گفتن ندارد که حکومت اسلامی با خون و سرکوب و بحران بر سر کار است. ریاکاری و دروغ و خرافه، بدیل ِمشتی خرافه مست ِبی ریشه ایست که از یک سو خون شریفترین فرزندان این آب و خاک می ریزد و از سوی دیگر دار و ندار ما را به تاراج می برد.
جنگ زرگری و چالشهای دروغین و خود آفریده ی حکومت اسلامی جز ریاکاری مشمئزکننده برای انحراف افکار عمومی نیست که در دل آن سهم بیشتر از دیگری داشتن در قدرت و غارت بیشتر ثروت ملی ایران نهفته است. بحث امام زمان و ولایت فقیه و قرآن و اسلام حرفهای صد من یک قازیست که به کار ِ ساندیس خورهای حکومت می آید.
ناتوانی اسلام با همه ژستهای آیت الله های موافق و مخالف خود را به خونبار ترین شکل نشان داده است و اسلام گرایان ِسیاست فروش، در بر همان پاشنه ای می چرخانند که از طالقانی ها و شریعتی ها گرفته تا مطهری ها و خمینی ها بلاهت آن را به هوراهای جاهلانه ی مشتی نا آگاه پراکنده اند. همه این سر و صدا ها جز ویرانی و عقب ماندگی و سیه روزی انسان در پی ندارد. اسلام و حکومت اسلامی در همه ی اشکالش ویرانگر و ضد انسانیست و باید در مغاک بلاهت و جهالت خرافه اش بماند تا دست از کار و زندگی و مدیریت جامعه بکشد. هر صدایی که با همین رنگ و بو در همین راستای پرتضاد و تناقض که خون انسان را شیشه کرده است، برآمده از وهم و باور خرافی همه ی آنانیست که از روی خوش خدمتی به الله و هراس از جهنم و درونمایه خرافه پرورانه شان است. اینان خاک در چشم بشریت می کنند.
حکومت اسلامی در تمامی مراحل عمر نکبتبارش هم کشته است، هم غارت کرده است. هم با بیگانه دست در تاراج دار و ندار ما داشته است، هم نمک خورده است؛ هم به وقیحانه ترین شکل آن نمکدان شکسته است.
امروز مشکل میهن ما همه ی این حکومت خونبار است. امروز مشکل ما اسلام نفرت انگیزیست که قدرت به هر قیمت پاس می دارد. امروز مشکل ما هر راه جویی با باورمندان و سیاست فروشان دینی است که زهر مهلک آن را بارها با بمیدان آمدن در پیکر ایرانی چشیده ایم. امروز مشکل ما شخص یا اشخاصی در حکومت اسلامی نیست. مشکل همه ی حکومت اسلامی است. بحث خامنه ای یا احمدی نژاد نیست بحث قانون اساسی و حکومت اسلامی نیست بحث بودن یا نبودن همه ی این حکومت است.
سروصداهای گرگهایی که امروز به جان هم افتاده اند نه از روی قانونمند بودن یا نبودن که بر سر سهم بیشتر داشتن از غارت ثروت ملی ایران است. درونمایه ی این جانیان چنگ انداختن بی چشم و رویانه است که خود و غیر خود نمی شناسد. مافیای خونباری که هیچ مرزی جز نفع بیشتر و قدرت بیشتر نمی شناسد. این جانانیان همان جوجه های ساندیسخور دیروزند که با شکنجه و کشتار و خوش خدمتی به همین آیت الله ها به جاه و مقام و مکنت امروز رسیده اند و قدرت بیشتر و همه ی حکومت را می خواهند و در این جدال چنگ اندازی ها به تنها چیزی که حتی فکر نمی کنند سرنوشت مردم و مملکت است. به تنها چیزی که حتی نمی اندیشند آینده این سرزمین است که چنین مشتی دزد بی همه چیز و رمال و جنگیر و گرگهای عمامه بسر و آخوند نما به جان همه افتاده اند.
یکی نفت را تیول بیت خونبارش می کند آن دیگری گوش می جهاند که سرش کلاه رفته، یکی میلیاردی قرارداد می بندد آن دیگری حسابهای میلیاردی اش را می انباند این یکی چنان آینده نگری کرده که حکومت اسلامی گورش هم گم شود جایی و مفری یدک داشته باشد آن دیگری صاحب زمان هار می کند و فتوا می دهد
و این همه جز خانه خرابی و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و قربانی شدن نسلها و آینده سوزی ایران و ایرانی نیست.
در هیچ کجای تاریخ چنین نارواییهایی سراغ نمی توان داشت جز تاریخ همین اسلام لعنتی. هیچ کوردلی و نمک کوری و بی ریشگی ی تاریخی نمی توان سراغ داشت جز تاریخ همین اسلام سیاسی ای که هر گاه سمت و سوی قدرت گرفت نفرت و خون و تباهی و جهل و جهنم آفرید.
همه ی این جانیان در کلیت شان ننگ بشریتند چه با قرآنشان چه با پیغمبرشان چه با سنت شان چه با رنگ و لعابهای سفسطه گران روشنفکرنماشان. همه شان انحراف و قهقرا می پویند. همه شان خاک در چشم مردم می ریزند یک نمونه، به معنی واقعی کلمه یک نمونه در تاریخ این جانیان نیست که گلی به سر بشریت زده باشند همه اش بندگی و نفرت و خرافه و جهالت و خون و انتقام است. برای هیچ یک از بایسته های زندگی انسانی چیزی ندارند جز ریاکاری و دروغ
آنچه که امروز بر همه ی ما آشکار است این است که در حکومت اسلامی از هیچ یک از چهره ها و سازمانها و حزب و گروهی از درون این حکومت، راه به رهایی و زندگی انسانی، نیست.
فراموش نکنیم آنچه که در مصر و تونس و لیبی و سوریه و.....گذشته و می گذرد، بر یک اشتباه و در عین حال تفاوت ما در ایران انگشت می نهد و آن اینکه در این کشورها مردم و رهبران سیاسی(مخالفان) آشکارا تغییر حکومت، سرنگونی حکومتشان را می خواهند و برای آن هم به میدان آمده اند اما در ایران رهبران برآمده از درون همین حکومت نحس نه سرنگونی حکومت اسلامی که کنار زدن بخشی از آن را می خواهند و این تفاوت بسیار عمیقی با خواستگاه مردمی دارد که سرنگونی حکومت را فریاد می کنند. چنین تفاوتی همه را به این روزهای مرگبار کشانده است. از همین نگاه است که برای دور ماندن از ریاکاری همه ی حکومت اسلامی از هر جانورش، از احمدی نژادها تا مصباح و خامنه ای و خاتمی و دیگر اسلام پناهان خوش باور، باید دست در دست نیروها و باورها و تفکر و طرح و برنامه هایی داد که سرنگونی این حکومت را آشکارا فریاد می کنند و به میدان آمده و می آیند.
جدلهای درونی حکومت اسلامی هیچ مشکلی از ما و سرزمین ما را حل نخواهد کرد. جدلهای درونی حکومت اسلامی با هر رنگ و لعابی که باشد، برای انحراف افکار عمومی و مبارزه عمومی با حکومت اسلامی است. تضادها و تناقضات و درگیری های زرگرانه یا حتی جدی در حکومت اسلامی برای مردم و منافع ملی ایران و نیکبختی ایرانیان نیست. یکی از اهداف این جدلها و تناقضات ایجاد شکاف و انحراف در میان مردم و ایجاد چالشهای ریاکارانه در جامعه است تا اصل مبارزه گم شود. آفرینش چهره های مخالف در درون حکومت اسلامی، طرح سوخته ایست که خاتمی پرچمدار آن است و دیدیم و با گوشت و پوست و استخوان لمس کردیم که چه ریاکارانی هستند.
همه این حکومت، ریاکار و غیر ایرانی و دشمن ایرانیان است. همه ی این حکومت باید سرنگون شود چه با عمامه چه بی عمامه.
با مهر
گیل آوایی
اردیبهشت 1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر