دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۰

اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست! - گیل آوایی



تاریخ را گواه می گیرم اسلام غیر از این نیست که در جای جای کشورهای اسلامی جریان دارد. تناقض و ریاکاری ِ نهادینه در اسلام همینی است که در دوره های مختلف تاریخ بویژه در کشور بخون کشیده شده ی ما جریان داشته و  دارد. روحانیت از دورهای تاریخ تا کنون نماد تمام نمای اسلام است با همه ی ضد و نقیض های این دین ِ نفرت و جهل و خرافه. تمامی شخصیت پر تناقض و هفت رنگ روحانیت با همین بنیانهای اسلامی انطباق داشته و براساس همانها نیز تفسیرها و تعبیرهای متفاوت از هر یک از همین مراجع و آیت الله ها و مفتی ها جاری بوده است
یکی شریعتمداری می شود یکی خمینی، یکی منتظری می شود یکی مصباح، یکی بروجردی می شود یکی خامنه ای و همینطور است در طیفها و لایه ها و دنباله روهای این حضرات. اگر دورهای تاریخ را فقط خوانده ایم و تعابیر و تعاریف های مختلف از دهان همین دین باوران در لابلای کتابها مرور کرده ایم، در عصر حاضر به خونبارترین شکل آن به عینه از سر گذرانده و می گذرانیم. هیچ جا، تاکید می کنم، هیچ جای این جهان نیست که اسلام و روحانیت بوده باشد و در آن رنگی از نیک بختی و رستگاری و زندگی انسانی بوده باشد! هر جا را که می نگری فقر و فحشاء و ریاکاری و دروغ و غارت و جهل و خرافه از سر و کول همه بالا می رود. ثروتمندترین کشورها را در همین جوامع اسلامی می یابید و با همه ثروت و مکنت، فقر و تضادهای طبقاتی و عقب ماندگی و جهل و وابستگی از هر کشور و سرزمین دیگر بیشتر بوده است. حقارت نماد برجسته این کشورهاست نسبت به دیگرکشورهایی که نه براساس این دین جهنمی که بر اساس منطق و مبادی علمی و دست آوردهای تاکنونی بشر، جامعه را پیش می برند.
دروغ یکی از پایه های این دین و باورمندان آن است اگر یک حرف ِ راست  از آنان بر می آید بنا به ضرورت شرایط و موقعیت آنان و یارگیری های اجتماعی/سیاسی/فرهنگی است. در جاییکه در ضعف و اقلیت واقع اند چنان به موش مردگی و صداقت و راستی می زنند که گویی همین باور و باورمندان در سرزمینهای اسلامی که اکثریت را دارند و قدرت هم، نیستند که چنان هولناک جنایت از پی جنایت می آفرینند.
ناآگاهی عمومی یکی از اساس ماندگاری همین دین و دین باوران است. ناآگاهانی که جز از برای سواری دادن و غارت شدن نیستند.
سالهای اخیر نمونه های عریان ناکارآمدی اسلام و جنایتبار بودن آن است. شاید هولناکترین جنایتهای تاریخی در همین سالهای اخیر روی داده است. نمونه های الجزایر، سومالی، سودان، افغانستان، پاکستان و ایران اسلام زده ی خونبار ما، گواه درونمایه ی این دین و باورمندان آن است که قدرت را چگونه می نمایانند و چه پایه هایی برای اداره جامعه، پی می گیرند.
و اینهمه را کنار هویتی تاریخی و ریشه دار بگذارید که از همان ابتدای یورشهای خونین اسلام، در یک چالش و جدال دائمی بوده است تا آنجا که در همین روزها نیز دقیقن همان چالشها و جدالهای دور تاریخی به اشکاری انکار ناپذیری جریان دارد. ایران ِ ما با آن پیشنه ی درخشان و تمدنی که جهان در مقابل آن سر تعظیم فرود می آورد، زخم چرکین هماره ی اسلام و باورمندان اسلامی را بر پیکر خود داشته و دارد. چنین زخم چرکین از سوی همین دین و منادیان عمامه به سرشان بوده و است و توده ی ناآگاهی که از هراس جهنم و بندگی جهالتبار الله، که از سوی همین روحانیت به آن تحمیل شده، سیه روزی میهنمان را رقم زده است. بارِ رو در رویی با جهل و خرافه ی روحانیت همواره بر گردن پیشروان آگاه و فرهیختگان دیارمان بوده است و با همین پایداری پیشروان و فرهیختگان ما بوده که جانیان اسلامپناه، در ناچاری ابلهانه و جنایتبارانه به قتل آنان دست زده اند. تاریخ ما سرشار از گلهای پرپر شده ایست که بر ای رهایی از جهل و خرافه اسلام، به پا خواسته اند. چه آنانی که به مبارزه قهرآمیز فیزیکی دست زده اند و چه آنانی که با نور آگاهی و قلم به جنگ جهالت الله رفته اند.
در سالهای حکومت خونبار اسلامی نیز ماجرا بر همان روال پیش رفته و می رود. هنوز فرهیختگانمان از دم تیغ جانیان الله می گذرند. هنوز الله به کریحترین شکل ممکن خود را در میهن مان می نمایاند. هنوز روحانیت با همان جهل انسانسوز، به جنایت و جهل و خرافه و غارت، مشغولند. عده ای به غارتهای میلیاردی و عده ای نان به جهالت توده ی مردم می خورند.
عده ای اشکارا به زن و بچه مردم تجاوز می کنند و عده ای به مسجد رفتن یا نرفتن جوانان در کشوری دیگر، های وِ هوی می کنند!
استاد دانشگاه اخراج و ترور و زندانی می شود، آیت الله از بیت المال، حسابهای میلیاردی تلمبار می کند و آخوند می سازد. دانشجوی نابغه در زندان فریاد بی گناهی سر می دهد اما طلبه برای ترویج همین دین خونبار با پول همین مردم تربیت شده و برای تحمیق همین مردم آزادانه آب به اسیاب ناآگاهی و خرافه و جهل جنایتبار اسلام می ریزند.
تا زمانیکه به خودمان نیاییم. تا زمانیکه وطنمان را نپاییم تا زمانیکه برای بیرون آمدن از چنبره خونبار روحانیت و باورمندان سیاسی این دین نفرت بار،حس مسئولیت نکنیم و گردِ فرهیختگان خود به رهایی از منجلاب متعفن خرافات اسلامی، به پا نخیزیم، جانیان الله همین سرنوشت را برای ما رقم می زنند.
وطن ما و مردم ما همچون غنیمت جنگی برای جنایتکاران الله در حکومت نحس اسلامی به حساب می آیند. از جزئی ترین نماد ما گرفته تا کلان نشان ثروت ملی، توسط همین جانیان بدست خودمان غارت می شوند
امروز در شرایطی گرفتار آمده ایم که از ساده ترین فرد جامعه گرفته تا آگاه ترین آن، باید برای رهایی از تبهکاران اسلامی و برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و جامعه انسانی به پا خیزیم.
آنانیکه به هر تعبیر و تعریف و توجیه، به پای داشتن این دین نفرت و خون و غارت مشغولند بدانند که در جنایتهای دین باوران سیاسی سهیمند! چه بخواهند چه نخواهند! همینان سلولهای هیولای جنایت و جهل اسلامی را تشکیل می دهند. آنچه که در میهن ما گذشته و می گذرد، آنچه که بر سر شریفترین فرزندان این اب و خاک دربیدادگاههای اسلامی آمده و می آید، گورهای دسته جمعی مردان و زنانیکه بدست جانیان اسلامی و با تلاوت قرآن و حتی با همین روزه و نماز شکنجه و تجاوز شده اند، بر پا گردیده، یاد اریم! یاد اریم که همین باور را تطهیر کرده و به اصول بیگانه با همه چیزمان پایبندی می کنند! ما و سرزمین مان، سزاوار چنین حکومت و چنین ریاکاری اندوهبار نیستیم! همه ایران بخون نشسته است!
اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست!

گیل آوایی
مردادماه 1390

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

بخاطر همین است که بیشتر نوجوانان و کودکان و زنان از ترس همان حرفهای خرافه و وحشتناک از آن مخصوصا ماه رمضان استقبال می کنند و اطراف خودم روزه داری جز زنان نمی بینم

ناشناس گفت...

Dorood bar shoma.

ناشناس گفت...

دورود بر گیل آوایی ... با شما موافق هستم و انسان برای انسان بودن در راه های نیک وپیشرفت احتیاج به هیچ دینی نیست .بویژه اسلام

ناشناس گفت...

با درود فراوان ، آنجه که در این نوشتار خواندم تنها گوشه ای از درد ها و رنجهای مردم این سرزمین است . بر ماست که با آگاهیدن مردم دربرابر جهل و خرافه بپا خیزیم . و برای رهایی ایران و بدست آوردن بزرگمنشی و والایی گذشته خودمان چهره زشت این دیوکامگان را به مردم خود نشان دهیم . و در پایان درخواستی از شما دارم ، اینکه تنها از واژگان پارسی برای نوشتارها و جستارهای خود کارگیری نمایید. که این خود گام بزرگی در بدست آوردن کیستی و چیستی (هویت) ایرانیان میباشد .

شورم، وبلاگِ فارسی گیل آوایی گفت...

درود به همه شما گرامی یاران
شادم از پیامهای شما
در نگارش پارسی نیز هم اندیشه ام با شما که در این زمینه پیام داده اید
می کوشم چنان کنم و باشم اما به گاهان فریاد باورکنید زبان نگارش از یاد می رود دوست گرامی

ناشناس گفت...

بسیار زیبا. دو نکته: ۱) تا زمانی که چنین گروه بزرگی از مردم ایران چنین قدرت درک و شهامت پایینی دارند، و ۲) تا زمانی که این فرهنگ مسموم کنونی ایران به بچه ها آموخته میشه که از همان چند سالگی یاد میگیرند دروغ بگند، قابل اعتماد نباشند، با تقلب کارهاشونرو پیش ببرند، از امکانات محل کار دزدی کنند، فقط حرف بزنند بدون عمل و دهها مورد دیگر، به چه دلیلی اگر اسلام بره مشکلات حل میشند؟ "انقلب" را انگلیس/امریکا/اسرائیل برای ما آوردند چون شاه باهوش نبود و فکر کرد چون نفت داره و همسایه شوروی کمونیست هست و برخی چیزهای دیگر پس قدرت داره. در نتیجه کارهایی کرد کارش به اونجا رسید. ولی دلیل اینکه انگلیس/امریکا/اسراییل تونستند در ایران انقلاب راه بندازند این بود که اکثریت مردم هوش تجزیه و تحلیل بسیار پایینتری دارند، و با یک فرهنگ نابود کننده بزرگ شدند. الان هم به همان دلایل برای کمپانیها و دولتهای دنیا بسیار ساده هست که سیستم اسلامی را که آوردند به راحتی نگه دارند تا بتونند نفت و هر chiz دیگری که میخواهند را ببرند. من کاملا قبول دارم که یک دولت درست بهترین راه هست برای درست کردن فرهنگ مردم تا بعد از چند نسل مردم به جایی برسند که خودشان درست کننده و نگهدارنده سیستم درست باشند، همانطور که در بعضی از کشورهای اروپایی میبینیم. ولی در ایران این کار (روی کار آمدن یک دولت درست) امکان پذیر نیست تا زمانی که یک قدرت بزرگ خارجی بخاد این کار بشه. که معلوم نیست آیا چنین چیزی پیش خواهد آمد یا نه. در نتیجه تنها امید اینه که از راه های دیگر فرهنگ ایران را درست/تمیز کرد. یکی از بهترین دلیل عمق مسموم بودن فرهنگ ایران اینه که بسیاری از ایرانیهایی که به اروپا، امریکا، و جاهای دیگر رفتند مشهور شدند به دزدی و بسیاری از رفتارهای منفی که موجب اشکال در، وحتا منجر به کمک به نابودی قسمتهایی از سیستمهای ان کشورها شده. نتیجه اینه که تنها راه بیرون انداختن ابدی اسلام و کسانی که انقلاب و کودتاها و نابودیها رو برای ایران آوردند اینه که مردم عوض بشند. برای این کار نوشته هایی مانند انچه که شما نوشتید یکی از مهمترین و لازمترین راه های باخبر کردن مردم باهوشترو کمک به مداوای فرهنگ ایران هست که شما دارید انجام میدید. پیشنهاد من اینه که نکات بالا هم به این نوشته ها اضافه بشه (البته اگر شما هم با آنها موافقید) تا هدف نهایی برای خواننده روشن بشه که اسلام یک مرضی هست که بار دیگر به دست انگلیس و دیگران به بدن ایران انداخته شده چون بدن ایران آمادگی قبول کردن این مرض را داره به دلیل فرهنگ مسمومش که مهمترین دلیل هست. در نتیجه راه چاره درست کردن ایران درست کردن و تمیز کردن فرهنگ ایران هست تا نسل بعد از نسل بهتر و مقاومتر بشند در مقابل سیاستهای لاشخورهایی مثل آناهی که انقلاب و این سیستم را برای ایران آوردند و دارند آنرا نهاهداری میکنند تا بتونند به تاراج ایران ادامه بدند.
با قدردانی فراوان از تلاشها و نوشته های قوی، درست، و زیبایتان.
کایروش، واشنگتن ، دی سی.

ناشناس گفت...

اگر اسلام نبود ،ایرانیها هنوز هم سواد خواندن و نوشتن نداشتند.در واقع اگر ایرانی مطرح است همه مربوط به پس از اسلام هست.وگرنه قبل از آن ایرانیها هیچ سند علمی هنری و ادبی نداشته اند.قبول ندارید سند بدهید.

ناشناس گفت...

با سلام
در بي منطق بودن و ناآگاهانه بودن اين متن همين بس كه نويسنده بدون داشتن ذره اي اطلاعات تاريخي با تيتري كلي و نسبت دادن همه بدبختي هاي ما به دين اسلام سعي در گرفتن نتيجه دلخواه داشته است. نويسنده متن اگر اندكي انصاف داشتند و نگاهي به تاريخ مي انداختند مي ديدند كه چقدر اسلام باعث پيشرفت علمي در اين مملكت شده است. حال اگر عده اي هم به نام دين جنايت كرده اند خب به نقد همان يك عده بپردازيم نه اينكه با نسبتي كلي تمام گذشته پر افتخار خود را به يغما ببريم. چه آنكه با اين تهمت ناروا ، تمام سابقه دانشمندان مسلمان خود را به باد مي دهيم گويي كه در اين مملكت از گذشته تا كنون هيچ انسان فرهيخته و دانشمندي نبوده است. جناب آقاي گيل شما با اين متنتان فكر نمي كنيد تمام افتخار ابن سينا و فارابي و طوسي و حافظ و مولانا و سعدي و هزاران دانشمند مسلمان ديگر را به سخره گرفته ايد؟ آيا اينها مسملان نبودند ؟ خواهشا بعدا نياييد بگوييد كه تمام اين مفاخر ملي ما نامسلمان بوده اند و به دروغ به آنها تهمت مسملاني زده اند. خواهشا يك كمي انصاف داشته باشيد و خودتان را به ناداني نزنيد. البته ببخشيد كه اين را مي گويم.

ناشناس گفت...

agha! yeki az shoma sanad khaste vase IRAN E PISH AZ ESLAM. HAHAHA, 30. 000 LOH E HAKHAMANESHI HA too wASHINGTON ? ghor an e khodeshoon az ye khoda ye khoon asham o khiali (allah) nazel(?) shode,(be gofte ye ravani !)oonvaght az ma sanad mikhan. sang e pa, baba khareji parast, kase az aash dagh tar. khod e arab ha inghade gheddis nadaran , in Irani aghabmoonde...

شورم، وبلاگِ فارسی گیل آوایی گفت...

با درود
در پاسخ به یکی از خوانندگان که مسلمان تر از عربها همچون مفتی عربستان سعودی در برخورد یا بهتر بگویم مناظره تلویزیونی باچند تن از جمله رفسنجانی، همسان بااشاره ی ایشان، ایرانیان را وحشی و بی تمدن و بی سواد و......دانسته بود و اسلام آمد و چه ها که به ایران وایرانی نداد!، بگویم که خواننده گرامی، آسمان ریسمان بافتن و سفسطه کردن یکی از شیوه های باورمندان دینی با یدک کشیدن ِ روشنفکر دینی است که از شریعتی ها گرفته تا سروش هاهمراه با همپالگیهایش، اسلام را بزک کرده و می کنند.از نگاه من فرهیختگانی که نام بردید و بسیارانی دیگر همچون فردوسی، خیام و.. را ایران پرورانده است و اسلام نپرورانده و نداده است. اسلام یکی از سیاه ترین و تبهکارانه ترین فرهنگ و چالشهای ریاکارانه را به ایرانی داده است که هنوز در ستیز با آن قربانی می دهیم. شاید بد نباشد نوشتاری از زنده یاد صادق هدایت را در اینجا، هم برای شما و هم دیگر خوانندگان ِ همسو با نگاه شما، بگذارم، تا شاید پرده از نگاه یکسویه کسانی چون شما بر کشد و این دین نفرت و انتقام و ناآگاهی و انسانسوز را، آنگونه که هست و است ببینید نه آنگونه که می خواهید یا می پندارید باشد:
صادق هدایت:ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند و بجایش فقرو پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است

چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند. برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند

در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند

عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر! است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند

تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند

عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند ، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده

تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را ا آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند ویا تحویل بدهند سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند
اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد وخود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را می بلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد مگر برای ما چه آوردند
معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین ، هول هولکی و هضم نکرده استفراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زوزچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سۀ گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم. هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند

ناشناس گفت...

در جواب آنچه که گفتید ایران قبل از اسلام چه بود و اسلام به ایران چه آورد در دو بخش پاسخ من.

بخش یک: دنیای قبل از اسلام.

۱) حتا اگر از تاریخ ایران بیخبر هستید، نگاهی به صحراها و تاریخ مصر بکنید و نگاهی به صحراها و تاریخ عربستان. اعراب کتابخانه ها را توننستند آتش بزنند، و مردم را گردن، ولی اهرام مصر را نتونستند کاری بکنند. هنوز دانش دنیا و کامپوتر نتنوسته پیدا کنه اهرام مصر چطوری درست شدند. چون عربها نتونستند اهرام رو از بین ببرند یا حتا درهای همه آنها رو باز کنند و انچه که درون آنها بود را نابود کنند، به اندازه کافی مدرک به دست آماده که نشون میده مصر به کجا رسیده بود در زمینه دانش. کوتاهترین نمونه شاید این باشه که در مصر قبل از اسلام جراحی مغز انجام میشد. یا اینکه دانش شیمی آنها را در مومیایی های که بر جا مانده میشه دید. حالا شما که به نظر میسرسه از تاریخ دنیا و عربستان و اسلام بهتر خبر دارید، عربستان قبل از اسلام را با مصر قبل از اسلام مقایسه کنید و تفاوتها رو نشون بدید؛ انچه را که اسلام برای مصر برد را با آنچه که مصر بود وقتی اسلام به ان وارد شد را مقایسه کنید و نشون بدید اسلام چطور مصر را بهتر کرد؛

۲) دنیای امروز با تمام دانشی که به وجود آورده، به سرزمینی که امروز بخشی از ان در ایران و بخشی در عراق هست اسمی داده به نام "گهواره تمدن." معنای این اسم این هست که تمدن دنیا از ان منطقه به دنیا آماده و شروع شده. این اسم را دنیا حتا به مصر نداده. این منطقه قسمتی از ایران قبل از اسلام بود. در دانشگاه ها نقشی که این سرزمین در سرنوشت و پیشرفت دنیا دشت با نقشی که امروز امریکا داره مقایسه میشه. حالا شما نقشی را که اعراب و اسلام در سرنوشت دنیا داشتند را با نقشی که ان مردم و سرزمین داشت مقیسه کنید و نشون بدید اعراب و اسلام چطور آنرا بهتر کردند یا با ان چه کار کردند.

۳) ایران یا پارس اولین کشوری بود که حکومت "جهانی" به وجود آورد بیش از هزار سال قبل از اسلام. ساده ترین تعریف این هست که ایران برای صدها سال بیش از نیمی از دنیای متمدن انروز را اداره میکرد. شما پاسخ بدید که یک ملت و کشور باید چه سیستمی داشته باشند تا بتونند چنین کاری را در زمانی بکنند که هیچگونه از امکانات رفت و آمد یا پیام رسانی، و هزاران وسایل دیگر که مورده نیاز هست وجود نداشته. و تاریخ دنیا انسانیت ایرانیها را ثبت کرده به عنوان حکومتی عادل. البته جزیات را هم حتمن باید نگاه کرد. ولی همین که حتا کتاب ادیان دیگر مثل جهودها از پادشانان ایران به عنوان عادل اسم بردند برای شروع استفاده میشه. حالا شما مقایسه کنید که اعراب در ان زمان که ایران چنان امپراتوری داشت چه میکردند، و اسلام چه آورد که چنین سیستمی را بهتر کرد؟

۴) وقتی شما میگید ایران قبل از اسلام چیزی نیود، به این معنیست که شما از تاریخ ایران و اعراب و اسلام خبر دارید. حالا شما تعریف کنید که ایرانیان و اعراب قبل از اسلام چگونه بودند، کدام بهتر بودند، به چه دلیل، و اسلام کدام را بهتر کرد، به چه دلیل؟

بخش دوم در مورد روش حکومتهای دیکتاتوری هست که به زودی پست میکنم.

کایروش، واشنگتن، دی سی.

ناشناس گفت...

قبل از اینکه در باره روش حکومتهای دیکتاتوری گفتگو کنیم، چند کلمه در باره هدف از کفتگو و قوانین گفتگو:

۱) از یک طرف، انسان با فکر گفتگو میکنه با هدف اینکه راه حل مشکلی را پیدا کنه. به عبارت دیگر از نظر یک آدم با فکر مطالبی ارزش استفاده از وقت و گفتگو کردن دارند که بازده وقت و انرژی که صرف میشه به صورت حل یک مشکل قابل اندازه گیری باشه. از طرف دیگر، گروهی از مردم زندگی این دنیا را مهم میدونند، و گروهی زندگی "ان دنیا" را. نتیجه این میشه که این دو گروه نمیتونند با هم گفتگو کنند تا به نتیجه مفیدی برسند. اشکال این مورد این هست که کسانی که "ان دنیا" را قبول دارند فقط به دلیل این هاست که دینشان به آنها گفته که بعد از مردن قیامتی هست و دنیای دیگر ولی بدون هیچ مدرک و دلیلی. و این گروه فکر میکنند دینشان از طرف خداست, و هیچ دلیل دیگری برای وجود دنیای دیگر ندارند. در نتیجه اگر بشه نشان داد که دین (هیچ دینی) از طرف خدا نیامده، انسانهایی که با فکر هستند قبول میکنند. با آنهایی که همچنان قبول نمیکنند گفتگو کردن به نتیجه ی نمیرسه چون فکر آنها توانایی اینکه قبول بکند که اشتباه میکرده را نداره. و این ناتوانی خودش بزرگترین دلیل این هست که این انسان از هوش کافی برای فکر کردن به عنوان یک انسان برخوردار نیست.

۲) اگر خانندگان این متن انسانهای با فکری هستند، آنها قبول میکنند که هدف از گفتگو این هست که راه حال برای مشکلات پیدا بشه که باس بشه زندگی بهتر بشه. در نتیجه هر مطلبی که مطرح میشه باید آنرا ارزیابی کرد و معلوم کرد که این مطلب چه مشکلی را حل میکنه؟ و اگر معلوم بشه که این حرف، دستور، یا عمل مشکلی را حل نمیکنه، یا آنچه که استفاده میشه تا مشکلی حل بشه بیشتر از استفاده ی هست که به دست میاد، ان کار یا گفتگو را انجام نمیده. بزرگترین مشکل انسانهایی که دستورات دینی را مرکز زندگی قرار میدند این هست که به این فکر نمیکنند که این دستورات به چه دلیل مهم هستند؟ چه مشکلاتی رو حل میکنند؟ به چه دردی میخورند؟ آیا راه حل این دستورات بهترین راه حل هستند یا راه های بهتری هم هست؟ یا آیا این دستورات باسه چه ضررهایی میشند؟ جواب همه این سوالها در تعریف حکومتهای دیکتاتوری ست.

ناشناس گفت...

قبل از اینکه در باره روش حکومتهای دیکتاتوری گفتگو کنیم، چند کلمه در باره هدف از کفتگو و قوانین گفتگو:

۱) از یک طرف، انسان با فکر گفتگو میکنه با هدف اینکه راه حل مشکلی را پیدا کنه. به عبارت دیگر از نظر یک آدم با فکر مطالبی ارزش استفاده از وقت و گفتگو کردن دارند که بازده وقت و انرژی که صرف میشه به صورت حل یک مشکل قابل اندازه گیری باشه. از طرف دیگر، گروهی از مردم زندگی این دنیا را مهم میدونند، و گروهی زندگی "ان دنیا" را. نتیجه این میشه که این دو گروه نمیتونند با هم گفتگو کنند تا به نتیجه مفیدی برسند. اشکال این مورد این هست که کسانی که "ان دنیا" را قبول دارند فقط به دلیل این هاست که دینشان به آنها گفته که بعد از مردن قیامتی هست و دنیای دیگر ولی بدون هیچ مدرک و دلیلی. و این گروه فکر میکنند دینشان از طرف خداست, و هیچ دلیل دیگری برای وجود دنیای دیگر ندارند. در نتیجه اگر بشه نشان داد که دین (هیچ دینی) از طرف خدا نیامده، انسانهایی که با فکر هستند قبول میکنند. با آنهایی که همچنان قبول نمیکنند گفتگو کردن به نتیجه ی نمیرسه چون فکر آنها توانایی اینکه قبول بکند که اشتباه میکرده را نداره. و این ناتوانی خودش بزرگترین دلیل این هست که این انسان از هوش کافی برای فکر کردن به عنوان یک انسان برخوردار نیست.

۲) اگر خانندگان این متن انسانهای با فکری هستند، آنها قبول میکنند که هدف از گفتگو این هست که راه حال برای مشکلات پیدا بشه که باس بشه زندگی بهتر بشه. در نتیجه هر مطلبی که مطرح میشه باید آنرا ارزیابی کرد و معلوم کرد که این مطلب چه مشکلی را حل میکنه؟ و اگر معلوم بشه که این حرف، دستور، یا عمل مشکلی را حل نمیکنه، یا آنچه که استفاده میشه تا مشکلی حل بشه بیشتر از استفاده ی هست که به دست میاد، ان کار یا گفتگو را انجام نمیده. بزرگترین مشکل انسانهایی که دستورات دینی را مرکز زندگی قرار میدند این هست که به این فکر نمیکنند که این دستورات به چه دلیل مهم هستند؟ چه مشکلاتی رو حل میکنند؟ به چه دردی میخورند؟ آیا راه حل این دستورات بهترین راه حل هستند یا راه های بهتری هم هست؟ یا آیا این دستورات باسه چه ضررهایی میشند؟ جواب همه این سوالها در تعریف حکومتهای دیکتاتوری ست.

کایرش، واشینگتون، دی سی.

ناشناس گفت...

بخش دوم: روش حکومتهای دیکتاتوری.

بزرگترین روش یک حکومت دیکتاتوری این هست که فقط حرف یک نفر را قابل قبول قرار میده و هر کس که بر خلاف حرف ان شخص حرفی بزنه محکوم به سکوت یا حتا مرگ (سکوت همیشگی) هست. دلیل اینکه یک حکومت دیکتاتوری به وجود میاد این هست که گروهی میخواهند فقط خودشان از امکانات (مثل ثروت یک مملکت) استفاده کنند و باقی مردم برای آنها کار کنند تا آنها زندگی راحتی داشته باشند بدون اینکه زحمتی بکشند. تاریخ مرتبا نشون داده که حکومتهای دیکتاتوری بائسه نابودی مملکتشان شده اند. بزرگترین دلیل اینکه چنین مملکتی نابود میشه اینه که انسانهای با مغزهای باهوشتر اولین گروهی هستند که یا از محیط بیرون میرند یا حکومت انهارو نابود میکنه. این بائس میشه که انسانهای کم هوشتر و ترسوتر باقی میمونند. و اینها دقیقا کسانی هستند که یک حکومت دیکتاتوری لازم داره. دلیل دیگری که بائسه نابودی یک چنین مملکتی میشه این هست که مردم، بخصوص زنها، دختران، و بچه ها قربانیان شهوترانی و خوی حیوانی طرفداران چنین حکومتی میشند. سو استفاده، بخصوص در دوران بچگی، انسانهارو از انسانیت برمیگردونه و موجوداتی درست میکنه که بیشتر بائسه نابودی ان ملت میشند.

مشخس هست که یک حکومت دیکتاتوری احتیاج به مردمی داره که طرفدارش باشند و دستوراتش رو اجرا کنند. و گر نه یک نفر، یا یک گروه کوچک قدرت اینرا نداره که بتونه از پس مخالفانش به تنهایی بر بیاد. چنین حکومتی برای اینکه بتونه هر چه بیشتر مردم را با خودش داشته باشه دست به کارهای میزنه مانند دادن قدرت و پول به موافقانش که میتوانند کمکش کنند تا بقیه مردم را کنترل کنه و از آنها استفاده کنه. در همین حال بهترین راه اینه که تعداد مخالفان هر چه کمتر باشند. و دین بهترین راهی هست که یک نفر میتونه استفاده بکنه تا بیشترین تعداد مردم را راضی کنه که مخالفش نباشند. این کار با به وجود آوردن ترس در مردم از یک خدای پنهان انجام میشه، یا با مهم کردن مسائل کم ارزش یا بی ارزش (به این دلیل که اشخاص کم هوش احساس کنند که میتونند دستورات داده شده را بفهمند و دنبال کنند تا احساس آرامش و اهمیت بکنند). راه های دیگر این هست که با دروغ دین را مهم جلو میدند و حتا تاریخ را عوض میکنند و مطالب مورد قبول در مورد دین به ان اضافه میکنند و کار بقیه را یا پاک میکنند یا به اسم دین میکنند. روشهای دیگه این گروه مثل "سفسته" هست که به نتیجه گیریهای موزیانه غلط منجر میشه که به نظر درست میاند که اشخاص کم هوشتر قبول میکنند (مثل اینکه گفته میشه فردوسی شاعر اسلامی بود، در حالیکه نمیگند اسلام چه ربطی به استعداد فردوسی داشت یا چطور اسلام بائس شد در ایران دانشمند به وجود بیاد؟). و اگر هیچکدام از اینها نشد با زور، تجاوز، شکنجه، و کشتار مردم را وادار به اطاعت میکنند. همانطور که همه میدونیم، دین اجازه میده که یک حکومت به راحتی مخالفان خودش رو نابود کنه به این اسم که خدا چنین دستور داده. به همین دلیل هست که تمام ادیان، بخصوص اسلام، بائس بیشترین ضررها ووحشتناکترین جنایتها به ملتها شده اند. اینکه ادیان در گذشته توانستند مردم را وادار به قبول کردن بکنند زیاد تعجب نداره به چندین دلیل. ولی اینکه در دنیای امروز که با دسترسی به دانش میشه به راحتی ثابت کرد که هیچ دینی از طرف خدا نیامده و تمام ادیان به دست آدمها درست شده اند، شگفت انگیز هست.

کایرش، واشینگتون، دی سی.

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...