29 دسامبر 2012 نهم دیماه 1391
همدرد، ای همداغِ من، روز سیه میدان بیا
سر در گریبانی چرا، خشمی، ستم سوزان بیا
ما داغ لعنت خوردگان میدان گریزان نیستیم
در رزمِ با نامردمان، هم با دل وُ هم جان بیا
تا کی بزنجیرِ ستم سرمایه ها را جان دهیم
تاوان زجانِ ما چرا!؟ برخیز چون شیران بیا
ای داد از ناداری ای فریاد از فقر و ستم
همرزم من، همراه من، با چنگ وُ با دندان بیا
گردن نهادن تا به کی، زیر ستم ماندن چرا
برکن ز بُن کاخِ ستم، دردی چنین، درمان بیا
دشمن ز نادانیِ ما، بنگر زما خون می خورد
خونخوار باید سرنگون، همداغ! مُشت افشان بیا
ما داغ لعنت خورده ایم، بی چیز چون زنجیر خویش
بگسل زپا زنجیر را، میدان سلحشوران
بیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر