پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۲

یک اشاره: تَوَهُم تاکجا و تکرار تا کجا باید باشد! - گیل آوایی




یک اشاره: تَوَهُم تاکجا و تکرار تا کجا باید باشد!
پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲ - ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۳

تجربۀ 34 سال حاکمیت اسلامی در ایران نشان داده است که هیچ دورۀ تازه ای از این حکومت یعنی تغییر مجلس و دولت و قوۀ قضاییه( رهبر حکومت) بهتر از دورۀ پیش اش نبوده است. یعنی حکومت اسلامی در کلیتِ حرکت، همیشه جانی تر، مزدور تر، دزدتر و خائن تر زاییده و بر سر کار آورده است.
در هر جابجایی، حکومت اسلامی با ریاکاری کوشیده است به توَهُم دامن بزند و تودۀ بجان آمده از خفقان و فقر و بی آیندگی را بدنبال این یا آن تدارکاتچی بکشاند. امروز ما آخوند دیگری را متوهمانه چشم دوخته ایم. برآیند همۀ این توهم ها و خوش باوری ها، کمترین دست آوردش برای حکومت اسلامی، سرخوردگیِ مردم و آچمز کردن نیروهای سیاسی بیرون از حکومت اسلامی ست و ناباوری مردم به هر سیاه و سفیدِ سیاسی در روزگار کنونیِ ایران است.
با این همه دو واقعیت بسیار آشکار و هشدار دهنده پیش روی همۀ ما ایرانیان است:
یک- حکومت اسلامی به تناسب ماهیت درونی اش و دایرۀ بستۀ خود آفریده اش، توان و ظرفیت دگرگونیِ بنیادین در جهت منافع ملی و زندگی انسانِ امروز ایرانی را ندارد. هر تلاشش جز فرو رفتن بیشتر در باتلاقی بنام مافیای ولایت فقیه اسلامی و اسلام سیاسی ی آبروباخته، نیست.
دوم- تحولات سیاسی منطقه به گونه ای بیرون از خواستۀ حکومتهای منطقه و حتی مردم صورت می گیرد. حال برخی حکومت ها واقعگرایانه با دگرگونی هماهنگ می شوند که ناشی از عدم سازمانیافتگی و پایه های سنتی/فرهنگی آن جامعه است و برخی در حرکتهای قابل مهار توده ها به تغییر تن می دهند به دیگر سخن، دگرگونی سیاسی در ایران هم بدور از خواسته یا ناخواستۀ ایرانیان اجتناب ناپذیر است. یعنی با تغییر مواجهم.

آنچه به ما ایرانیان از نگاه ملی مربوط است، این است که از توهم به چهره های برآمده از درون حکومت اسلامی پایان دهیم و در تحولات اجتناب ناپذیر منطقه، با به میدان آمدن و گرفتنِ سرنوشت خود بدست خود، سهمی درخور و بایسته از دگرگونیها را از آن خود کنیم. تنها ما ایرانیان، تاکید می کنم تنها ما ایرانیان، با تکیه به نیروهای ملی ی بیرون از حکومت اسلامی قادر خواهیم بود فردایی روشن و بهتر برای خود و نسلهای پس از خود بسازیم.
هیچ نیرو یا شخصیتی از درون حکومت اسلامی قادر به تامین منافع ملی ما نیست. حکومت اسلامی به چنان آلودگی و ساختار مافیایی ای دچار شده است که هر سیاست یا عملکرد یا برنامه اش به چالشهای درونی زیرمجموعه های مافیایی این حکومت کشیده می شود. هیولاهای بقدرت و مکنت و مقام رسیده، براحتی و از راه دگرگونیهای درون حکومتی، دست از موقعیت و منافع خود بر نمی دارند و از همین نگاه هم مردم در این معادلات هدایت شدۀ درون حکومت اسلامی، نقشی جز سیاهی لشکر در جهت تامین نفوذ و قدرتِ زیرمجموعه های مافیایی حکومت اسلامی ندارند که در کلیت این روند، تداومِ همین ساختار و همین سیاه بازی ها و همین فقر و فلاکت و غارت ایران و ایرانی ست.
در سال 1388 رقابتهای زیرمجموعه های قدرتمند مافیای حکومت چنان کرد که هنوز بازتاب آن را تاوان می دهد و می دهیم. و پس از هشت سال، باز با چرخشی ریاکارانه چنین توهم و هوچی گریهای از پی هیچ را نمایانده است. اعدامها به راه است و زندانها پر از زندانیان سیاسی ست. صدای اعتراض از درون زندانها، بیشتر از مردمِ بظاهر بیرون از ندان است. بی عدالتی و محاکمات فرمایشی و ریاکارانه کماکان ادامه دارد و همان چهره های پلید حکومت اسلامی، معرکه گردانِ این سیاه بازی در روزگار سیاه ما هستند. اگر دیروز به مرگ می گرفتند تا به تب رضایت دهیم، امروز به مرگتر می گیرند تا به مرگ رضایت دهیم! جامعه ای بجنایت تحمیل کرده اند که زهر زندگیِ مرده وارِ گورستانی را در پیکر جامعه ریخته اند. خونهای ریخته شده از شریف ترین فرزندان سرزمین ما بدست همین جانیان گویی در سرزمین ما روی نداده است! چنین جنایتهایی را برتافتن، جز زندگی مردارگونه در باتلاق متعفن حکومت اسلامی نیست!
به هر روی، هر چه هست، به خود ما بستگی دارد که چه می کنیم و چگونه از پسِ مسئولیتی که بعهدۀ ماست برمی آییم.
توَهُم از روحانی هم فرو خواهد ریخت. چالشها و جدلهای درون همین حکومت را هم در دولت روحانی خواهیم دید. باز هم " کی بود کی بود من نبودم" را در همین دولت نیز خواهیم دید. دشمن دشمن گفتن خامنه ای را هم باز خواهیم دید. اما این توهمات و این فرصت سوزی ها، در باتلاقی که گرفتار آمده ایم ما را فروتر خواهد برد!

پانویس:


این یاداشت را نوشتم اما یک سوال همینطور در ذهن من مانده که روزگار در سرزمین ما یکی از شگفت ترینهایش را دارد بر سرِ ما آوار می کند! سرِ پایانش هم نیست انگار!!! شاید از این حرف تعجب کنید اما نسلِ پس از انتحار 1357 همواره نسل پیش از انتحار1357 ( نسل پیش از من و نسل من به ناگزیر!) را مورد سوال قرار داده و می دهند که چه تان شده بود که خمینی را باور کردید و این بلا را سر ما آوردید!؟ اما همین نسلِ پس از انتحار 1357، نوچه های همان خمینی را باور می کنند و دنبال آنها راه می افتند آن هم نه یک بار نه دو بار!!!! بلکه همینطور مثل یک سریال دنباله دار تکرار می کنند با این حال یکی از اینها از خودشان نمی پرسند که نسل پیش از انتحار 1357 اگر یک بار اشتباه کردو چنان تاوان خونباری داذ! چرا ما آن اشتباه را چندباره تکرار می کنیم!؟ رفسنجانی خاتمی موسوی و حالا روحانی!
 

شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۹۲

آی بی چشم وُ رویان - گیل آوایی

آی بی چشم وُ رویان
 
کشوری را به ریاکاری اشغال کردید
 
ملتی را با جنایت گروگان گرفتید
 
قاتلان را شهید نامیدید
 
خاورانها از شریف ترین فرزندان ملت برپا کردید
 
قتلها را به هالۀ نور تیر خلاص زدید
 
مردان و زنانمان را به شکنجه و انفرادی و تابوت
 
به قرائت آیه های شوم الله تان کشتید
 
کشتید
 
کشتید
 
وای که هنوز
 
هنوز از رو نرفته اید
 
که این میراث وقاحت دین تان است
 
باورِ خرافه مستانۀ الله فروشی تان!
چه جنایتکارانه
 
جنایتکارانه
 
با وقاحت محض
 
قاتلان را شهید و جنایتهایتان را
 
به نمک پاشی
بر زخم سوگواران دادخواه
 
نمک می پاشید و قاتلان می ستایید!
باشد
 
باشد
 
باشد تا روز حساب
 
که دیر نیست!

یک اشاره - گیل آوایی

بنام ایران و برای ایران،

 با تجربۀ خونبار حاکمیت دینی در ایران و جنایات هولناک اسلام سیاسی در جای جای جهان، امروزه هر شخص یا نیرو یا سازمان سیاسی ای با ایدئولوژی/ساختار اسلامی یا درونمایۀ دین سیاسی در مبارزۀ ایرانیان برای رهایی از جهنم اللهی که گرفتار آمده، تلاش می کند یا راه می نمایاند یا مدعی مبارزه با حکومت اسلامی است، دزدی ست که با چراغ آمده است یا با ریگی در کفش، ریاکارانه مبارزه مردم را به بیراهه می کشد. چنین شخص یا سازمان یا حزب سیاسی ای، هدفش نه رهایی مردم است و نه آزادی و آبادانیِ برای ایران! بلکه الله اش را می پاید و می کوشد اسلامش را از دل چنین برآیندهای انسانسوز دگرگونه جلوه دهد و خودفریبانه، عوامفریبی می کند.
هر شخص یا سازمان یا حزب سیاسی ای حتی اگر ذره ای صداقت و سلامت فکر و هدف داشته باشد نخست خود را از چنبره دین و باورهای دینی سیاسی خلاص می کند سپس به مردم و ایران راه می نمایاند. 
اسلام نه با انسان امروز سازگار است نه با حقوق انسانی. 
دمکراسی و آزادی و حقوق انسانی، مقوله هایی اند که اسلام سیاسی با آن درونمایه و فرهنگ و احکام قهقرایی اش، نه تنها با آنها بیگانه بلکه دشمنی ذاتی با آنها دارد. 
جا گرفتنِ کشیشان در کلیساها، نتیجه یک تجربه بسیار خونبار و مبارزۀ مردم اروپا با حاکمیت دینی ست و چنین سرنوشتی در انتظار روحانیت اسلام است که باید به مسجدها برگردانده شوند. چه بخواهیم چه نخواهیم اسلام، آبروباخته تر و جنایتبار تر از آن است که شخص یا سازمان یا حزب اسلام سیاسی بتواند آن را تطهیر کند. 
ما ایرانیان با تجربۀ 34 سال خون و جنایت و جهل، فقط با تکیه به خواستگاههای ملی و بالندگی ایرانمان و ایرانی بودنمان، بیرون از هر دین سیاسی بویژه اسلام سیاسی، می توانیم از آتش خونبار روحانیت و الله جهل و جنایتش، به سلامت بگذریم.

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۲

حقیقت امروز ما - گیل آوایی

حقیقت امروز ما
فاجعه فردای توست
همانسان که دیروز
سخت سرانه پا کوبیدیم

ما
آرزوهای بزرگ را
در خونبارترین انتحار خویش
به سلاخ داده ایم
خاک
تنها مامن ما شد
تا دستها
چونان جنگلِ تاراج شده
شهادت دهند
کین خاورانها
خوش باوری ما بود

پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۲

از چه نشینی به اشک، داد به یک باره کن - گیل آوایی

پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲- ۴ ژوئیه ۲۰۱۳

از چه نشینی به اشک، داد به  یک باره کن
دست چه سایی به دست، رشتۀ غم پاره کن

خیز به میدان بیا، حق چه گدایی کنی !؟
وای چه نالی زدرد، درد،خودت چاره کن

آنکه به هر آیه ای، رشتۀ زنجیر بافت
برفکن این آیه زار، چارۀ خونخواره کن

مرگ چه خو می کنی، زنده روانی چو رود
خیز و خروشان بیا، شورش رهواره کن

آی چه غم می خوری، وای چه بنشسته ای
از چه زخود ناله ای، یاری ی بیچاره کن

چاره نباشد چنین هرکه به زندانِ خویش
آه که ما با همیم، رسمِ وفا داره کن

دست به دست، پا به پا، شور به میدان بریم
خیز به میدان بیا، کار به یک باره کن

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...