آنانی که بنام مردم غزه اما در عمل از حماس حمایت می کنند با حکومت اسلامی در فلسطین چه خواهند کرد؟
حماس همان حکومت اسلامی و حکومت اسلامی همان حماس است و اینان از همان باتلاق متعفن خدای سیاسی ارتزاق می کنند که القاعده و طالبان و همه نیروهای دینی دیگر از سومالی تا الجزایر و مصر از تیغور چین تا چیچن روسیه سر در آخورش دارند و با توهم و اوتوپیای اسلامی جز پوپولیسم سیاهی که جامعه را به خرافه و خفقان و نظام جنایتکارانه می انجامانند، برآیند دیگری ندارند و از این رهگذار موقعیت نیروهای بالنده و مترقی سیاسی را که برای یک جامعه انسانی مبارزه می کنند، نه تنها دشوارتر نموده بلکه راه بر حضور و تمرکز قدرتهای خارجی هموار کرده و توجیه می کنند.
حکومت اسلامی هفتاد میلیون به گروگان گرفته و حماس یک ونیم میلیون نفر. و این هر دو بر سیه روزی مردم خویش اشک تمساح می ریزند. براستی دمکراسی و حقوق انسانی و جامعه ای شایسته ی انسان، درچه چارچوبی تعریف و تفسیر می شود و چه نیروهایی در مسیر دستیابی به آن توانمند، با ظرفیت لازم و عملگرایانه گام بر می دارند؟ در این راستا همراهی نیروها بویژه افکار عمومی با نیروهای در گیر در معضلات روند دستیابی به هدفهای انسانی چگونه شناسه یا شناسه هایی دارند؟
آنچه این نوشته را سبب شده، حادثه ی اخیر در ماجرای کمکهای انسانی به غزه است. نمی دانم در سیاست می توان به حادثه ی اتفاقی اعتقاد داشت یا نه اما به تجربه و آنچه که گذشته است بی هیچ تردیدی می توان اتفاقی بودن ماجراهایی از این دست را بکلی فراموش کرد. (بحرانهایی از پیش از 1980 در منطقه شکل گرفت که هنوز بگونه ابزار پیشبرد بسیاری از سیاستها و برنامه ی در خدمت آن، عمل کرده است. حضور کنونی غرب در خاورمیانه و اسیای میانه به برکت همین نیروهای پوپولیست مذهبی و بحران آفرینی های ماجراجویانه شان است که در پیش از قوام گرفتن این نیروها و بحرانهای ناشی از آن در منطقه، حتی در خواب هم برای امریکا و اروپا میسر نبود!)
و اما ساده ترین پرسش در باره برخورد یا موضع احزاب سیاسی مترقی و سکولار در منطقه با مقوله دمکراسی و برقراری ازادیهای سیاسی و ایجاد جامعه ای با معیارهای انسانی شایسته عصر حاضر، در مقابل نیروهای پوپولیست و متوهم دینی سیاسی، چگونه باید باشد؟
براستی حمایت از نیروهایی مانند حماس و حزب الله بطور اخص ( حتی به دلیل سیه روزی مردمی که در تار تنیده شده ی خدای سیاسی این نیروها)، تقویت آنان در بدست گرفتن قدرت و ایجاد ساختار حکومتی با تفکر و فرهنگ دینی ای که دارند، نیست؟ اگر چنین است، با حکومت اسلامی آینده در لبنان و فلسطین چه باید کرد؟ آیا حکومت اسلامی در ایران تجربه خونبار و هشدار دهنده ای برای همگان نیست؟
آنچه که در ترکیه می گذرد، با یک مقایسه نه چندان دور بلکه در همین یکی دو دهه ای که این کشور پشت سر گذاشته است، چه چشم اندازی پیش روی نیروهای آزادیخواه و مترقی می گذارد؟ آیا حکومت اسلامی ترکیه، کابوسی نیست که در انتظار ترکیه ی آقای اردوغان است؟ این کابوس را چه جریان یا سیاستی پیش می برد؟ و وظیفه و مسئولیت نیروهای مترقی چیست؟
مبارزه با نیروهای استثمارگر و خارجی در منطقه توجیه گر پشتیبانی از نیروهای پوپولیست مذهبی نیست و نباید هم باشد. آیا با برخوردهایی که صورت می گیرد، تقویت نیروهای پوپولیست دینی نیست؟
کمک به مردم اسیر در چنگال نیروهای حماس و حزب الله و ........( به هر دلیل! چه توهم و خرافه و جهالت، چه ناچاری و نا گزیری و فقر) این نیست که به قدرت گرفتن نیروهایی همچون حماس یا حزب الله باشد.
ماجرای کمک رسانی به مردم غزه چه سناریویی داشته و پیش از و بیش از مردم فلسطین و حتی حماس، حزب اسلامی حاکم در ترکیه سود برده است و سوار بر موج همان پوپولیسمی شده است که حکومت اسلامی بوده است!
واقعیت این است که مردم فلسطین ابزار سیاسی کاران پوپولیستی شده است که از فقر و سیه روزی و خانه خرابی آنان به نفع خود و قدرت گیری خود استفاده می کنند.اگر بحث کمک به مردم است، مردم سومالی، سودان و......دهه هاست که در شرایط بمراتب غیر انسانی تر و جنایتبارانه تر بسر می برند! چگونه است که به ناگاه هوای کمک به مردم فلسطین آنهم نه از طریق حکومت فلسطینی محمود عباس بلکه از سوی خرافه مستی همچون مشعل و حنیه ی حماس چنین کمکی سامان داده می شود!؟ اگر این استفاده ابزاری از سیه روزی مردم نیست!؟ پس چه چیزیست!؟
موضع گیریها و یاری رسانیها به حرکتهای انسانی و آزادیخواهانه باید با حس مسئولیت و در جهت راستین کمک به مردم و زندگی انسانی شان باشد وگرنه دچار همان پوپولیسم آزار دهنده و خرافی ای خواهیم بود که بیش از سه دهه زخم کاری آن بر پیکر ما ایرانیهاست و صد البته مردم دیگر منطقه که در آتش بلاهت نیروهای دینی سیاسی می سوزند
با احترام
گیل آوایی
02جون 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر