22سپتامبر2012
دست چه سایی به دست، خانه که ویرانه شد
آنکه وبالِ تو بود، حاکمِ دیوانه شد
خاک زویرانگی دشتِ عزا گشته است
هرکه به شر کرده خو، آفتِ این لانه شد
خیل عزیزانِ ما، بین شده اند سربه دار
وای بخون تشنه ای رهبرِ این خانه شد
سرو به آزادگی رشکِ تبر گشته است
جنگلِ سروانِ ما خون شد وُ خونخانه شد
ای که بخونخواهیِ یارِ بخون خفته ای
خشمِ تو آید بکار، گویِ دلیرانه شد
آی برافکن تو این دولتِ بیداد را
حق بستان زانکه با حق کشی افسانه شد
آتشِ خشمِ مرا گر تو همآوازه ای
راه زخون بگذرد رزم حریفانه شد
شورسرودی بخوان از دل آتش در آ
تا که فرو سوزد آن رسم که در خانه شد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر