یک اشاره:
در کمترین و کوتاهترین بیانِ شرایط امروز ایران پس
از 35 سال حاکمیت دینی و در قدرت بودن روحانیت در ایران، اینکه هر چه پلیدی، عقب
ماندگی، خرافات و بلاهتِ تاریخی در گذر زمان و حرکت بسوی مدرنیته، بویژه از انقلاب
مشروطیت به این سو، در بستر فرهنگ/سیاست/جامعه، رسوب کرده و ته نشین شده بود، چنان
هم زده شده و با حاکمیت روحانیت بالا آمده که تعفن و گندابِ ریاکاری، دو رویی، دو گانگی،
خرافه، دزدی، بی اخلاقی بیمارگونه، لُمپنیسم وحشتناک، تمام جامعه را فرا گرفته
است. اخلاق در جامعه چنان به پلیدی و بی مسئولیتی انگل وار گراییده که هرچه زیبایی
اخلاقی، انسانی، منشِ پسندیده مردمی، راستکاری و فداکاری
و......................در جامعه بود، پس رانده شده، که هیچ کس را گویی بر آن پایبندی
ای نیست. جامعه به آنجا رسیده که قهقرایی ترین و غیرانسانی ترین برخوردها از سوی
حاکمیت و زیرمجموعه های مافیایی اش با مردم و جامعه می شود اما یک از هزار نمونه
های همین تاریخ معاصر ما از سوی جامعه سر بلند نمی کند. نمونه ها بسیار زیادند. از
خاورانهای خون و جنایت بگیر تا "اوین" های هولناک، از مادران قتلهای
اسیران سیاسی در سال 67 بگیر تا مادر ستار بهشتی!!! براستی چگونه است فریادِ مادرِ
بی پناهی چنین در جامعه ای که زمانی به
گران شدن بلیط اتوبوس، به خیابان می ریخت و حکومت را به چالش می خواند، امروز به
فریادهای مادر بی پناه ستار بهشتی و مادران هزاران گلِ پرپر شده، فریادی فراگیر
نمی کند!؟
دزدیها و غارتها و بی عدالتی های وحشتناک و...... همچون
روز از نو روزی از نو، در حاکمیت اسلامی ایران ادامه دارد و آن که در زندان است،
در اسارت خویش فریاد می کند اما مردمانی بیرون از زندان حتی یک از هزارِ شهامت
اسیران خود را هم ندارند!!!!؟؟؟
به کجا رسیده ایم!؟ به کجا می رویم!؟ چه برای
فرزندان خود جای می گذاریم!؟ بوی گندِ خود سانسوری، کنار آمدنِ با پلیدیها و
پلیدان، دو رویی و کرنشهای تهوع آور، همۀ جامعۀ ما را گرفته است. ایرانِ اسلامی
بوی گندِ فرهنگ قهقرایی روحانیت شیعه گرفته است.
این سرزمین مال ماست. ما مسئولیم. هر چه که پیش
آید و هر چه که بشود!
ما چه می کنیم!؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر