دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۵

بدیل سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ایرانیان در برابر جمهوری نکتبار اسلامی، بدیل ملی و اصیل ایرانیان است. - گیل آوایی



حاکمیتِ نکتبارِ جمهوری اسلامی اثرات مرگبار خود را در جامعه گذاشته است. جمهوری اسلامی پس از 37 سال حکومت واپسگرایانه جامعه را بلحاظ فرهنگی/سیاسی به دوران پیش از سرمایه داری برگردانده است. امروز تفکرِ حاکم بر جامعه و اصولا شیوۀ سیاستمداری و مدیریت جامعه در ایران، قانون گریزی و هرکس با قدرت  و فکر و برداشت خود از مناسبات کار و تولید و داوری برخورد می کند که به تناسب جایگاه مدیریتی در جامعه، زهری در پیکر جامعه می ریزد که در کلیتِ این حکومت، جامعه ای بغایت مسموم، زهراگین، بلبشویانه و ملوک الطوایفی ست. امروز به چنان مرحله ای از واماندگی، عقب ماندگی و خرافه های هولناک رسیده ایم که هرچه تا کنون در راه پیشرفت و آگاهی و ترقی و بالندگی گام برداشته ایم، پس رفته و رسیده ایم به دوران مکتبخانه ای و ریش سفیدی که وقتی شرایط کنونی جهان و اثرات انکار ناپذیر آن بر روابط اجتماعی و حتی مدیریتی، در نظر می گیریم می بینیم که حاکمیت جمهوری اسلامی از آن فقط در حفظ قدرت و سرکوب و حتی دزدیهای آشکار، مافیایی سازمانیافته استفاده کرده است و شده است همینی که در حزئی ترین واحد حکومتی هیچ نیست جز فساد، ریاکاری، دزدی، باجخواهی و باج دهی و ماندن بر قدرت و سهم خواهی مدام.
دیروزهای تاریخ معاصر ما اگر تفکرهای بالنده ای همچون سوسیالیسم/دمکراسی و مدرنیتۀ غالب در جهان نیرویی بالنده و انگیزاننده بود امروز به چنان شرایطی گرفتار آمده ایم که بسیاری از آماجها و خواستگاههای بر آمده از آن تفکر بالنده، نه تنها انگیزاننده نیست بلکه جامعه بنوعی به ناباوری و عدم اطیمنان حتی عدم اعتماد به آن برخورد می کند. امروز  در جامعه ما نه تنها چنان تفکری انگیزاننده و سازمانده نیست بلکه پافشاری به چنان تفکر سیاسی و جدلهای تا حد زیادی روشنفکرانه، راه به رهایی از بختک جمهوری اسلامی نمی دهد. آنچه که امروز در شومزارِ جمهوری اسلامی حرکتی فراگیر را سبب می شود و از اقبال عمومی برخوردار است، معیارهای ملی و باورها و فرهنگ تاریخی ایرانیان است. امروز استقبال مردم از آیینها و بزرگداشتهای ملی بسیار فراتر از برخورد با مقوله های دینی ست. شوربختانه نیروهای سیاسی از این نیروی محرک و مبارزه جو و سازمان ده، بهره نمی گیرند. شکافها و پراکندگیها و خودمحوریهای ایدئولوژیک و حتی تضادهای سیاسی، به دوام و بقای جمهوری اسلامی کمک رسانده و میدان به این اوباشان حاکم بر ایران داده است.
بدون بدیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگیِ برآمده از تاریخ و اصالت ملی، نمی توان در برابر حاکمیتی که همۀ امکان سرکوب و خفقان را دارد، ایستاد. تنها بدیل سیاسی در برابر جمهوری اسلامی، آماجهای ملی/تاریخی ایران است که می تواند جامعه را علیه تمامیت جمهوری اسلامی سازمان دهد. تنها بدیل سیاسی برای مبارزه با همۀ جمهوری اسلامی، رویکرد به خویشتنِ ملی/تاریخ خودِ ایرانیان است که می تواند جمهوری اسلامی را در باتلاقِ متعفن اسلام و فرهنگِ انسانکشُ زندگی سوزِ آن نابود کرد. 
داشتنِ طرح و برنامۀ سیاسی بر اساس آماجهای ملی وبنای یک جامعه بالنده و مترقیِ انسانی بر پایۀ اصالتهای تاریخی و باورهای نیاکانیمان چندان دشوار نیست. نیروها و چهره های سیاسی ما اگر بخواهند می توانند از چرخۀ تکرارِ 37 ساله شان( حداقل!) دور شوند و در یکی از سیاهترین دوره های سیاسی/تاریخی/اجتماعی ایران، اتحادی نیرومند تشکیل دهند. تنها بیرون آمدن از سکتاریسم ایدئولوژیک و تضادهای روشنفکرنمایانه و محفلی ست که می تواند  تمامیِ نیروهای سیاسی  را گردِ یک همبستگی فراگیر و ملی سازمان دهد. چنین  اتحادی را نه سوسیالیسم نه تفکرِ خودفریبانۀ ملی مذهبی و نه هر تلفیق آزموده شده در بویژه های سالهای اخیر می تواند بیافریند.  بدیل سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ایرانیان در برابر جمهوری نکتبار اسلامی، بدیل ملی و اصیل ایرانیان است. دیر یا زود ناگزیر از تن دادن به این واقعیت خواهیم بود.
.
در فرصتی دیگر باز به این بحث خواهم پرداخت.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...