جمعه، تیر ۳۰، ۱۳۹۱

گریه ام آید از این بختِ بدهکار ببین - گیل آوایی


دیدن صف برای گرفتن مرغ بقیمت دولتی!!!! بی تفاوتی به این همه اسارت و قتل و کشتار از اوین ها تا خاورانها!!!!! ما را چه شده است!؟
پیشنویس یک غزل است که به اعتراض با خود فریاد کرده ام:

گریه ام آید از این بختِ بدهکار ببین
جان به لب آمد از این دولت مکار ببین

وای از این دینِ ریا مدعی ی بختک وار
داد از این اهرمنان مفتخور سربار ببین

بر سر گور عزیزان چه بگریم به چه کار
اینک آن صدقه بگیر گشته سگِ هار ببین
آنکه از صدقه ی من گشته سگِ هار ببین

عاجز از دادن نان است اتم می خواهد
غارت خاک مرا در کف اشرار ببین

دین به این زشتی و تزویر که می آرد یاد
آه از این باور و خود کردۀ اضرار ببین

آنقدر جهل و ریا کرده به کار اهرمنان
باورش اید و بر نقد صد انکار ببین

مردمان حافظه شان باخته در دام غمند
بی چرا زنده چنین موهم افکار ببین

زنده ها رفته بگورند، چنین مرده وشان
حاکم مرده پرست را چو خرِ زار ببین

آه ای آنکه خرد باخته ره باخته ای
هیمۀ آتشِ دینی، ره احرار ببین 

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...