نفرت بر آن حسین که ضریحش زخوان ماست
از غصب وُغارتِ هر آب و نانِ ماست
بس کربلا شده است وطن، نینوا وُ شام
بیدادِ دینِ حسین در خاوران ماست
گنبد زخون ما که طلا کرده برده اند
نفرت بر آن حسین که از قاتلان ماست
دین حسین که جهل و جنایت کند به پا
بیزاری بر حسین که دینش فغان ماست
شلاق گشته حسین یا حسین، اوین
داغ جنایتش به پیکر پیر وُ جوان ماست
دینش به خاک ما
چه جنایت کند به پا
نفرت بر آن که چنین در زمان ماست
ای بی خرد که بهر حسین سینه می دری
صدها بخون نشسته زدین مردمان ماست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر