گمنامها
بی نامها
خورشید واره های در دل خاک
نگاههای هر آدینه
بر دشتِ خاوران
ای داد
بُهتِ غریبی به دلم چنگ می زند
رهایم نمی کند
چون زخم خنجرِ یک دوست!
ای بیداد
تصویرِ شاعری
به قاتلان رای می دهد!
دردا " چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم!؟"*
*
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
سعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر