اسلام ریشه واپسگرایی و عقب ماندگی کشورهای مسلمان بوده و ناتوانی خود را با جنایت و ریاکاری پوشانده است. دو نمونه ی مشخص در زمانه ی ما را می خواهم انگشت بگذارم بعنوان برحسته ترین نماد ناتوانی و نابجایی و حقارت هولناک باورمندان مسلمانی که به هر دلیل جامعه را به باتلاق واماندگی و خرافه و ریاکاری و مرگ و تنفر کشانده اند.
هر دو نمونه در منطقه ی ما از یک تاریخ در جوشش و قدرت گیری برخوردارند. یکی حکومت اسلامی و دیگری طالبان در افغانستان است. نمونه های دیگری هستند اما هیچکدامشان به نقطه ی قدرتی نرسیدند که این دو به آن دست یافتند.
طالبان در مبارزه با ارتش سرخِ و سپس پیوند با بن لادن و هارتر شدن سازمانی بنام القاعده در اتوپیای مدینه فاضله بلایی بر سر افغانستان آورد که تا همین امروز شاهد آنیم و وقتی به درونمایه ی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و مناسبات تولید و پیوندهای دیگرِ بایسته ی یک جامعه انسانی می نگریم براستی دور از باور می نماید که در چنین روزگاری جامعه ای چنین به عقب رفته باشد و ساختاری چنان بدوی داشته باشد جوری که هنوز معیارهای هولناک اسلامی در جزئی ترین واحدهای اجتماعی آن حرف نخست را می زند. نمونه هایی که بتوان در این مجال به آن تکیه کرد به حدی خونبار و هولناک است که براستی فکر و روح آدمی از آن نه فقط در رنج و عذاب وا می ماند بلکه تا مدتی در نهان اندیشه و حس آدمی مثل خوره ای آدمی را می خورد از این نگاه از بیان آن در این نوشتار پرهیز می کنم اما تردید ندارم که همگان به آن آگاهیم.>>>متن کامل مقاله را در اینجا بخوانید
هر دو نمونه در منطقه ی ما از یک تاریخ در جوشش و قدرت گیری برخوردارند. یکی حکومت اسلامی و دیگری طالبان در افغانستان است. نمونه های دیگری هستند اما هیچکدامشان به نقطه ی قدرتی نرسیدند که این دو به آن دست یافتند.
طالبان در مبارزه با ارتش سرخِ و سپس پیوند با بن لادن و هارتر شدن سازمانی بنام القاعده در اتوپیای مدینه فاضله بلایی بر سر افغانستان آورد که تا همین امروز شاهد آنیم و وقتی به درونمایه ی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و مناسبات تولید و پیوندهای دیگرِ بایسته ی یک جامعه انسانی می نگریم براستی دور از باور می نماید که در چنین روزگاری جامعه ای چنین به عقب رفته باشد و ساختاری چنان بدوی داشته باشد جوری که هنوز معیارهای هولناک اسلامی در جزئی ترین واحدهای اجتماعی آن حرف نخست را می زند. نمونه هایی که بتوان در این مجال به آن تکیه کرد به حدی خونبار و هولناک است که براستی فکر و روح آدمی از آن نه فقط در رنج و عذاب وا می ماند بلکه تا مدتی در نهان اندیشه و حس آدمی مثل خوره ای آدمی را می خورد از این نگاه از بیان آن در این نوشتار پرهیز می کنم اما تردید ندارم که همگان به آن آگاهیم.>>>متن کامل مقاله را در اینجا بخوانید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر