اگر انفجار پالایشگاه آبادان نیروگاه اتمی بوشهرباشد چه می کنیم؟
مدیریت یک اصل دینی نیست بلکه انسانی و همین جهانیست
حکومت الله بختکی اسلامی که به هیچ بنی بشری حساب پس نمی دهد و مشروعیتش را نه از مردم بلکه از صاحب زمان همیشه غائبش و دین سراپا تناقض و تضاد و نفرت و انتقام می گیرد، مدیریتش را هم از همان نگاه با همان منطق ِ بی منطقی و از همان سلام و صلوات می گیرد اما اساس و اصل مدیریت برآیند دانش و آگاهی ِ این جهانی و کاملن زمینی و مستلزم دانش و آموزش و باورهای علمی است و یکی از پایه های آن نیز مدیریت خطر یا همان ریسک مانیجمنت است که در ایران بلا زده ی ما نه تنها محلی از اعراب ندارد بلکه در بی مسئولیتی محض با ریاکاری ذاتی حکومت اسلامی به جنگیر و رمال از همان نوع نماز باران و دعا برای حل معضل بیکاری، لابه می شود. ( ساده ترین پرسش در مقابل چنین نگاهی به مسئله این است که برق تولیدی با چنین سرمایه گذاری نجومی، منطقیست!؟ خطرهای وجود چنین نیروگاه با چنین مدیریتی! چه می شود!؟ کدام مردم و سرزمینی تاوانش را می دهند!؟ آیا دنبال کردن چنین مسیری با چنین ویژگیها و نمونه های هشدار دهنده، مسئولیت یا بی مسئولیتیست!؟ حکومتی که از تامین نان مردم عاجز است و پرده بکارت هم از چین وارد می کند! آیا صلاحیت چنین صنعت حساس و نیروگاهی را دارد!؟)
واقعیت در سرزمین بلا زده ی ما از همان ابتدای بر سرکار آمدن حکومت اسلامی دو دیدگاه که شاید درست تر این باشد بگویم که کوری و بینایی بوده است مصداق همان شکل مار و کلمه ی مار ِ معروف که بیسوادی و حماقت و خرافه پاس داشته شده و می شود. اما حقایق علمی و پیامدهای هر کنش و واکنش در همین راستا نیازها و ضرورتهای بایسته خود را می طلبد به این معنی که اگر به یک کنش علمی عمل می شود پیامدهای علمی نیز اجتناب ناپذیر است یعنی وقتی از دانش بشری بهره گرفته می شود با دعا و استخاره و انشاءالله که چنین و چنان می شود، حل شدنی و پیش یا پس رفتنی نیست بلکه در همان گذر علم و منطق مدیریت شدنی و پاسخ دادنیست. یکی از همین نمونه ها نیروگاه اتمی بوشهر است. از خرافه پراکنی و مزخرفات هاله ی نوری که از دهان رئیس و رهبر و خبره ی حکومت اسلامی فراوان شنیده ایم، بگذریم، دانش و تکنولوژی و همه ی پایه های این دانش و تکنولوژی حتی اگر در ایمنی ترین و علمی ترین و پیش بینی شده ترین حالت نیز دنبال شود، خطرِ آن هولناکتر از آن است که بتوان در چنان خطری راه گریزی داشت.
باز هم اگر از ضرورت یا بکارگیری برق نیروگاههای هسته ای که بنا به یک مقاله تحلیلی در نشریه آلمانی، برآمده از سودجویی سرمایه داران کلان است نه نیاز و ضرورت جامعه ی بشری، بگذریم، به نیاز و تامین آن با توجه به منابع و توانمندیهای طبیعی و انسانی خودمان در ایران بنگریم می بینیم که چنین نیروگاهی نه ضرورتی داشته و دارد و نه اصولن فرهنگ چنین صنعت و تکنولوژی در جامعه ی ما وجود دارد ساده ترین دلیل چنین نگاهی به سرمایه های هدر رفته در ایجاد چنین نیروگاهی در ایران است و دست آویز بودن به دامان عقب مانده ترین درعین حال بی مسئولیت ترین منابع تکنولوژیک این صنعت در جهان است که روسیه با آن مافیای برآمده پس از فروپاشی سوسیالیسم ( واقعن موجود!) و کره شمالیست یعنی اینکه کبوتر با کبوتر باز با باز، حکومت اسلامی با همپالکی های خود دست دعا برداشته و نیروگاه اتمی را دنبال می کند و وحشت بسیارانی در ایران از این است که اگر فاجعه ای چون چرنوبیل یا فوکوشیما پیش بیاید با چند گوسفند قربانی کردن و دعا و نماز این جانوران مشکل و خطر برطرف خواهد شد!؟
از همین نگاه هر نماد و نمود اینجهانی در حکومت اسلامی نشان کاملی از بلاهت و حماقت و بی مسئولیتی است که دود کور کننده ی آن در وحله اول به چشم ما ایرانیان می رود و مردم منطقه نیز ار ترکش فاجعه ی آن در امان نیستند.
اگر سرمایه گذاران کلان در جهان به بخش نیروی برق هسته ای روی آوردند اما در ایران کمیسیون بگیرهای کلان چنین گرایشی را جا انداخته اند یعنی هر بلا یا فاجعه ای که از آن بر سر ملت و مملکت بیاید، مهم نیست بلکه سودی که در جیب این حضرات می رود مهم است و این روند نه فقط در بخش نیروگاه هسته ای که در هر زمینه که انگشت بگذاری چنین است. از اقتصاد و صنعت گرفته تا آموزش و درمان، از طبیعت گرفته تا منابع فراوان آن که هرچه و هرجا را می نگری، بختک مافیای حکومت اسلامی بر آن چنگ انداخته است و با چنین درونمایه ی هولناک وقاحتی! در حکومت اسلامی، همه چیز مدیریت الهی می شود و نه حساب پس دادنی است و نه منطقی این جهانی بر آن حاکم است و تداوم آن نیز با خونبارترین جنایتها تحمیل شده و می شود
انفجار در پالایشگاه آبادان هر چه که بوده باشد، نبودِ مدیریت مسئول و آگاه در این نظام اسلامی است. یک خرافه مستی در بالا رهبری می کند و هاله ی نورهایی در پایین با جن گیری و رمالی و مرثیه سر دادن مجیز همان وقاحت! شوم را می گویند و به دلالی و ثروت اندوزی مشغولند
آنچه که در ایران بلازده ی امروز شاهدیم پیامد همین مدیریت الله بختکی و فقاهتیست که اگر بیست سال پیش جلوی این فاجعه گرفته می شد، قدرت این جانیان بمراتب کمتر از امروز بود. به شرایطی رسیده ایم که بحث افشاگری و آگاهی دادن و رو کردن ماهیت این جانیان مطرح نیست بلکه روی سخن با همه ایرانیان است که فاجعه ی تداوم این حاکمیت خونبار نه فقط امروز ایران که فرداهای ایران را نیز خراب می کند. سرنگونی این حکومت تنها راه رهایی از خطرات هولناک آینده است. ما در مقابل ایران و فردای ایران مسئولیم.
با مهر
گیل آوایی
4خرداد1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر