غرب از یک سو خواهان دمکراتیزه شدنِ واقعی در
خاورمیانه نیست از سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابل مهار در منطقه روبرو
باشد. و با همین تضاد در موضع گیریهای رسانه ای/ پوپولیستی و برخوردهای عملی با
آنچه در خاورمیانه می گذرد، گاه به نعل و گاه به میخ می زند. نماد چنین سیاستهایی
را می توان بخوبی در رابطۀ غرب با حکومت اسلامی و اصولا نیروهای اسلام سیاسی در
منطقه دید. یکی از برجسته ترین نمونه ها که می رود تا مبناء و پایه ای در برخوردهای
حکومتهای تبهکار استبدادیِ نه تنها در منطقه که در جهان شود، نمونۀ حکومت اسلامی
با غرب است. غرب از یک سو مایل نیست حکومتی ملی و دمکرات در ایران پا بگیرد و از
سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابلِ مهارِ حکومت اسلامی روبرو شود. و حکومت
اسلامی با درک چنین خصلت و درونمایه ای از برخورد غرب، تا کنون مانند بندبازی
ماهر، در برخورد باغرب عمل کرده است. غرب بجای پشتیبانی از نیروهای ملی و دمکرات
ایرانی و پافشاری روی آزادی های اساسی و حقوق انسانی در ایران همواره چنین اصول
پایه ای و تاثیر گذار را وسیله ای حاشیه ای برای معامله با حکومت اسلامی که دوام و
بقاء این حکومت را در پی داشته، بکار گرفته است. با چنین برنامه و موضع گیریهای
استراتژیکِ غرب در منطقه و نیز رویارویی حکومتهای استبدادی با آن، عملا به حاشیه
راندنِ نیروهای ملی و دمکرات در رویدادهای سیاسیِ منطقه انجامیده است. امروزه
نیروهای مترقی در کشورهای منطقه نقشی حاشیه ای و گاه وسیله ای در دست غرب برای
مقطعی گریز از بزنگاه رویدادهای مغایر با منافع غرب، دارد. چنین نقشی را زمانی می
توان کارا و در جهت منافع مردم در این کشورها ارزیابی کرد که خودِ مردم در
پشتیبانی و همسویی و همراهی از و با این
نیروها عمل کنند. تمامیِ این معادلات را مردم می توانند تغییر دهند. شوربختانه یکی
از بزرگترین موانع در برآیندی مترقی و انسانی از دلِ مبارزات سیاسی در منطقه،
نیروهای اسلام سیاسی هستند که عملا مردم را در جهل و ناآگاهی و باورداشتهای خرافه
ای نگه داشته و دنبال خود می کشانند. این نیروها در نهایت مبارزاتشان به نقطه ای
می رسند که از حل ساده ترین معضل اجتماعی/اقتصادی/صنعتی/فرهنگی ی این زمانی مردم
عاجز بوده و به نوعی مزدورِ بی مزدِ کشورهای سلطه گر و استثمارگر می شوند.
در این کارزارِ سرنوشت ساز، ایران در منطقه از
ویژگیهای خاصی برخوردار است. کشوری ست که بیشترین مبارزه برای دمکراسی را دارد. بیشترین
درونمایه های فرهنگی/علمی/این زمانی را دارد. از همین نگاه است که ایرانخواهی و
ایرانی گری، در یک کلام تمرکزی با اصلیت ملی ایرانی می تواند محور اصلی برای
مبارزه با حکومت اسلامی از یک سو و سیاستهای ریاکارانۀ غرب در رویدادهای سیاسی
ایران باشد. ما ایرانیان هیچ راهی جز تکیه به خواستگاههای ملی و نیروهای سیاسی ملی
مستقل نداریم. با چنین محوری می توانیم
مبارزه و سیاستی تهاجمی در رویارویی با حکومت اسلامی داشته باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر