چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۹۲

یاور سربدار من کس دل پر شرار نیست - گیل آوایی

چند وقتی ست که بجانِ بایگانی ام افتاده ام. گاه به کارهای نیمه تمام و رها شده ای بر می خورم که وا می مانم چطور از یاد رفته اند! یکی از اینها شعری ست که در اینجا با شما قسمت می کنم با این توضیح که در چه حال و هوایی بودم، یادم نیست اما خواندنش را خالی از لطف نمی دانم! شاید شما هم بپسندید.


یاور سربدار من کس دل پر شرار نیست
آتش رزم بایدت یاری در این دیار نیست

بین که به لب رسیده جان، رزم تو دادخواه من
خشم وُ خروش بایدت کس دلِ کارزار نیست

همرۀ سربدارِ من، همدلِ بی قرار من
خیز مدد رسان که کس همرۀ غمگسار نیست

شیر به بند کرده آن لاشۀ لاشه خوار، لیک
داد کجا بَرَد کسی، دادرسی به کار نیست

ره بگشا شرر نما آتش خشم بایدت
زین همه ناروای را یک به دوصد هوار نیست

رزمِ تو کو چریک من، خشم تو سربدار من
جنگلِ چاره کار را خشم چرا به بار نیست

آتش شب ستیز را شعله فکن شرار کن
ره بگشا، سلاح کو!؟، فرصتِ انتظار نیست

دست به هم دهیم باز، چاره ز اتحاد ماست
ور نه ز فوجِ ماندگان، جرات یک قمار نیست! 

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...