چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۱

فریاد به همه ما، نفرت و بیزاری به دین و آیین و فرهنگ متعفن حکومت اسلامی که جز ننگ و نکبت نمی آفریند! - گیل آوایی


نسل ما قربانی ریاکاری شد! شما نشوید! 
ما جنگیدیم، شکست خوردیم! 
شما نجنگیده، تسلیم نشوید!

گیل آوایی
چهارشنبه 17آبانماه 1391

چه روزگار سیاهی گرفتار آمده ایم! چه حاکمیت شوم و نفرت انگیزی را اسیر شده ایم! این چه خاکی بود در چشم خود و سرزمین مان ریختیم! این چه ناکارآمدی خفتباری ست که در آن جان می کنیم! این چه جامعۀ حقارتباری ست که نسبت به این همه جنایت و تحقیر و فقر و فحشا و اعتیاد جز آه و ناله هیچ ندارد! این چه روزگاری ست که این همه جنایت و نابرابری و ناروایی بر ما و سرزمین ما آوار شده و می شود، باز این حکومت جهل و حنایت و نفرت بر سرکار است. چگونه است که این حکومت باجنایتهای هولناک، خاک مرده گویی بر این مردم و سرزمین پاشیده است، که هنوز  دهن درانی می کند! چرا خروش دلیرانه ای نیست که به دهان این جانیان بکوبد! هر روز جنایت! هر روز قتل! هر روز اعدام! هر روز ریاکاری! هر روز دروغ! هر روز فریب! روحانیت شیعه، چرا چنین تباهی و جنایت بر سر ما آوار کرده است! چرا اخته شده در مغاک متعفن دینش لمیده است! اسلام تا کجا باید جنایت کند!؟ قرآن تا کجا باید آیه قتل و شکنجه مردمان ما باشد!؟ روحانیت شیعه چرا سر در گندابش فرود برده وُ در بی غیرتی و بی ناموسی محض، نفرت انگیزانه باز دم از همین فرهنگ و همین فکر و همین دین جهنمی می زند!؟ ذره ای شرافت!؟ ذره ای اخلاق انسانی!؟ ذره ای مسئولیت نسبت به آنچه که قرنها از منابر و مناره نعره کشیدند و این حکومت برآیند همان نعره کشیدنهاست! چرا فتوایی نیست!؟ چرا عمامه از سر برگرفتنی نیست!؟ چرا این همه نکبت بر سرزمین ما آوار کرده اند! و از دار و ندار ما خورده اند و گردن کلفت کرده اند و امروز چنین ناروایانه اسلام جهل و جنایت را به وحی نفرت و قتل و غارت هوار کرده اند! از این دین و از این حکومت نکبتبار اسلامی،  ملت به خاک و خون و حقارت متعفن کشیده شده است. زندانها پر از بی گناهان است! زندان قتلگاههای فرزندان ما شده است! شریفترین فرزندان ما در دل گورستان و زندان جا گرفته اند! این چه خدایی ست!؟ این چه دینی ست!؟ این چه آیینِ انسانسوزی ست. نفرت بر شما و دین شما! نفرت بر شما و قرآن شما! نفرت بر شما و پغمبر شما! نفرت بر شما و آیین شما!  بی زاری بر شماها! که انسان از نفس کشیدن در هوایی که شما در آن نفس می کشید، تحقیر می شود! ننگ بشریت شده اید!
یک ..........ابلۀ بی همه چیز را بالای سرشان رهبر رهبر کرده اند و خونبار ترین مافیای غارت و جنایت را بر دار و ندار یک ملت حاکم کرده اند! یک آدم شرافتمند در حکومت اسلامی نیست! یک آدمی که حداقل به همین دینی که دهن درانی می کنند، پایبند باشند، نیستند! هر خدا و آیه و امام و پیغمبری به تناسب قدرت و جایگاه جنایت و غارتشان، تعبیر و تفسیر می شود و آیت الله های بی همه چیز در وقاحت محض به تایید و تشویق آن می پردازند. این آیت الله یک چیز می گوید، آن یکی آه و ناله می کند! یکی فتوای این چنینی می دهد، یکی آن چنینی! اما برآیند هر چه که می گویند و می کنند، حاکمیت خونبار و هولناک اسلامی ست که در گنداب همین دین و همین فرهنگ و همین ایمان، تعفن می آفریند!
پس از سه دهه از حاکمیت شومشان، چنان فرهنگ مزدوری و بی مسئولیتی و بی غیرتی و "به من چه ولش کن! در جامعه بسط داده اند که مردم خواه یا ناخواه در چنبره چنین فرهنگی دست و پا می زنند و در اوج اعتراض و نارضایتی به این همه جهل و جنایت و غارت و ناروایی، به روزمرگیِ ناگزیر اسلامی، گردن نهاده اند!
وکلای مدافع که در چارچوب همین قانونشان از موکلانشان دفاع می کنند، زیر دست بازجویان آدمخوار اسیر آمده اند! به ناروا، به ناحق، در بی گناهی محض!
براستی این آیت الله ها و مراجع تقلید شیعیان چه می کنند که در بی غیرتی محض هنوز بر عدل علی شان جانماز آب می کشند و سخن از گم شدن خلخال از پای زنی و چنین و چنان کردن علی شان می رانند! نفرت به این دین! نفرت به این ریاکاری! نفرت به قرآنی که چنین انسانسوزانه در این روزگار که کرامت انسان اساس هر جامعه انسانی ست، آیه های شکنجه و فتوا و قتل شده است!
مردم چه می کنند!؟ جوانان چه می کنند! چرا همینطور گله وار در سلاخ خانه این حکومتِ قاتل، به انتظار سلاخی نشسته اند و نفر به نفر، گروه به گروه، به سلاخی برده می شوند و باز انبوه بی تفاوت،  به روزمرگی شان روزگار می گذرانند و در تلاش گذراندن خرِ خویش از پل! به "هر چه شد! شد!"، تن می دهند!
شرم آور است! ننگ است! نا انسانی و حقارت است اینگونه زیستن. هر نماد و نمود این جامعه به تک تک ما مربوط است. هرچه که می گذرد، ما در آن سهیمیم! از ناروایی گرفته تا جنایت، از قتل گرفته تا غارت، از دزدی تا حکمرانی یک آخوندِ ....... و ....قحبه ای که در بلاهتِ محض، بالای سر ما به ریشخندِ بود وُ نبودمان، دهن باز می کنند!
ما مردم، زشت ترین نماد حقارت را تن داده ایم! ما آینده فرزندانمان را می سوزانیم که سوزانده ایم! ما مردم در جنایتهای حکومت اسلامی سهیمیم! ما مردم تا زمانیکه به مبارزه با همه این حکومت نمی پردازیم نسبت به آنچه بر سر ما و سرزمین ما آوار می شود، سهیمیم!
بشوریم به این حکومت نحس!
بشوریم به این حاکمیت شوم و حقارتبار!
بودن در این جامعه، نفس کشیدن در هوای ایرانِ تحت حاکمیت این حقیران، ننگ است! هر روز، ما مردم به این ننگ و به این حقارت تن می دهیم!
ما مردم گله های گوسفند نیستیم که سلاخان حاکمیت الله چنین وقیحانه به قتل تک تک ما مشغول است! و تنور دینشان را می گیرانند!
بی عملی تا کی! بهانه تا کی! بی مسئولیتی تا کی! انتظارِ عبث و چشم به دست این یا آن تا کی! چرا چنین زبون و بی تفاوت شده ایم!؟ چرا به چنین جانیان بی همه چیز گردن گذاشته ایم!؟ این همه جنایت و دزدی و ناروایی و نابرابری در مقابل چشمان ما با حضور ما صورت می گیرد!! چرا بخود نمی آییم!؟ چرا به هر حرامزادۀ این حاکمیتِ نکبتبار، کرنش می کنیم! چرا سکوت می کنیم! چرا از زیر بار مسئولیتمان شانه خالی می کنیم!
این ما هستیم، ما مردم! که به هر شخصیت و هر نیرو و هر سیاست و هر حاکمیتی، مشروعیت و مقبولیت و توانایی می دهیم. همه چیز از ماست! از خاک تا آب! از ساده ترین نماد قدرت و مقام تا ثروت و مکنت و دار و ندار سرزمین مان! این جنایتها در جامعه ما، در سرزمین ما، در حضور ما، روی می دهد! این جانیان بر ما حکومت می کنند! آن هم با نالایقی و ناشایستگی و حقارت محض بدست لُمپن ترینها! بی مایه ترین ها، بی پرنسیپ ترینها! مزدورترینها!. ما را چه شده است!؟ ما مسئولیم! بخودمان بیاییم! ما مردم سزاوار چنین حکومت و چنین جنایت و چنین غارت نیستیم. یک روزمان بی قتل نمی گذرد! یک روزمان بی دزدی و ریاکاری نمی گذرد! یک روزمان بی جنایت نمی گذرد!
به تک تک کسانی که در این حکومت مسئولیت و جا و مقامی دارند، نگاه کنید از آن خامنه ای ابله گرفته تا ساده ترین ساندیسخور مزدور، همه شان نشانه حقارت و ننگ بشریتند! نشانه یک فرهنگ متعفن و وا مانده و باتلاقی اند که از گور 1400 ساله سر در آورده اند!
چرا به این جانیان نمی تازیم!
نسرین ستوده در بی گناهی محض از ساده ترین حق انسانی اش محروم می شود! ستار بهشتی، جوانی که نان آور خانواده اش بود، در بی گناهی محض! به قتل می رسد! نابغه ریاضی ما در زندان شکنجه می شود! متفکر ما در زندان اسیر می آید! فرزندان شریف ما فوج فوج به قتل می رسند و خاورانها هنوز دادخواهی شان را هوار می زنند! اعدامها مثل دزدیهای هیولاهای اسلامی شده است. میلیاردها میلیارد دزدی و گروه گروه اعدام! و چنین اسلام، رحمان و رحیمش را به ما فهمانده است! باز در حقارت مشمئز کننده، این حکومت جولان می دهد و به ریش یک ملت می خندد!
نفرت به این جانیان که چنین به ناروا به جان ما افتاده اند!
جوانان ما چه می کنند!؟ چرا در چنبره این حاکمیت انسانکش! آینده بر باد ده!، چنین به روزمرگی تن داده اند!؟ یا در اعتیاد یا بی آیندگی و تبعیض یا در بی عملیِ وحشتناک، دست و پا می زنند! یا در اعتیاد می میرند یا در زندان یا خودکشی یا......................چرا!؟ این سرزمین مال شماست! این خاک میراث نیاکان شماست! این حکومت و هر حکومتی که بیاید و باشد باید زندگی بخش و آینده ساز شما باشد نه قاتل و برباد ده شما!
وقتی چنین آشکار و روزمره، ناروایی و بی حقوقی و بی آیندگی به شما تحمیل می شود، چرا به دهن حکومت نمی زنید! وقتی هیچ مرجع و منبع مسئولی نیست که به حق گوش شنوا داشته باشد چرا سلاح بدست نمی گیرید! چرا با پس گردنی این حرامزاده ها را بزیر نمی کشید!؟ ما برای آزادی و زیستن در یک جامعه انسانی بدور از تبعیض و زور و خفقان و دخالتهای کورِ دینی، هیچ کم نداریم! با هر نماد قهقرایی به هر شکل ممکن مبارزه کنید. با هر چاپلوسی و مزدوری و حقارت مبارزه کنید! به ناله و تسلیم طلبی و ترس و انتظار گردن گذاشتن، خود و سرزمین خود، به تاراجِ هیولاهای اسلامی دادن است!
مبارزات ما، برای آزادی و زندگی انسانی، مبارزات ما با استبداد و فقر و نابرابری و جهل، تاریخ درخشانی دارد. مبارزات ما میراث بالنده ای دارد. مبارزات ما، مردمانی سلحشور دارد که در سیاهترین شرایط تاریخی/اجتماعی، علیه قدرتهای خارجی و داخلی جنگیدند! از این میراثها بهره بگیرید! آن یا آنانکه شما را با تحقیر میراثتان، به بی عملی می کشانند، دزدانی اند که با چراغ آمده اند! آنانیکه راه تسلیم و سازش و گردن نهادن به همین دین و آیین وفرهنگ انسانسوز، را می نمایانند! خاک در چشم و سرزمین شما می کنند! نسل ما قربانی ریاکاری شد! شما نشوید! ما جنگیدیم، شکست خوردیم! شما نجنگیده، تسلیم نشوید!
گیل آوایی
چهارشنبه 17آبانماه 1391

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اگر خدایی باشد که بساط این ظلم را به موقع جمع خواهد کرد و اگر نباشد که خوب اینان خوب راه حکمرانی و مفت خوری و قدرت را بلدند و تا زمانی که گروهی روی دست شان بلند نشود هستند

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...