یک
گفتاوری از لنین هست که می گوید یک عقاب می تواند تا حدِ یک مرغ خانگی سقوط کند
اما یک مرغ خانگی هیچگاه نمی تواند تا حدِ یک عقاب صعود کند
و
اما چرایی این گفتاوری از آن جهت است که گاه کاریکاتور یا حتی گزارشها و عکس/گزارشهایی
از ایران آورده می شود که نشان از خرافه پرستی، مرگ پرستی، بی تفاوتی و.... تودۀ
مردم نسبت به مسائل و مقولات پایه ای و اساسی در جامعه از جمله فقر، بیکاری،
اعتیاد، فحشا، خفقان، سرکوب، شکنجه، قتل، ترور، زندانها و بیدادگریهای حکومت، دارد.
اینگونه
گزارشها و حتی تاکیدها بر آنچه تودۀ مردم برخورد می کنند هیچ چیز نیست جز مخدوش
کردن مبارزه و ایستادگی جامعه در برابر
همۀ نارواییهایی که در بالا نام برده ام!.
واقعیتِ
مبارزه برای یک جامعه انسانی، مبارزه علیه نابرابری، بیداد، آزادی و حقوق انسانی
در هر جامعه ای نه توده های آن بلکه پیشروان و کسانی اند که از میان همان توده ها در برابر حکومت می ایستند. همینها هستند که
وجدان، مسئولیت و بستر اصلی مبارزه را می نمایانند. توده ها هیچگاه در حدِ این
افراد جامعۀ خود نبوده و نیستند. ( همیشۀ
روزگار از جمله همین سالهای حکومت مافیای روحانیت در ایران، توده ها، ابزارِ قدرتِ
روحانیت و حتی ضامن بقای روحانیت در جامعه بوده اند. بخاطر همین توده ها در طول
تاریخ به روحانیت باج داده شده تا یا با حاکمیت همراه باشند یا توده ها را در
مقاطع خاص سیاسی مهار کنند. در گذارهای مختلف چنین باجهایی حتی توسط نیروهای
مترقیِ جامعه به روحانیت داده شده است.)
استفاده
یا حتی فرافکنیِ گزارش/عکسها و کاریکاتورها و... نمونه هایی از این دست برای
تمسخرِ مبارزه و بیان یک تاکید که جامعه عقب افتاده است و بالندگی و زایاییِ
بالنده ندارد، اگر آگاهانه باشد، برای ناامیدی از مبارزه و مایوس کردن جامعه در
همراهی با پیشروان و برجستگان و همانهایی ست که وجدان، مسئولیت و بستر اصلی مبارزه
را می نمایانند.
چنین
برخوردهایی، عامیانه چه آگاهانه چه ناآگاهانه، همراهی با حکومتِ مافیایی روحانیت،
همسویی با دستگاه تبلیغاتی حکومت، و در یک کلام تمسخر و تحقیر جامعه است تا از
مبارزه برای رهایی از فساد، اختلاس، دزدی، فقر، بیکاری، اعتیاد، فحشا، خفقان،
سرکوب، شکنجه، قتل، ترور، زندانها و بیدادگریهای حکومت مایوس شود.
یادمان
باشد که خاورانها، اوینها، قتلها، ترورها و بیدادگاههای پنهان و آشکارِ سرزمین
بلازدۀ ما گواه روشن یک مبارزۀ پیگیر با حاکمیت جهل و سرکوب و خفقان و فاسدِ
مافیای روحانیت ایران است. همین حاکمیت پس از سی و هفت سال حکومت بر جامعه، نه
تنها مشروعیت باخته، بلکه هنوز در کابوس سرنگونی بسر می برد و از سایۀ خود هم وحشت
دارد. برخوردِ جنایتکارانۀ جمهوری اسلامی با ساده ترین اعتراض، گواه روشنِ این
ادعاست!
در
برخوردها و فرافکنی ها و برخوردهای جمعی، مسئولانه و آگاهانه برخورد کنیم.
با مهر
گیل آوایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر