تلنگوری به شعر زنده یاد پروین دولت آبادی و استاد شفیعی کدکنی
شهر خاموش من آن شور رفیقانت کو
آتشِ خشم خروشان فدایانت کو
از دل جنگل آمل چه شد آن خشم، هوار
سربدارانِ ستمسوزِ درخشانت کو
از دل جنگل آمل چه شد آن خشم، هوار
سربدارانِ ستمسوزِ درخشانت کو
زنده ها مرده گذر می کنند از کوی تو، وای
گوی توفیق تو کو، شورِ فراوانت کو
کاوه ای نیست مگر!؟ ماربدوشان مستند!
خاوران شد همه جا خشم دلیرانت کو
سوک می بارد از این شب زدگان، ای بیداد
نغمه وُ هلهله کو، زخمۀ تارانت کو
آه از این رسمِ سیه کاریِ مرگ اندیشان
گو!، دلِ شور وُ شرر، آتشِ یارانت کو
گوی توفیق تو کو، شورِ فراوانت کو
کاوه ای نیست مگر!؟ ماربدوشان مستند!
خاوران شد همه جا خشم دلیرانت کو
سوک می بارد از این شب زدگان، ای بیداد
نغمه وُ هلهله کو، زخمۀ تارانت کو
آه از این رسمِ سیه کاریِ مرگ اندیشان
گو!، دلِ شور وُ شرر، آتشِ یارانت کو
جان به لب آمده از فوج خموشان، ناکار
دل شیران تو کو، عزمِ هزارانت کو
بر نیاید شرری از دل این مُرده وشان
پایکوبانِ تو کو، زنده به ایرانت کو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر