چهارشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۱

چه جای خصم تو خود خصم روزگار منی - گیل آوایی


چه جای خصم تو خود خصم روزگار منی*
زپشت خنجرِ خونین به کارزار منی

ادای دوست در آری به نام دین اما
اساس جهل وفرومایگی به بار منی

تو خود پلیدی وُ ننگِ تمام اعصاری
به موش مُردگی اما سوارِ کار منی

اگر که دست قضا داده ات قضا، قدری
بدان که ننگِ بقایی تو کارزارِ منی

چه جای خیر وُ شری، خود تمامِ اهرمنی
زجهلِ من تو سواری تو خونخوار منی

به مفت می چری وُ فربه چون هیولایی
تو دیو سیرتِ هر آیه، مایه زارِ منی

تو ام به سوگ و عزا روزگار می داری
نماد رنگ و ریایی، تو انتحارِ منی

به آیه آیه تو فتوای قتل ما دادی
تو دیو سیرتِ الله، تو ننگ وُ عار منی

اگر زدست قضا چهره بر نمودی هار
ز من نئی، تو هیولا خرافه زارِ منی  

چه سخت پرده  کشیدی زدین و جهلت بر
دریغ خاکِ اهورایی ام، تو خوارِ منی


*گفتن ندارد که در این سروده خطاب من روحانیت و دین باوران سیاسی اش است

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...