دوشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۱

بخود آییم پیش از اینکه ما را بخود آورند وقتی که در ویرانه های خود و فرزندانمان حیران مانده ایم! - گیل آوایی



سوم مهرماه 1391
در دورانی بسر می بریم که انگار همه چیز مفهوم وارونه ای یافته است. دمکراسی معنی زور وُ سلطه گرفته است، آزادی معنی سرکوب و زندان گرفته است، قاتلان گلوی انسان را می فشارند و سلطه گرانِ ریاکار، دم از حقوق بشر می زنند.
آن یکی ها با موشک و بمب و هزار حیله، سلطه گرانه چنگال خونین سیری ناپذیرشان را در پیکر ملتهای غارت شده فروتر می کنند و این یکی ها با آیه و فتوا و خرافه، آتش بیار معرکه سلطه گران شده اند. نادانی و غرورِ بادکنکیِ متوهمانه و قدرت خیالی این یکی ها، بازارگرمیِ الله شده است تا آن یکی ها بتازند و زیر سلطه ببرند.
گویی بازی پوکری را بر میز جهان راه انداخته اند و سلطه گران با سرنوشت این یکی ها، بازی می کنند اما اندوهباری ی بازی ی آن یکی ها، مرگ و نابودی و بحران و فقر و غارت این یکی هاست.
و این سناریو، در زمان ما، در منطقه ما، جریان دارد و در یکی از بهترین فرصتهای تاریخی، بدترین حکومت تاریخی بر سر ما آوار شده و گویاتر اگر گفته شود اینکه همان یکی ها، به ما قالب کرده اند و آن یکی ها آسوده بال از عدم وجود یک حکومت ملی و دمکراتیک، و حتی برای دور کردن برپاییِ چنین حکومتی در میهن ما، با این یکی ها به نعل و به میخ، شرایط بحرانی را چون یک زخم باز در میهن ما حفظ می کنند. چه باک که این یکی ها مرگ بر خودِ آن یکی ها نعره بکشد و چه بحرانهای مهارناپذیر راه بیاندازند. پیشترها با اختصاص اعتبارات مالی گسترده از سرنگونی ی این یکی ها جلو گیری کردند وُ همه سویه چاپیدند وَ این زمان نیز به نوعی با مذاکره و حفظ حضورشان در مجامع بین المللی به لاس زدنهای تهوع آور پرداخته و می پردازند.
بیش از سه دهه است که شاهد ترور و قتل و غارت و سرکوب در ایران هستند و هستیم اما همین قاتلان یا طرف تجاری آن یکی هایند یا طرف مذاکره! و ریاکاری آنجا بیشتر خود را می نمایاند که در هیچ یک از مجامع بین المللی، همین قاتلان و لگدکوبانِ حقوق بشری، نه تنها اخراج نشدند که حتی در کمال وقاحت مورد مذاکره هم قرار گرفته اند! در اوج بحران و اعتراض و به پا خاستنِ ما، در رو در رویی با همین قاتلان؛ به ناگاه دست غرب از بازارِ سیاه و مذاکرات پشت پرده در آمده و قاتلان اسلامی نیز بی هراس از هیچ نُرم و قانون و بایسته های جهان متمدن، به سرکوب و کشتار و زندان و شکنجه های به مراتب خونبارتر از عصرحجر پرداختند ومشغولند هنوز! چه دوران خونبار و غم انگیزی را پشت سر می نهیم!؟ فاجعه در فاجعه، آتشی ست که در آن می سوزیم. حکومتی انسانسوز و غیرملی با مدیریتی بغایت خرافی و الله بختکی همه را به ویرانی و فاجعه باریِ هولناکتر می کشاند! در داخل کشور مردم خون می گریند! حکومت فریاد قدس و سوریه و لبنان و......عربده می کشد! سرزمین ما در چنگالِ خونین الله بار دیگر تاوانهای خونبار می دهد. آیت الله به ریاکاری اشک تمساح می ریزند. دروغ و دزدی و چاپیدنِ هر چه بیشتر و به هر قیمت، فرهنگی به مراتب بدتر از تنازع بقاء را در جامعه رواج داده اند و هر کس با بی مسئولیتی محض به گونه هر که خرِ خویش از پُل بگذراند، روزمرگی ی در حکومت اسلامی را تن داده است. جامعه از هر نگاه سقوط کرده است. در چنین سقوط دردبار شرایط روز به روز هولناک تر می شود. رویدادها بگونه ای در حال تکوینند که امکان بروز هر چیزی می رود. حاکمیتی متشکل از مشتی لُمپن در گروههای باندی به پدر خواندگی ی مردکی بشدت متوهم و خود شیفته، برای چنگ انداختن به همه چیز در سرزمین بلازده مان دست به هر بحران و جنایتی می زنند. یک باند از همین لمپنها برای دور کردن باند دیگر و باند دیگر در تقابل با باندی دیگر با تکیه به دزدیها و خیانتها و ریاکاریهای اسلامی، شاخ و شانه می کشند، همینطور الله بختکی و بی خردانه بحرانهای پی در پیِ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی می آفرینند و در ورای همه این بحران سازی ها و حکومت الله بختکی، کشورهای سلطه گر مرحله به مرحله به تناسب شکل گیری شرایط دلخواه در مسیر منافع و اهداف درازمدتشان، عرصه به ما را تنگ و تنگ تر می کنند و  ما را به نقطه ناکارآمدیِ ناگزیر و تسلیم طلبی می کشانند( سیاست آش کشکِ خاله! شاید نام مناسبی باشد! )
امروز جنگهای استعماری و نئواستعماری بکلی اشکال دیگرگونه ای یافته و سیاستی کاملا ناگزیر از نگاه مردم منطقه و کشورهای ناهمسو با آنان را پیش می برند. در چنین اوضاع پیچیده و به مراتب بسیار حساس و سرنوشت ساز، حکومت اسلامی با منفعت طلبی های کور حقیرانه و به هرقیمت، با سرنوشت ایران و ایرانی بازی می کند و تنها چیزی که در قاموس این جانیان بحساب نمی آید مردم ما و سرزمین ماست!
با وجودی که حکومت اسلامی با اسلام و برداشتهای فرهنگی، فکری، ارزشی، بنیادی از اسلام، هر جنایت و ناروایی و خیانت و غارتی را مرتکب می شود، روحانیت شیعه به سوراخهای حوزه ای شان خزیده اند یا اخته شده اند یا تن به نواله های همین حکومت داده اند. جنایت و دزدی و دروغ و ریاکاری چنان تکراری و روزمره شده که وقاحتش را از دست داده اند. و اینهمه چنان تکوین یافته که شاید هیچگاهِ تاریخ چه گذشته، چه حال و حتی به جرات می توان گفت آینده، هیچ نیرویی قادر به آشکار کردن چهره پلید اسلام از پوشیدگی ی فرهنگِ انسانسوز و بربریسم روحانیت، در سرزمین ما نبوده و نیست و نخواهد بود!
امروز پیچیدگی ی اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ایران بگونه ای شده است که هر گوشه ای می نگری یک جوری به سمتی از بحرانهای جاری کشیده می شوی، بی آنکه بتوانی در استقلال و اراده مستقل خود باقی بمانی. نه هیچ نیرویی قادر به سازماندهی و مبارزه مستقل با حکومت هیولاهای اسلامی ست و نه مردم چنانکه باید به این نیروها روی می آورند و دقیقا از همین نگاه مو برتن آدمی راست می شود وقتی به تحولات و رویدادها نگاه می کنی!
بی مسئولیتی محض است اگر بخود نیاییم و واقعیتهایی که دور و بر سرزمینمان می گذرد، بدرستی در نیابیم.
بخود بیاییم! ما را چه شده است!؟ این حکومت حقیر و بی همه چیز را بزیر بکشیم نگذاریم عراق و لیبی و سوریه و.....را برایمان با دست خودمان پیاده کنند.
حکومت اسلامی در توهمِ ظهور صاحب زمانش است! آنهم به بهای ویرانی و جنایتهای هولناک در سرزمین ما! اما ما چه می کنیم!؟ حکومت اسلامی، ایران وُ ایرانی را بخون می کشد تا صاحب زمانش ظهور کند! به این باور دارد! به این!، براستی باور دارد!!! شوخی نیست! این لمپنها با ثروت ایرانی با خون ایرانی با آینده ایرانی با قربانی کردن آینده ما و فرزندان ما، چنین باتلاق هولناکی را تن داده اند! همه را به این باتلاق می کشانند. این جانیان در توهم خودشان غرقند! بخودمان بیاییم!!!! چشم به بیگانه و جنگ همین لمپنهای متوهم با بیگانه نبندیم!!!! سوریه ربطی به ما ندارد، لبنان به ما مربوط نیست. ما فلسطینی تر از یاسر عرفات نیستیم! چه  دشمنی ای با اسراییل داریم!؟ دوستی ی با اسراییل منافع ملی ما را بیشتر تامین می کند تا دشمنی با آن! حکومت اسلامی به دشمن نیاز دارد تا به عمرِ نکتبارش بیافزاید! دوستی ما با اسراییل و دشمنی ی ما با این کشور، از نگاه تامین  منافع ملی ما ایرانیان، دقیقا نسبت معکوس دارد! کدام ابلهی ست که بخواهد منافع ملی و آینده سرزمینش را قربانی یک توهم بیمارگونه ای بکند که هیچ ربطی به مردم و سرزمینش ندارد!؟ حکومت اسلامی در توهم مالیخولیایی اش  با اسراییل دشمنی می کند! قربانی چنین دشمنی ی هیستریک، ما و منافع ملی ما ایرانیان است! از سفره ایرانی دزدیده می کنند، به شکم حماس و حزب الله می ریزند! ویرانی جنگ با عراق در خوزستان، هنوز آباد نشده، جنوب لبنان را از کیسه ما ایرانیان آباد کرده اند! حکومت اسلامی با همین توهم بیمارگونه و  بیگانگی ی تاریخی با ایران و ایرانی،  ما را بسوی ویرانی و خون و نفرت و جنگ می کشد.
جنگ وحشتناک است. جنگ ویرانی ست. جنگ بیچارگی و بی آیندگی ببار می می آورد. جنگ مرگ است. جنگ تر و خشک را با هم می سوزاند. جنگهای امروزی اثرات مرگبار درازمدت برای نسلهای آینده دارد. جنگ خونبار است. خودفریبی وحشتناک است اگر چشم به تغییر حکومت یا شرایط سیاسی در ایران بدست نیروهای بیگانه داشته باشیم. بی مسئولیتی محض و خیانتبار است اگر سمت گیری هایی با حکومت اسلامی در تقابلِ بیمارگونه حکومت اسلامی باکشورهای بیگانه داشته باشیم یا با کشورهای بیگانه علیه حکومت اسلامی باشیم.  هیچ کشوری خون سربازانش را برای تامین منافع ما بزمین نمی ریزد. هیچ کشوری از منافع خودش برای فردای بهتر ما و سرزمین ما، نمی گذرد. هیچ کشوری برایمان ازادی و دمکراسی به ارمغان نمی آورد. اگر همینطور در بحرانهای چه از نوع خود ساخته ی حکومت اسلامی و چه ناگزیر از شرایط سیاسی و اقتصادی جهان، دست و پا بزنیم و برای برون رفت از چنین شرایطی، خود تصمیم نگیریم و مستقل از هر دو سوی ماجرا یعنی کشورهای بیگانه و حکومت اسلامی، به میدان نیاییم، بی هیچ تردیدی برایمان تصمیم می گیرند کمااینکه گرفته اندو در پی اجرای آنند! قذافی ی دیگری در سوریه درس تاریخی اش را خواهد گرفت و ویرانه ای از سوریه برای مردمانش باقی خواهد گذاشت و ایران نباید به چنین سرنوشتی دچار شود. ما ایرانیان با همه کشورهای منطقه متفاوتیم. این را نه از نگاه نژاد پرستانه یا خودشیفتگی یا ناسیونالیسم بیمارگونه بلکه از نگاه واقعیتهای ساختاری ی فرهنگی ملی ما می گویم. ما در یکصدساله اخیر بارها برای آماجهایی همسان با جهان متمدن و جامعه انسانی به میدان آمده ایم. ماساختارهای فرهنگ قبیله ای از نوع آنچه در کشورهای همسایه ی ما و مانند آنها وجود داشته و دارد، نداریم. ما از دل آب و آتش مبارزه برای آزادی و زندگی انسانی گذشته ایم. ما بلحاظ فرهنگ و تاریخ و رشد فکری  جامعه بسیار جلوتر و بازتر  از دیگر کشورهای همجهانی ی خود هستیم. ما می توانیم از جهنم دین سیاسی و استعمار مدرن غرب رها شویم. ما می توانیم از نظام سیاسی مترقی و این زمانی برخوردار باشیم. ما می توانیم جامعه انسانی ی برخوردار از آماجهای جهانِ متمدن بسازیم. ما از جهنم استبدادی وابسته و الله گذشته ایم. دین در سرزمین ما اگر به گور نرود، از مسجدها پا فراتر نخواهد گذاشت. فردای سیاسی ما، فردایی رها از بنیانهای کور و خفقان و نفرت خواهد بود. ما ظرفیتهای انسانی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برای چنین جامعه ای را داریم. از همین نگاه است که باید مسئولانه در شرایط بسیار حساسِ امروز برخورد کنیم. بخود آییم. به نیروهای سیاسی مستقل خود اطمینان کنیم. ما هیچ راهی جز این نداریم. تاختن به یکدیگر، دنبال کردن نیروها و چهره های از درون حکومت اسلامی،  دقیقا راهی ست که حکومت اسلامی می خواهد! و نبود یک جریان سیاسی قوی مستقل در ایران، کشورهای غربی را به ترکتازی هولناکتر می کشاند. تنها بازدارنده در روند کنونی تکیه کردن به نیروهای مستقل و ملی خود است که از پس حاکمیت هیولاها و لمپنی الله برمی آییم. تنها با سازماندهی و برخورداری از چنین نیرویی ست که معادلات کنونی را در جهت منافع ملی خود تغییر می دهیم. ما با چنین توانی می توانیم یک طرفِ مستقل در تحولات کنونی بحساب آییم!
بخود آییم پیش از اینکه ما را بخود آورند وقتی که در ویرانه های خود و فرزندانمان حیران مانده ایم!

با مهر
گیل آوایی
سوم مهرماه 1391/24سپتامبر2012

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...