه دوش به دوش خشمآگین هوار بودن
پایی در کوله یاد هزار با خود کشیدن
مسیحا واری که دمش گرم
نجوای همه فصول است بی گام
غارت
صلیب می باراند
یک وطن
مشت می ساید به سوگ
وچنین فضیلت باخته
شاهدانند در چنبره هر آنچه که نیش از پی نیش
تاب می خورد
خشمی اگر می شد آتشی
سلاح
سیاهکل
آه
دستها له له می زدند
دریغا دریغا
گفتن و گفتن
بی گوش شنوایی تو گویی
در هیچ جاری ی این خاک
وتو خوش داری
همین لبخندی که می چینی هر از گاهی
به هایی
که هوی ناگزیر نقش می زند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر