سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۰

نجوا - گیل آوایی


نجوا
گیل آوایی
10 مه 2011

دردهایت را بگو
به اندازه ی همه ی جهان می شنوم
می دهمش دست دوری و دلتنگی
تا بپوکد

آخر بار کجا بود
آه کشیدی
آه....ناله های پیرزنی بیاد دارم
که نه خدا می دانست
نه دخل و دخیلی
ناداری اش تاخت می زد بی امان
چه گریه ای بودش
پای آنهمه چل چراغ
فرش زیر پایش غریب بود
به پای زمخت و زخمی
که میانه مشترک آوای دستان نازک دخترکان ده
که تار و پودش با خود داشت

بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
دردها اگر نگریزند
راه مرگلاخ ِ همه ی ما
که گرده پشته کرده ایم
سواری به نوبت
شیخ و شاه و یک وطن ریاکاری
قسمت ما چه بود
جز از برای مرگ بادا
زنده باد

زنده ماندن بی چرایی است این چنین

دستهایم هنوز راز هیچ بودنی
مشت نکرد
بیهوده بود مناره بلند
یاوه ها تمامی ندارند هنوز
چاه از برای کدام حماقت
چراغانی شده است
ما که ته چاهیم بی دلبخواه

بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
اندوه انبوه فریاد می گیراند
از چه خموش
جنگلی که سربدارانش ببازد
چه می تواندش بود
جز تاراج
تبرها هنوز بیداد می کنند
وای اگر ریشه هامان نبود
گورهای دسته جمعی
تکرار
و چه انتظار کمرشکنی
سکوت جنگل هوار می کند امشب
گفته بودمت
اگر سکوت فریادهای فرو خورده نزاید
بیداد طوفان می کند
طوفانی که نه تو کاشتیش
نه آنکه به جنگل دل داده بود
غم غریبی است لب فروبستن
آوازها از چه فراموش شوند
وقتی دل غنج می زند
پایکوبان یک دریا سرود
در خیل انبوه بجان آمدگان

میدانی
وقتی های و هوی نابگاه رنگ باختند
شور شنیدن شررهای سبز
گوش جان می نوازد بی تاب
بگو
به اندازه ی همه جهان می شنوم
تو
از زبان من می گویی
از دهان من فریاد می کنی
قلبت در سینه ی من می تپد
چه حرفهای مشترکی
چه دردهای مشترکی
وقتی که سینه ات سر ریز
گوش همه ی جهان با من است
می شنوم


هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...