سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۸

یادداشتی در تاریخ هشتم اسفند 1389>یک فریاد: محارب با کی! چی! چه پشمی چه کشکی!؟ - گیل آوایی

 روی سخن در این یادداشت با روحانیت شیعه و مافیای حکومتش در ایران است:
چرا چرت[1] می گویید! چرا خودتان را بخریت زده اید!؟ چرا به چیزی که خودتان می گویید، ذره ای نمی اندیشید!؟ تا کی می خواهید از هرچه عقل و منطق و اندیشه بگریزید. خریت تا کی!؟
قصد توهینی در کار نیست. عملکردتان، وجودتان و فکر و فرهنگتان همین است. گفتن حقیقت ِ وجودی تان توهین نیست. هشدار بخودتان است. خودتانید که جز همین زبان، زبان دیگری نمی فهمید! گواه آن فرهنگ گفتاری/رفتاری تان است چنین می گویم و می نویسم تا هشدار را دریابید تا بدانید که هیچید! حقیرید! و از همین حفارت تان است که به معنی واقعی کلمه خودتان را به خریت زده اید. توهینی اگر این میان برداشت شود، توهین به خود خر است!
کشتارها تا کی!؟ قتل و غارت تا کی!؟ یک ملت و یک مملکت را بزور با سیاهترین سرکوبها به گروگان گرفته اید. قدرت در دستتان هرچه که باشد، فرو خواهد ریخت. فرو می ریزیمش. تاریخ ما بهترین گواه این گفتمان است. خودتان را به خریت تاسفباری زده اید به هیبت انسان نمایانی که در دریای خون یک ملت راه برون رفت می جویید. آنهمه کشتید! چه شد!؟ بیچاره ها از بازرگان به احمدی نژاد ِ ابله رسیده اید! از طالقانی و منتظری به لاریجانی و مشتی چاپلوس ِ حقیر رسیده اید! از خمینی ِ قاتل به خامنه ای لُمپن رسیده اید. کشتارها تا کی!؟ مگر نه اینکه خلخالی جنایتکار را به جان فرزندان این آب و خاک انداختید و این بیمار مالیخولیایی که هر چه نابدتری به روح خبیثش باد!، هرچه توانست کشت. اعدام کرد. آعدامهای فله ای! اعدامهای کور! اعدامهای بر پایه ی همین فتواهای هولناک! اعدامهای صاحب زمانی که نفرین و نفرت بر او باد با جمکران بلاهتبارش! مگر اعدامهای خیابانی همین جنایتکار یادتان نیست!؟ نه از اعتراض سیاسی کم شد و نه از اعتیاد و معتاد!
مزدور پروراندید! واجبی خوراندید! خودی و غیر خودی کردید، بلاهت صاحب زمانی تان بیشتر شد و جنایتبارانه تر کشتید و واجبی خوراندید! نگاه کنید از آنهمه که منبر و مناره افراشتید به کجا رسیده اید! این همان ریاکاری اسلامی و تقیه کردن اسلامی و فریبکاری اسلامی و تقوا و رستگاری تان است که به چنین ذلت و ریا و جنایت رسیده اید. حتی به مادر و خواهر خودتان رحم نمی کنید! یادتان هست که کمونیستها را به چنین خوی غیرانسانی متهم می کردید!؟ این همان اراجیف بافی های دیروزتان است که در عمل از خود شما بیرون زده است! این همان جهنم و بهشت مزخرفتان است که خودتان تفسیر و تعریف می کردید و وعده می دادید! بیچاره ها! هیچ چاره ای مقابلتان نیست جز به منجلاب متعفن همان اسلامتان گور شوید!
خریت تا کی!؟ حماقت تاکی! شیشۀ عمر شوم تان شکسته شده است! چرا از این واقعیت آشکار می گریزید. با کشتار نمی توانید بر سر قدرت بمانید. تنها دست آورد این کشتارهاتان سخت تر شدن کار تلاشگران حقوق بشر در دفاع از شما جانیان در فردای انسانی ایرانِ من است.
خودتان را به خریت زده اید و اراجیفتان باورتان شده است.  خیال مالیخولیایی تان است که با انکار واقعیت، با انکار حقیقت، آن را به دلخواهتان تغییر می دهید! چقدر حقیرید! چقدر ابلهید! مگر با سه دهه کشتار توانستید تغییر دهید!؟ مگر توانستید یک لحظه، حتی یک لحظه از کابوس سرنگونی خلاص شوید!؟ خودتان را نفریبید! همیشه در کابوس بسر برده اید! گواه این کابوس همان بس که حتی از گور یک شاعر می ترسید! از یک وبلاگ نویس هراس دارید! حتی از یک خبرنگار ِ خود پروریده، سرنگونی تان را می بینید! حتی از وزیر و وکیل و رئیس حکومت نحستان می هراسید! بیچاره ها از کدام اسلام، از کدام محمد، از کدام قران می گویید! که ننگ و حقارت و ریاکاری تان پرده از رسوایی آنهمه تناقض و فریب  تاریخی بر نکشیده باشد! شماها مرده اید! پیش از آنکه کشته شده باشید! شماها در گورتان سیر می کنید پیش از آنکه در گورتان کرده باشند!
همۀ اینکه بر سر این ملت و این مملکت آوار می کنید، تعفن اسلامتان، تعفن باور و فرهنگ جنایتکارانه تان است.
یک مشت لمپن، یک مشت بی ریشه، یک مشت دزد، به دار و ندار یک ملت و یک مملکت چنگ انداخته اید و برای حفظ همین غارت و دزدی دست به هر جنایت و ریاکاری می زنید حتی به الله و قرآن و محمدتان هم رحم نکرده و نمی کنید! دزدید، ریاکارید! ابلهید! ابلهانی که برای ریاکاری و جنایت زیرکید وهمین اساس کابوس و سرنگونی تان است!شما گور دینی خودتان را افریده اید! بدست خودتان تعفن تفکرتان را نمایانده اید!
به گواه تاریخ، شماها نمی مانید! به گواه تاریخ به گور خواهید رفت! یا همچون بن علی  یا همچون صدام و قذافی! اما وای آن روز که تاوان اینهمه جنایت از شما ستانده شود!

گیل آوایی
هشت اسفند 1389



[1] چِرت: فرهنگ لغت دهخدا: پرت و پلا. سخنان یاوه و بیهوده . حرف مفت . دری وری

دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۹۸

یک یاداشت، نوامبر2016 – گیل آوایی

داشتم دنبال پیشگفتاری می گشتم که برای مجموعۀ تازۀ شعرهای گیلکی ام نوشته بودم اما میان کارهای روزانه در بایگانی به این نوشته برخوردم. اینکه پیشتر در نوشته ای جایی از آن استفاده کرده باشم، یادم نیست هرچه هست با شما قسمت می کنم:
تا حالا شده جایی رفته باشید و به گونه ای اضطراری، موقتی سرکنید و هر چه که می شود تحمل کنید تا برگردید به خانه و کاشانۀ خودتان!؟ شاید خنده دار باشد اما وقتی که این جایی رفتن یا موقتی بودن یا اضطراری گذراندن یک جور زندگی موقتی یک جور زندگی که با دل خوش داشتن به اینکه تمام می شود و موقتی ست با اوضاع کنار می آیید، به خودتان می آیید می بینید این دیگر بلا موقتی ست بلا اضطراری ست! مگر می شود سی و پنج سال موقتی باشد!؟
باور کنید هنوز موقتی زندگی می کنم هنوز منتظرم چیزی اتقاق بیافتد هنوز انگار خوابیده ام و کابوسی را گرفتارم با حس بودن در کابوسی که تمام می شود و همه چیز همان می شود همه چیزی که بود یعنی از کابوس در می آیم!
تا حالا هزاران بار پرسیده ام که ما به این روحانیت بد نکردیم! نانشان دادیم جای شان دادیم. زندگی شان را تامین کردیم گذاشتیم از ما مفت بخورند گردن کلفت کنند نه غم خانه داشته باشند نه غم نان داشته باشند نه نگران آوارگی زن و فرزندانشان باشند! این چه روزگاری ست برای ما درست کرده اند!!! یک روز حتی یک روز تاکید می کنم حتی یک روز نشده یک جنایت نشود یک بی عدالتی نشود یک دزدی نشود یک حرمتِ حریمی شکسته نشود هر که که سرش به تنش می ارزید یا از کار برکنار کردند یا کشتند یا در به در کردند و هر که که مزدورتر ریاکار تر دو رو تر لمپن تر را میدان دادند و بر سرنوشت ما حاکم کردند. نه قاضی صلاحیت قضاوت دارد نه مدیرش صلاحیت مدیریت نه رئیسش صلاحیت ریاست! معیارها چنان شده که انگار رسوبات یک تاریخ عقب ماندگی، یک تاریخ جهالت یک تاریخ خرافه یک تاریخ مرگخویی را چنان از قعر جامعه بیرون کشیده و در همه زمینه ها رسوخ داده اند که دیگر نه اخلاق معنی دارد نه انسانیت معنی دارد نه راستی نه درستی نه شعور نه فرهنگی که در این قرن در این جای تاریخی از پی آنچه که جامعه به بهای جان هزاران انسان شرافتمند خود را رهانیده بود، معنایی دارد. چنان شده است که به راحتی اجازه می دهیم به ما دروغ گفته شود با آگاهی از ریاکاری اجازه می دهیم با ما به ریاکاری برخورد کنند گفته اند ( و به ما در این سالها هم ثابت شده!) که هر حاکمیتی، خواه نا خواه، فرهنگ خودش را به جامعه می دهد! مثلا یک حاکمیت فئودالی، فرهنگ و مناسبات فئودالی به جامعه می دهد، یک حاکمیت سرمایه داریِ صنعتی/مدرن، فرهنگ خودش را به جامعه می دهد و خلاصه یک حاکمیت دینی هم فرهنگ خودش را( ناگفته نگذارم که همۀ اینها طیفهایی از سرمایه داری اند!!!) و اما در این سی و پنج سالی که حکومت اسلامی بر سرزمین ما به هر شکل خونباری تحمیل شده، این است فرهنگی که به جامعه داده است. فرهنگی که در آن رذالت، کرامت است حقارت بزرگی و ریاکاری و دزدی و دروغ و چاپلوسی، اساس مناسبات اجتماعی در این حاکمیت!
و اما آدمی وا می ماند از اینکه روحانیتی را با نان و آب و حتی سفرۀ فقیرانه اش، تامین کند و همان بیاید چنان دماری از رزوگار آدم در بیاورد که آدمی را قرنها در تعفن فرهنگ همان دین و خرافه غرق کند!
براستی ما چه هیزم تری به روحانیت شیعه فروختیم که چنین روزگارمان را سیاه کرده اند!؟

چهارم نوامبر 2016

دوشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۸

شما چطور!؟


علیرغم همۀ جوانی، خامی، ناآگاهی و شور ماجراجوییهای جوانی، خود را تا زنده ام بخاطر انتحار ملی 1357 نمی بخشم! شما چطور!؟

چهارشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۸

یک اشاره - گیل آوایی

در شرایط کنونی، هیچ حزب و سازمان و چهرۀ سیاسی ایرانی نیست که خشم ملت ایران را علیه همۀ جمهوری اسلامی رهبری کند! خشمِ ملت ایران یک رهبریِ دلیرانه، تهاجمی، مستقل و ملی می طلبد.
همسویی و اتکاء به کشورهای سلطه گر نه تنها مشروعیت ملی را خدشه دار می کند بلکه نشانی از ناباوری به نیروی ملت ایران است. و این روند در مبارزات تا کنونی چنان شده است که در چشم انداز مبارزات ملت ایران، دور نیست که ملت ایران همۀ احزاب و سازمانها و چهره های سیاسی را به دنبال خود بکشد!
ملت ایران صبور و کارا و تعیین کننده است. و این ملت در انتظار هیچ حزب و سازمان و چهرۀ سیاسی نمی ماند!
خشم ملت ایران ویرانگر است. دیر یا زود توفانِ این خشمِ ویرانگر همۀ جمهوری اسلامی را فرو می پاشد. ملت ایران را باید باور داشت و با آن همراه بود. از این نگاه است که یک رهبری ملی با تکیه به ملت ایران، بی چشمداشت به هیچ کشور خارجی، ضرورتِ هر روزۀ مبارزه با همۀ جمهوری اسلامیست! یادمان باشد که تکیه به  دولتهای سلطه گر یا شخصیتهای سیاسیِ فرصت طلب، مشروعیت و اعتبار نمی آورد.
جمهوری اسلامی با همۀ فسادِ مافیایی و جنایتهای هولناکش جلوی سازمانیابی و هدفمندیِ مبارزات ملی را گرفته است و هر حزب و سازمان و چهرۀ سیاسی در چنبرۀ اندوهبارِ چهل ساله اش یا بر سر خود می زند یا از این جنایت به جنایتی دیگر محکوم و حمایت می کند! نقشی عوامانه و رسانه ای که در میدانِ عملِ مبارزات داخل ایران حضور ندارد
همبستگیِ ملی و پیوندِ مبارزات داخل و خارج از ایران، آغازِ سرنگونیِ همۀ جمهوری اسلامیست!
جمهوری اسلامی با سلام و صلوات سرنگون نمی شود! با این حکومت مافیایی باید به زبانِ زور سخن گفت! زبانی که جمهوری اسلامی خوب می فهمد!

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۸

مافیای حاکم و حاکمیت مافیایی!= جمهوری اسلامی!

هیچ بخشی در جمهوری اسلامی نیست که مافیایی نشده باشد! از مافیای نظامی بگیر تا غیر نظامی! از مافیای درمان و دارو بگیر تا مافیای امامزاده ها! از گدایان بگیر تا دستفروشان! از مستراحها تا حوزه های علمیه از نفت تا گاز از دریا تا خشکی از قضائیه تا لانۀ فساد موسوم به بیت رهبری بخوان پدرخوانده!!!
یک حاکمیتِ هزار سرِ مافیایی! همین مافیا در پشت صحنۀ آشکار سیاسی ایران رشتۀ همۀ کارها را در دست دارد! هیچ بخش از این بخشها راه به جایی نمی بری تا سهم همان مافیا پرداخت یا تامین نشده باشد! یک آیت الله فقط سهم می گیرد و حلال می کند یک آیت الله انحصار خودش می کند و انگلزاده های بنام آقازاده را بر آن می نهد!
هیچ چیز بدون رشوه و باج و سهم مافیایی نیست! سهم مافیا را بدهی هیچ کاری ناشدنی نیست! ایران افتاده است دستِ فاسد ترین، تبهکارترین و انگل ترین لایه از جامعه ای که همین انگلها از آن خورده و گردن کلفت کرده اند. در این میان اما مافیای نظامی ویرانگرتر و گردن کلفت تر شده است!
جمهوری اسلامی پس از چهل سال شده است حاکمیت تبهکاران که مردم آنان را به نام " بی شرف" فریاد کرده اند. " بی شرف " هایی که آتش بیارِ سلطه گران نه تنها در ایران که در خاورمیانه شده اند. یک جا نیست از این مافیا در امان بوده باشد! اینها آب و خاک و بشریت را آلوده اند! هیچ ایرانی ای نیست که از این " بی شرف " ها داغی به دل نداشته باشد یا به خاک سیاه ننشسته باشد! و این آتش را روحانیت شیعه به جان ایران انداخته است!
و اما مافیای نظامی در جمهوری اسلامی تا کجا می خواهد با سرنوشت ملت ایران ماجراجویی کند!؟ جمهوری اسلامی تا کجا می خواهد در چنبرۀ هزار توی مافیایی، ایران و ایرانی را به فساد و جنایت و فقر و بیکاری بکشاند!؟ روحانیت شیعه، از آن مراجع تقلیدش گرفته تا طلبۀ جوجه انگل، تا کجا می خواهد با هست و نیست ایران بحران درست کند و دنبال اتوپیای هیستریکِ خرافه هایش باشد!؟
فسادِ مافیایی و سهمخواهیهای سیری ناپذیر مافیای روحانیت شیعه تا کجای غارت و خیانت و جنایت باید پیش برود!؟ کدام برنامه، کدام سیاست، کدام موضع گیریهای مافیایی در خدمت ایران و ایرانی بوده است!؟
چرا دست از بحران و ماجراجویی بر نمی دارند!؟
هیچ چیز در ایران نمانده که از فساد و غارت و خرافه و فرومایگی در امان مانده باشد!؟ زن و مرد و جوان و پیرِ ایرانی در فقر و نداری و هزار درد بی درمان دست و پا می زند اما مافیای نظامی همچون سگهای هار نه تنها ایران که در منطقه آتش بیار کشورهای سلطه گر شده است!؟ کدام بحران کدام ماجراجویی برای ایران و ایرانی بوده است!؟ دشمنیِ هیستریک و بیمارگونۀ روحانیت شیعه با اسرائیل چه نفعی چه ربطی به ایران و ایرانی دارد!؟ چرا هست و نیست این ملت و ممکلت را یا برای گبندهای مرده ها هزینه می کنید یا برای موشک پرانیهای یک مشت جنایتکار در یمن لبنان سوریه به باد می دهید!؟
با سرنوشت ایران و ایرانی بازی نکنید! به گواه تاریخ، ایران ماندنیست! شما رفتنی هستید چه بخواهید چه نخواهید! ملت ایران یقۀ تک تک هر آخوندی در این مملکت را خواهد گرفت! شماها باید پاسخگو باشید! امروز با جنایت و سرکوب از پاسخ می گریزید فردا چه می کنید!؟
ایران از سیاهترین دوره های تاریخ گذشته و مانده است، از دوران سیاه و تبهکارانۀ شما نیز خواهد گذشت! آن روز چه می کنید!؟
از شکیباییِ ملت ایران بترسید! ملت یقۀ تک تکِ شما جنایتکاران مافیایی را خواهد گرفت! چه در نجف چه در بیروت چه در هر بیغولۀ دین تبهکارتان باشد!
آن روز دیر نیست! روزی که مرگ بهترین دوستِ آخوند خواهد بود!

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۸

بازانتشار: ما، حکومتهای استبدادی و غرب - گیل آوایی


دوشنبه، ۱۸شهریور ۱۳۹۲
غرب از یک سو خواهان دمکراتیزه شدنِ واقعی در خاورمیانه نیست، از سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابل مهار در منطقه روبرو باشد. و با همین تضاد در موضع گیریهای رسانه ای/ پوپولیستی و برخوردهای عملی با آنچه در خاورمیانه می گذرد، گاه به نعل و گاه به میخ می زند. نماد چنین سیاستهایی را می توان بخوبی در رابطۀ غرب با جمهوری اسلامی و اصولا نیروهای اسلام سیاسی در منطقه دید. یکی از برجسته ترین نمونه ها که می رود تا مبناء و پایه ای در برخوردهای حکومتهای تبهکار استبدادیِ نه تنها در منطقه که در جهان شود، نمونۀ جمهوری اسلامی با غرب است. غرب از یک سو مایل نیست حکومتی ملی و دمکرات در ایران پا بگیرد و از سوی دیگر نمی خواهد با بحرانهای غیر قابلِ مهارِ جمهوری اسلامی روبرو شود. و جمهوری اسلامی با درک چنین خصلت و درونمایه ای از برخورد غرب، تا کنون مانند بندبازی ماهر، در برخورد باغرب عمل کرده است. غرب بجای پشتیبانی از نیروهای ملی و دمکرات ایرانی و پافشاری روی آزادی های اساسی و حقوق انسانی در ایران همواره چنین اصول پایه ای و تاثیر گذار را وسیله ای حاشیه ای برای معامله با جمهوری اسلامی که دوام و بقاء این حکومت را در پی داشته، بکار گرفته است. با چنین برنامه و موضع گیریهای استراتژیکِ غرب در منطقه و نیز رویارویی حکومتهای استبدادی با آن، عملا به حاشیه راندنِ نیروهای ملی و دمکرات در رویدادهای سیاسیِ منطقه انجامیده است. امروزه نیروهای مترقی در کشورهای منطقه نقشی حاشیه ای و گاه وسیله ای در دست غرب برای مقطعی گریز از بزنگاه رویدادهای مغایر با منافع غرب، دارد. چنین نقشی را زمانی می توان کارا و در جهت منافع مردم در این کشورها ارزیابی کرد که خودِ مردم در پشتیبانی و همسویی و همراهی، از و با، این نیروها عمل کنند. تمامیِ این معادلات را مردم می توانند تغییر دهند. شوربختانه یکی از بزرگترین موانع در برآیندی مترقی و انسانی از دلِ مبارزات سیاسی در منطقه، نیروهای اسلام سیاسی هستند که عملا مردم را در جهل و ناآگاهی و باورداشتهای خرافه ای نگه داشته و دنبال خود می کشانند. این نیروها در نهایت مبارزاتشان به نقطه ای می رسند که از حل ساده ترین معضل اجتماعی/اقتصادی/صنعتی/فرهنگی ی این زمانی مردم عاجز بوده و به نوعی مزدورِ بی مزدِ کشورهای سلطه گر و استثمارگر  می شوند.
در این کارزارِ سرنوشت ساز، ایران در منطقه از ویژگیهای خاصی برخوردار است. کشوری ست که بیشترین مبارزه برای دمکراسی را دارد. بیشترین درونمایه های فرهنگی/علمی/این زمانی را دارد. از همین نگاه است که ایرانخواهی و ایرانی گری، در یک کلام تمرکزی با اصلیت ملی ایرانی می تواند محور اصلی برای مبارزه با جمهوری اسلامی از یک سو و سیاستهای ریاکارانۀ غرب در رویدادهای سیاسی ایران باشد. ما ایرانیان هیچ راهی جز تکیه به خواستگاههای ملی و نیروهای سیاسی ملی مستقل نداریم.  با چنین محوری می توانیم مبارزه و سیاستی تهاجمی در رویارویی با جمهوری اسلامی داشته باشیم.

شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۹۸

سفره ات خالی، ضریحِ مردگان را زر کنند - گیل آوایی





سفره ات خالی، ضریحِ مردگان را زر کنند
مرده خویان این چنین نابخردان را خر کنند

تا بلاهت هست، کسبِ مُرده خویان سکه است
می خورند وُ می برند وُ یا حسین عرعر کنند

صد هزاران اکبر و اصغر به دار آویختند
خاورانها شد وطن، از کربلا بدتر کنند

جانی اند جانی، چه داری چشمِ بهروزی، هوار
کاین پلیدان تیره روزی از برایت بر کنند

رسم شاه ما چنین رسم تشیع کرده اند
تا ولایت عهدیِ صاحب زمان را سر کنند

خانه  ویران را خیابانخواب شد ویرانسرا
کاخ، ملایان زخود با وحی پیغمبر کنند

ای دریغا دین زفقرِ مردمان شد راهکار
ناکسان دینجامه را از بهر آن در بر کنند

آن که او را سرورِ آزادگان نامیده اند
رسمِ زندانیِ تو، آری دو چشمت تر کنند

بارگاهِ مردگانِ وهم شد خشتِ طلا
بس ریاکاران امامان لوطی وُ عنتر کنند

آدمی در ذات خود دینی نمی آرد بکار
هر چه آید از بدِجهل است، جاهلتر کنند

چشم بگشا زین پلیدان جز بلاهت نیست، نیست!
هر چه هست از بهر چاپیدن شما را خر کنند!

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۸

سوارِ راه تویی، راه بی سوار کجاست! - گیل آوایی

سوارِ راه تویی، راه بی سوار کجاست!
چه  گویی یار نباشد که بی تویار کجاست!

تو خود رفیق رهی گر رفیق ره خواهی
حدیث حادثه ای چرخ روزگار کجاست

ز گامهای تو راه تو می شود آغاز
تو گام بر ننهی، رخش راهوار کجاست

نگاه مات چه داری بر آسمان، برخیز
نبوده غیر بلا، گو یک از هزار کجاست

حریف رزم تو ارباب این خدایان است
وگرنه سهم برابر از این قرار کجاست

نیامده است از این ره مگر سوار شود
سواری از تو بگیرد وگرنه بار کجاست

اگر زمانه تو خواهی بکام  گردد یار
قدم به راه گذار چشم انتظار کجاست

من و تو، ما شود ار هرکه از خود آغازد
جدا جدا دلِ همرزمِ کارزار کجاست
پنجشنبه، ۰۲شهریور ۱۳۹۱

هوای گریه ندارم زخشم فریادم - گیل آوایی

هوای گریه ندارم زخشم فریادم
هوار می زنم آری اسیر بیدادم

همان که نان خورَد از خوانِ من کند بیداد
سلاح گیر تو با من که خانه بربادم

چه خو کنی به جنایت زجهل گریانی
بیا که جهل تو ام می کند زبنیادم

زخون به تنگ آمده است مام وطن
چنین که حاکم الله گشته جلادم

ز دامِ آیه وُ جهل وُ ریا چه می نالی
که روز رزم به میدان بیایی من شادم

زهمرهیِ من وُ ما بهار می آید
نه در اسارت دینی که کُشته اجدادم

هوار می زنم آری که گوی و میدان است
کرامتی اگرت، آی وُ رَس به فریادم
جمعه، ۲۹دی ۱۳۹۱

سه‌شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۸

"بی شرف"ها که به نعلین و عبا بی شرفند! - دوشنبه، ۲۵دی ۱۳۹۶/ گیل آوایی

"بی شرف"ها که به نعلین و عبا بی شرفند!
بهر چاپیدن ما مرثیه خوانِ حرمند!

مسجد وُ منبر وُ هر بیتِ عزا می بینی،
همه با رنگ و ریا سفسطه گوی دِرَمند!

"بی شرف"ها که چو انگل بکنند نشو وُ نما،
با چنان هرزه گری بی شرفی را زبرند!

سر به محرابِ جهالت بکنند لابه دُعا،
ننگ ابناء بشر، جاهل و نادان و خرند!

ای دریغا که بلاهت شده است میداندار!،
"بی شرف"ها همه با دین خدا بی شرفند!


2
ما به جان آمده از قوم ریاکارانیم
غرق ماتم شده از حاکمِ قرآن خوانیم!

گندَمان زد ز بس این قوم ریاکاری کرد
آه از این قوم تبهکار کز او ویرانیم

هم نمک خورد وُ نمکدان بشکست بی وجدان!
عاقبت خشمِ روان، ما که چنین میدانیم

آن که با مُفتخوری قتلِ کسان فتوا داد!
گو بیاید که حساب از خودِ او! بستانیم!

ای که از غارتِ ما خشتِ زر انباشته ای
با خبر باش که ما جان به رۀ ایرانیم

گرچه گفتار چنین نقل به میخ وُ سنگ است!
داستانیست به تکرار، به گورَت رانیم!
.
دوشنبه، ۲۵دی ۱۳۹۶


آخوندِ "بی شرف" پورشه سوار است!
سوارِ مردمِ بی افتخار است!

چنان چنگی زده است برهر چه از ما!،
که دیگر مرده خوارِ هرچیزخوار است!

آخوندِ حوزه ها بی اشتها نیست!
که بهرِ غارت، او عمامه دار است!

گهی جولان دهد در کاخ وُ ویلا
گهی در انگلستان سر به کار است!

آخوند با مُفتخوریها گشته است هار
ز غارتهای ما او بانکدار است!

چنین مستضعفان را کرده معنا!
آخوند دارا وُ مستضعف ندار است!

سپاهش با جنایت گشته سردار
جوانِ ما دریغا سرِ دار است!

عجب ایرانی ایران داده بر باد
که آخوند این چنین ایرانخوار است!
.
پنجشنبه۱۰ اسفند ۱۳۹۶
گیل آوایی
عنوان بی شرف، گفتاوری از شعار مردم در برخورد با اوباشانِ جمهوری اسلامی است.

اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست! - گیل آوایی / دوشنبه ۱۷مرداد۱۳۹۰



تاریخ را گواه می گیرم اسلام غیر از این نیست که در جای جای کشورهای اسلامی جریان دارد. تناقض و ریاکاری ِ نهادینه در اسلام همینی است که در دوره های مختلف تاریخ بویژه در کشور بخون کشیده شده ی ما جریان داشته و  دارد. روحانیت از دورهای تاریخ تا کنون نماد تمام نمای اسلام است با همه ی ضد و نقیض های این دین ِ نفرت و جهل و خرافه. تمامی شخصیت پر تناقض و هفت رنگ روحانیت با همین بنیانهای اسلامی انطباق داشته و براساس همانها نیز تفسیرها و تعبیرهای متفاوت از هر یک از همین مراجع و آیت الله ها و مفتی ها جاری بوده است
یکی شریعتمداری می شود یکی خمینی، یکی منتظری می شود یکی مصباح، یکی بروجردی می شود یکی خامنه ای و همینطور است در طیفها و لایه ها و دنباله روهای این حضرات. اگر دورهای تاریخ را فقط خوانده ایم و تعابیر و تعاریف های مختلف از دهان همین دین باوران در لابلای کتابها مرور کرده ایم، در عصر حاضر به خونبارترین شکل آن به عینه از سر گذرانده و می گذرانیم. هیچ جا، تاکید می کنم، هیچ جای این جهان نیست که اسلام و روحانیت بوده باشد و در آن رنگی از نیک بختی و رستگاری و زندگی انسانی بوده باشد! هر جا را که می نگری فقر و فحشاء و ریاکاری و دروغ و غارت و جهل و خرافه از سر و کول همه بالا می رود. ثروتمندترین کشورها را در همین جوامع اسلامی می یابید و با همه ثروت و مکنت، فقر و تضادهای طبقاتی و عقب ماندگی و جهل و وابستگی از هر کشور و سرزمین دیگر بیشتر بوده است. حقارت نماد برجسته این کشورهاست نسبت به دیگرکشورهایی که نه براساس این دین جهنمی که بر اساس منطق و مبادی علمی و دست آوردهای تاکنونی بشر، جامعه را پیش می برند.
دروغ یکی از پایه های این دین و باورمندان آن است اگر یک حرف ِ راست  از آنان بر می آید بنا به ضرورت شرایط و موقعیت آنان و یارگیری های اجتماعی/سیاسی/فرهنگی است. در جاییکه در ضعف و اقلیت واقع اند چنان به موش مردگی و صداقت و راستی می زنند که گویی همین باور و باورمندان در سرزمینهای اسلامی که اکثریت را دارند و قدرت هم، نیستند که چنان هولناک جنایت از پی جنایت می آفرینند.
ناآگاهی عمومی یکی از اساس ماندگاری همین دین و دین باوران است. ناآگاهانی که جز از برای سواری دادن و غارت شدن نیستند.
سالهای اخیر نمونه های عریان ناکارآمدی اسلام و جنایتبار بودن آن است. شاید هولناکترین جنایتهای تاریخی در همین سالهای اخیر روی داده است. نمونه های الجزایر، سومالی، سودان، افغانستان، پاکستان و ایران اسلام زده ی خونبار ما، گواه درونمایه ی این دین و باورمندان آن است که قدرت را چگونه می نمایانند و چه پایه هایی برای اداره جامعه، پی می گیرند.
و اینهمه را کنار هویتی تاریخی و ریشه دار بگذارید که از همان ابتدای یورشهای خونین اسلام، در یک چالش و جدال دائمی بوده است تا آنجا که در همین روزها نیز دقیقن همان چالشها و جدالهای دور تاریخی به اشکاری انکار ناپذیری جریان دارد. ایران ِ ما با آن پیشنه ی درخشان و تمدنی که جهان در مقابل آن سر تعظیم فرود می آورد، زخم چرکین هماره ی اسلام و باورمندان اسلامی را بر پیکر خود داشته و دارد. چنین زخم چرکین از سوی همین دین و منادیان عمامه به سرشان بوده و است و توده ی ناآگاهی که از هراس جهنم و بندگی جهالتبار الله، که از سوی همین روحانیت به آن تحمیل شده، سیه روزی میهنمان را رقم زده است. بارِ رو در رویی با جهل و خرافه ی روحانیت همواره بر گردن پیشروان آگاه و فرهیختگان دیارمان بوده است و با همین پایداری پیشروان و فرهیختگان ما بوده که جانیان اسلامپناه، در ناچاری ابلهانه و جنایتبارانه به قتل آنان دست زده اند. تاریخ ما سرشار از گلهای پرپر شده ایست که بر ای رهایی از جهل و خرافه اسلام، به پا خواسته اند. چه آنانی که به مبارزه قهرآمیز فیزیکی دست زده اند و چه آنانی که با نور آگاهی و قلم به جنگ جهالت الله رفته اند.
در سالهای حکومت خونبار اسلامی نیز ماجرا بر همان روال پیش رفته و می رود. هنوز فرهیختگانمان از دم تیغ جانیان الله می گذرند. هنوز الله به کریحترین شکل ممکن خود را در میهن مان می نمایاند. هنوز روحانیت با همان جهل انسانسوز، به جنایت و جهل و خرافه و غارت، مشغولند. عده ای به غارتهای میلیاردی و عده ای نان به جهالت توده ی مردم می خورند.
عده ای اشکارا به زن و بچه مردم تجاوز می کنند و عده ای به مسجد رفتن یا نرفتن جوانان در کشوری دیگر، های وِ هوی می کنند!
استاد دانشگاه اخراج و ترور و زندانی می شود، آیت الله از بیت المال، حسابهای میلیاردی تلمبار می کند و آخوند می سازد. دانشجوی نابغه در زندان فریاد بی گناهی سر می دهد اما طلبه برای ترویج همین دین خونبار با پول همین مردم تربیت شده و برای تحمیق همین مردم آزادانه آب به اسیاب ناآگاهی و خرافه و جهل جنایتبار اسلام می ریزند.
تا زمانیکه به خودمان نیاییم. تا زمانیکه وطنمان را نپاییم تا زمانیکه برای بیرون آمدن از چنبره خونبار روحانیت و باورمندان سیاسی این دین نفرت بار،حس مسئولیت نکنیم و گردِ فرهیختگان خود به رهایی از منجلاب متعفن خرافات اسلامی، به پا نخیزیم، جانیان الله همین سرنوشت را برای ما رقم می زنند.
وطن ما و مردم ما همچون غنیمت جنگی برای جنایتکاران الله در حکومت نحس اسلامی به حساب می آیند. از جزئی ترین نماد ما گرفته تا کلان نشان ثروت ملی، توسط همین جانیان بدست خودمان غارت می شوند
امروز در شرایطی گرفتار آمده ایم که از ساده ترین فرد جامعه گرفته تا آگاه ترین آن، باید برای رهایی از تبهکاران اسلامی و برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و جامعه انسانی به پا خیزیم.
آنانیکه به هر تعبیر و تعریف و توجیه، به پای داشتن این دین نفرت و خون و غارت مشغولند بدانند که در جنایتهای دین باوران سیاسی سهیمند! چه بخواهند چه نخواهند! همینان سلولهای هیولای جنایت و جهل اسلامی را تشکیل می دهند. آنچه که در میهن ما گذشته و می گذرد، آنچه که بر سر شریفترین فرزندان این اب و خاک دربیدادگاههای اسلامی آمده و می آید، گورهای دسته جمعی مردان و زنانیکه بدست جانیان اسلامی و با تلاوت قرآن و حتی با همین روزه و نماز شکنجه و تجاوز شده اند، بر پا گردیده، یاد اریم! یاد اریم که همین باور را تطهیر کرده و به اصول بیگانه با همه چیزمان پایبندی می کنند! ما و سرزمین مان، سزاوار چنین حکومت و چنین ریاکاری اندوهبار نیستیم! همه ایران بخون نشسته است!
اسلام جز از برای ویرانی و غارت و جهل و ناآگاهی ما ایرانیان نبوده و نیست!

گیل آوایی
مردادماه 1390

نفرت بر آن پیغمبری که خامنه ای اولاد اوست/ Sep 2, 2009





Anton20061/Published on Sep 2, 2009 /نفرت بر آن پیغمبری که خامنه ای از اولاد اوست ,گیل آوایی

اسلام به ذاتِ خود جنایتبار است / هر جا که جهالت هست میداندار است- گیل آوایی

چهارشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۹۷

نیایش نوروزی من - گیل آوایی

ای سرآغاز من، ای انجام من            ازتو، باتو باشد هر فرجام من
ای نشـــــــــانِ پرشکوهِ میهنم            ای همیشه همدل وُ جـان وُ تنم
ای تو آغـــــازِ شکفتن، زیستن           ای همه هستی به مهر آمیختن
ای نمادِ بودن وِ هستی وِ شور           ای شرارِ زندگی، مستی، سرور
ای که هر پندار پــــاکی را رهی         ای که هر پـــاکیِ پاکان را بِهی 
ای که تو گفتار پـــاکم می دهی           ای زخود کردار پــــاکم می دهی
ای تو گرمی بخش شــور زندگی        ای که رقص آتش ات بـــــالندگی
ای به سرخی زردی ام رامی بری      ای زهر جشن وُ سروری برتری
ای همه سرخ وُ سفید وُ سبز من         ای به راهت هیمه سازم جان و تن
ای که سورَت سوریِ هر سال من      ای سرورت بخت من، اقبـــال من
ای که میراث نیـــــــــــــاکان منی        ای که زیبایی ایــــــــــــــران منی
بــــــا تو ام نوروز، جشن میهنم         از تو دارم هرچه از ایــــــــرانیَم
آمدی، خوش آمدی نــــوروزِ من         ای اهــــــوراییِ من، پیـــروز من
 ( گیل آوایی)



پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...