یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲ - ۲۷ اکتبر ۲۰۱۳
مرثیه های سوگ
مویه باران تسلیمند
هیاهوی تکرار
آن که می کشد
این که می نالد
نوبت می شمارند
در انبوه تعزیه داران مرگخو
خاک بجان آمده است از مردگانِ زنده
زندگان مرده در ازدحام به تماشا.
سمفونیِ بودن است آواز رود
شورِ جاری
در جدال سنگ
آنک که خاموش می گرید بی مشت بی ستیز
می خشکد
باد خاک می برد
و دیگر هیچ
جز چرخه به تاراج چرخ!
آی دریا به طوفان است خشم
مُشت موجِ دریاست بودن شدن
دیده چه به سلاخانِ سبز و بنفش
برخیز
خود رنگین کمان بودن بزن
این خاک در له له گامهای تو
خاورانها سیاووش فریاد می کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر