منظقه خاورمیانه می رود که در چرخه تکرار تاریخی خود همچنان در جدلها و تنشهای کور از قافله ی بشریتِ رسته از خرافه و فریبکاری عقب بماند. نمونه ی برجسته و مشخص واپسگرایی و قرنها به عقب رانده شدن، ایران بلازده ی ماست در چنگال نفرت و انتقام و بلاهت اسلام سیاسی که در مقایسه آن تحت دو حاکمیت متفاوت بسهولت قابل درک است. از مدرنیسم سطلنت و شاه با همه ضعفها و قوتهایش تا نماد تمام نمای خرافه و جهالت، خمینی عقب مانده، نمونه ی بسیار دردناک چرخه تکرار تاریخی ماست.
چه کسی می توانست حتی تصورش را بکند که از دل 57، خامنه ای و احمدی نژاد پا بگیرند!؟ چه کسی می توانست حتی تصورش را بکند که ایران از آن روند حتی به هزار نقص و جای نقد و تفسیر اصلاحات ارضی و سپاهیان بهداشت و دانش وسهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات برسد به شلاق خوردن کارگران در کارخانه ها و دست بریدن و سنگسار و کشتارهای خونبار!؟ و شرایطی پدید آید که ابلهی بیمار، هاله نور ببیند و چاقو بکشد به یک ملت!؟
اگر ایران از حرکت سرسام آور بسوی مدرنیسم غرب به عقبگشت ِ هولناک قرنها، در سه دهه از حاکمیت اسلامی، دچار شده است؛ کشورهای دیگر منطقه نیز بمثابه ی دنباله ی این روند شوم! در دگردیسی ِ هشدار دهنده ای می روند تا همین بلای آینده سوز را گرفتار آیند.
نمایندگان شناخته شده ی فریبکاری که هم اکنون برای قدرت گرفتن هرچه بیشتر و دوام و بقای سیاسی خود، موج سواران حرکتها و بحرانهای تله وار ِ این دگردیسی اند، را می توان ازدولتهای بر سر کار، اردوغان ِ ترکیه لائیک تا سودان عمرالبشیر و از سوریه حافظه اسد کودتاچی به وراثت بشار اسد تا طالبانهای سرزمین ژنرالها، پاکستان! بخوبی دید. نیروهایی همچون القاعده و جهاد اسلامی، حزب الله و حماس و اخوان مسلمین و.........سایه های شوم نگران کننده ای هستند که دست در دست همه منادیان خدای قهار ِ اشد من الکفار! شرایط بمراتب خونبار و هولناکی را پیش روی همه خاورمیانه قرار می دهند.
حرکتهای نسنجیده بدنبال بحرانهای مصنوعی از نوع آنجه بطور مشخص در لبنان و فلسطین جریان دارد، آب در آسیاب همه احمدی نژادهای هزار رنگی از نوع حسن نصرالله و خالد مشعل ریختن است.
در تعاریف دمکراسی و آزادی و حقوق بشر اگر بهانه ای برای همبستگی بین المللی و به تبع آن هیزم در تنور شعله ور خرافه مستانی از این دست که از مغاک عصر حجری آنهم با تاخیر هزار ساله سر بدر آورده اند، خاک در چشم مردمانی ریختن است که برای یک زندگی انسانی ِ شایسته انسان ِامروز، له له می زنند اما در دام عوام فریبی این جانیان گرفتار شده اند.
آنچه که این هشدار را بیش از هر چیز سبب شده است ایران نیست چرا که ایران به شهادت تاریخ از آب و آتش هزار غارت و چپاول و حاکمیت ناروا گذشته است و حکومت اسلامی را نیز بار دیگر در باتلاق بایسته و شایسته این حکومت مدفون خواهد ساخت. اما علت اصلی این هشدار روندیست که ترکیه، ساز آن را کوک کرده است اگر دیروز حکومت اسلامی بود و حوض اش یعنی سوریه و حزب الله و حماس! امروز ترکیه به این جمع شوم و نکتبار پیوسته است. پیوند بسیار نامبارک و نکبتباری که همه منطقه را به پریشانی و آشوب و سیه روزی می کشاند. اردوغان با چهره بزک شده ی لیبرالی اما پلیدی های خدای سیاسی در بطن خود، حکومت اسلامی ترکیه را فریاد می کند.
اگر اردوغان امروز در شمایل لیبرالی و مدرنیستی، قابل مذاکره ومراوده و مسالمت جویی بنظر می رسد، فرزندانی از نوع هاله ی نور!، آبستن است که اگر سقط نشود بی هیچ تردید ی آینده ی طالبانی در انتظار منطقه خواهد بود!
به گواه تاریخ هیچ حرکت یا نیروی سیاسی ایدئولوژیک نیست که به قدرت رسیده باشد و به دیکتاتوری نیانجامیده باشد و بدترین و خونخوارترین استبداد را نیز دین سیاسی به جامعه تحمیل کرده ومی کند.
اگر که کشورهای بویژه خاورمیانه بخاطر جوامع سنتی و عقب مانده، از ظرفیت تحمل و همزیستی آزاد و برقراری یک جامعه ی هماهنگ با جهان کنونی برخوردار نیست، با چالشهای جدی ِ اجتماعی/ سیاسی/ فرهنگی روبرویند اما مسئولیت و وظیفه ی نیروهای آگاه و فرهیخته ی باورمند به آماجهای یاد شده برای برقراری بایسته های اجتماعی عصر حاضر ، ایجاب می کند که در کنشها و واکنشهای خود در راستای پیش رفتن بسوی این آماجها حرکت نمایند.
برخورد با نیروهای سیاسی دینی که سودای قدرت و دولت دارند، امروز بمراتب آسان تر از زمانیست که به قدرت و دولت رسیده باشند! همانگونه که برخورد با خمینی دیروز بمراتب آسوده تر از امروز بود و همینطور نصرالله و مشعل را دور کردنشان از فریبکاری وانحراف مردم، سهل تر از فرداییست که این جانیان به قدرت برسند.
برای دفاع از آزادیها و حقوق انسانی باید که در همبستگی با نیروهای همسو و شایسته این هدفها، حرکت نمود. دفاع از مردم ایران در مبارزه شان برای آزادی، مذاکره با حکومت آزادیکش اسلامی نیست! کمک به مردم سودان و سومالی و الحزایر، طرف حساب شدن با نیروها و دولتهای دینی فریبکاری که عامل عقب ماندگیهای بسیاری در این جوامع هستند، نیست! بلکه باید در راستای حرکت برای برقراری جامعه ای با نُرمهای انسانی امروز همگام شد. کمک به مردم لبنان و فلسطین نه همصدایی و همنوایی با نیروهای دینی شان بلکه دست در دست نیروهای دمکرات و آزادیخواه این دو کشور بودن است.
فراموش نکنیم که همین نیروهای دینی سیاسی، وقتی بر اریکه قدرت تکیه زنند، بدتر از طالبان افغانستان اگر نباشند! بهتر از آن نخواهند بود! یعنی همان عقب ماندگیها، همان شنکجه ها و سرکوبها و محرومیتها و محدودیتها! چه بسا که از دل همان قدرتشان، شرایط بمراتب فاجعه آمیزتر و هولناکتر بدر آید.
در برخورد با مردم فلسطین هیچکدام از نیروها و شخصیتهای سیاسی/ فرهنگی/ اجتماعی، فلسطینی تر از یاسر عرفات و محمود عباس نیستند! و همینان در چالشهای با نیروهایی همچون حماس و حزب الله و البته حامی کاسه داغتر از آش، حکومت اسلامی، به شرایط اسفبار کنونی رسیده اند. همین نیروهای همچون حماس چالشهای خودی فلسطینی با سازمان آزادی بخش فلسطین شدند که بجای رهانیدن مردمشان از تیره روزی، به تسویه حسابهای جاه طلبانه و کور کشیده شدند که بازتاب آن را هنوز شاهدیم. این نیروها برای کور کردن و نفرت و انتقام دهن گشادی دارند و نعره می کشند اما از حل ساده ترین نیاز انسانی مردم عاجزند!
اگر با ژستهای ضد اسرائیلی و ضد امریکایی می توان مدافع مردم و حقوق و آزادیهای انسانی بود، باید احمدی نژاد ِهاله ی نوری و خامنه ای خرافه مست! نمونه های عبرت آموزی برای همگان بوده باشند. بیاد داشته باشیم که با مرگ بر امریکا فریاد کردن هم می توان ابزار اجرایی سیاستهای امریکا در منطقه بود!
با مهر
گیل آوایی
جون 2010
چه کسی می توانست حتی تصورش را بکند که از دل 57، خامنه ای و احمدی نژاد پا بگیرند!؟ چه کسی می توانست حتی تصورش را بکند که ایران از آن روند حتی به هزار نقص و جای نقد و تفسیر اصلاحات ارضی و سپاهیان بهداشت و دانش وسهیم شدن کارگران در سهام کارخانجات برسد به شلاق خوردن کارگران در کارخانه ها و دست بریدن و سنگسار و کشتارهای خونبار!؟ و شرایطی پدید آید که ابلهی بیمار، هاله نور ببیند و چاقو بکشد به یک ملت!؟
اگر ایران از حرکت سرسام آور بسوی مدرنیسم غرب به عقبگشت ِ هولناک قرنها، در سه دهه از حاکمیت اسلامی، دچار شده است؛ کشورهای دیگر منطقه نیز بمثابه ی دنباله ی این روند شوم! در دگردیسی ِ هشدار دهنده ای می روند تا همین بلای آینده سوز را گرفتار آیند.
نمایندگان شناخته شده ی فریبکاری که هم اکنون برای قدرت گرفتن هرچه بیشتر و دوام و بقای سیاسی خود، موج سواران حرکتها و بحرانهای تله وار ِ این دگردیسی اند، را می توان ازدولتهای بر سر کار، اردوغان ِ ترکیه لائیک تا سودان عمرالبشیر و از سوریه حافظه اسد کودتاچی به وراثت بشار اسد تا طالبانهای سرزمین ژنرالها، پاکستان! بخوبی دید. نیروهایی همچون القاعده و جهاد اسلامی، حزب الله و حماس و اخوان مسلمین و.........سایه های شوم نگران کننده ای هستند که دست در دست همه منادیان خدای قهار ِ اشد من الکفار! شرایط بمراتب خونبار و هولناکی را پیش روی همه خاورمیانه قرار می دهند.
حرکتهای نسنجیده بدنبال بحرانهای مصنوعی از نوع آنجه بطور مشخص در لبنان و فلسطین جریان دارد، آب در آسیاب همه احمدی نژادهای هزار رنگی از نوع حسن نصرالله و خالد مشعل ریختن است.
در تعاریف دمکراسی و آزادی و حقوق بشر اگر بهانه ای برای همبستگی بین المللی و به تبع آن هیزم در تنور شعله ور خرافه مستانی از این دست که از مغاک عصر حجری آنهم با تاخیر هزار ساله سر بدر آورده اند، خاک در چشم مردمانی ریختن است که برای یک زندگی انسانی ِ شایسته انسان ِامروز، له له می زنند اما در دام عوام فریبی این جانیان گرفتار شده اند.
آنچه که این هشدار را بیش از هر چیز سبب شده است ایران نیست چرا که ایران به شهادت تاریخ از آب و آتش هزار غارت و چپاول و حاکمیت ناروا گذشته است و حکومت اسلامی را نیز بار دیگر در باتلاق بایسته و شایسته این حکومت مدفون خواهد ساخت. اما علت اصلی این هشدار روندیست که ترکیه، ساز آن را کوک کرده است اگر دیروز حکومت اسلامی بود و حوض اش یعنی سوریه و حزب الله و حماس! امروز ترکیه به این جمع شوم و نکتبار پیوسته است. پیوند بسیار نامبارک و نکبتباری که همه منطقه را به پریشانی و آشوب و سیه روزی می کشاند. اردوغان با چهره بزک شده ی لیبرالی اما پلیدی های خدای سیاسی در بطن خود، حکومت اسلامی ترکیه را فریاد می کند.
اگر اردوغان امروز در شمایل لیبرالی و مدرنیستی، قابل مذاکره ومراوده و مسالمت جویی بنظر می رسد، فرزندانی از نوع هاله ی نور!، آبستن است که اگر سقط نشود بی هیچ تردید ی آینده ی طالبانی در انتظار منطقه خواهد بود!
به گواه تاریخ هیچ حرکت یا نیروی سیاسی ایدئولوژیک نیست که به قدرت رسیده باشد و به دیکتاتوری نیانجامیده باشد و بدترین و خونخوارترین استبداد را نیز دین سیاسی به جامعه تحمیل کرده ومی کند.
اگر که کشورهای بویژه خاورمیانه بخاطر جوامع سنتی و عقب مانده، از ظرفیت تحمل و همزیستی آزاد و برقراری یک جامعه ی هماهنگ با جهان کنونی برخوردار نیست، با چالشهای جدی ِ اجتماعی/ سیاسی/ فرهنگی روبرویند اما مسئولیت و وظیفه ی نیروهای آگاه و فرهیخته ی باورمند به آماجهای یاد شده برای برقراری بایسته های اجتماعی عصر حاضر ، ایجاب می کند که در کنشها و واکنشهای خود در راستای پیش رفتن بسوی این آماجها حرکت نمایند.
برخورد با نیروهای سیاسی دینی که سودای قدرت و دولت دارند، امروز بمراتب آسان تر از زمانیست که به قدرت و دولت رسیده باشند! همانگونه که برخورد با خمینی دیروز بمراتب آسوده تر از امروز بود و همینطور نصرالله و مشعل را دور کردنشان از فریبکاری وانحراف مردم، سهل تر از فرداییست که این جانیان به قدرت برسند.
برای دفاع از آزادیها و حقوق انسانی باید که در همبستگی با نیروهای همسو و شایسته این هدفها، حرکت نمود. دفاع از مردم ایران در مبارزه شان برای آزادی، مذاکره با حکومت آزادیکش اسلامی نیست! کمک به مردم سودان و سومالی و الحزایر، طرف حساب شدن با نیروها و دولتهای دینی فریبکاری که عامل عقب ماندگیهای بسیاری در این جوامع هستند، نیست! بلکه باید در راستای حرکت برای برقراری جامعه ای با نُرمهای انسانی امروز همگام شد. کمک به مردم لبنان و فلسطین نه همصدایی و همنوایی با نیروهای دینی شان بلکه دست در دست نیروهای دمکرات و آزادیخواه این دو کشور بودن است.
فراموش نکنیم که همین نیروهای دینی سیاسی، وقتی بر اریکه قدرت تکیه زنند، بدتر از طالبان افغانستان اگر نباشند! بهتر از آن نخواهند بود! یعنی همان عقب ماندگیها، همان شنکجه ها و سرکوبها و محرومیتها و محدودیتها! چه بسا که از دل همان قدرتشان، شرایط بمراتب فاجعه آمیزتر و هولناکتر بدر آید.
در برخورد با مردم فلسطین هیچکدام از نیروها و شخصیتهای سیاسی/ فرهنگی/ اجتماعی، فلسطینی تر از یاسر عرفات و محمود عباس نیستند! و همینان در چالشهای با نیروهایی همچون حماس و حزب الله و البته حامی کاسه داغتر از آش، حکومت اسلامی، به شرایط اسفبار کنونی رسیده اند. همین نیروهای همچون حماس چالشهای خودی فلسطینی با سازمان آزادی بخش فلسطین شدند که بجای رهانیدن مردمشان از تیره روزی، به تسویه حسابهای جاه طلبانه و کور کشیده شدند که بازتاب آن را هنوز شاهدیم. این نیروها برای کور کردن و نفرت و انتقام دهن گشادی دارند و نعره می کشند اما از حل ساده ترین نیاز انسانی مردم عاجزند!
اگر با ژستهای ضد اسرائیلی و ضد امریکایی می توان مدافع مردم و حقوق و آزادیهای انسانی بود، باید احمدی نژاد ِهاله ی نوری و خامنه ای خرافه مست! نمونه های عبرت آموزی برای همگان بوده باشند. بیاد داشته باشیم که با مرگ بر امریکا فریاد کردن هم می توان ابزار اجرایی سیاستهای امریکا در منطقه بود!
با مهر
گیل آوایی
جون 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر