حکومت اسلامی، امریکا، جنگ یا سازش!موقعیت ما ایرانیان در هر حالت!گیل آوایی
از زمان شکل گیری بحران هسته ای حکومت اسلامی و نیز همزمانی حرکت ماشین نظامی امریکا در راستای تغییر ساختار سیاسی خاورمیانه و بقولی ایجاد خاورمیانه بزرگ، شرایط همواره نشیب و فرازهای گسترده و در عین حال پیچیده ای داشته است. حکومت اسلامی پس از آشکار شدن طرحهای مخفی هسته ای همواره تلاش کرده است به هر نحوی زمان لازم برای رسیدن به موقعیت غیرقابل برگشت، بدست آرد و در نهایت به تولید سلاح هسته ای دست یابد و در همین جهت توانست زمان زیادی را در برخورد با اروپا و سازمان انرژی هسته ای، ایجاد نماید. حکومت اسلامی در تمامی برخوردها، انعطاف را به لحظه ی آخر هر مرحله، موکول کرده است و تاکنون با همین تاکتیک پیش رفته است. اگر برخی از کشورها، تردیدی در صلح آمیز بودن برنامه ی هسته ای و تامین انرژی از سوی حکومت اسلامی ، داشته اند، اکنون شرایط بگونه ایست که هیچ کشور یا سیاستمداری در جهان نیست که نظامی بودن طرحهای هسته ای حکومت اسلامی را باور نداشته باشد. برخوردها و اطلاعات بدست آمده توسط غرب و حتی از درون مذاکرات و نیز مقامات مختلف حکومت اسلامی، شکی برجای نگذاشته است که این حاکمیت بدنبال سلاح هسته ایست! اما چرا سلاح هسته ای آن هم به هر قیمت؟ واقعیت این است که حکومت اسلامی بدرستی دریافته است که در عصر حاضر و نظام کنونی جهان و نیز دگرگونیهای مورد نظر امریکا در خاورمیانه، نه تنها ضرورت وجودی خویش را از دست داده است بلکه عامل بازدارنده و حتی مخربی در این دگرگونیهاست. حکومت اسلامی بقای خویش را به هرقیمت می جوید و امریکا نیز دگرگونی مورد نظرش را به هرقیمت! و این دو محور اصلی چالش در محدوده منافع ما ایرانیان بسیار مهم است که باید به آن بپردازیم و از هر نظر ارزیابی اش کنیم. اگر بپذیریم که امریکا تغییرات مورد نظرش را به هرقیمت می خواهد و حکومت اسلامی نیز ماندگاری و بقایش را! در این صورت همواره یک انتخاب برای حکومت اسلامی خواهد ماند که در مقابل کنار آمدن با خواست های امریکا بقایش را تضمین کند. و ظاهر این مسئله نیز طبیعی بنظر می رسد که به نوعی حکومت اسلامی در بده بستانی متقابل با غرب ( امریکا) توافقی را تن دهد و جام زهری دوباره بنوشد و با هر اهرم در اختیارش ( چه در محدوده ملی و چه بین المللی ) گردش 180 درجه ای اش را توجیه نماید. شکستن کاسه و کوزه سر مهره های به میدان فرستاده شده از نوع رییس جمهور جمکرانی اش تا لاریجانی و وزیر خارجه مترسکش، کاری نیست که دور از انتظار باشد و با جابجایی همین مهره ها و فرستادن مهره های دیگری از نوع خاتمی ها، موضوع چگونگی تغییر مواضع و کنارآمدن اش را جا بیاندازد! حکومت اسلامی تجربه نوشیدن جام زهر را دارد و با توجه به ماهیتش براحتی نان را به نرخ روز می خورد و بقول ما ایرانیان باد به پرچم است و توجیه دینی و خدایی اش را هم خودش به هم ربط می دهد! اولین نشانه های چنین گردشی را در نشستن پشت میز مذاکره با امریکا ( شیطان بزرگ بگفته ی رهبر جنایتکارش خمینی!) از حکومت اسلامی دیده ایم و پس از این نیز اگر لازم آید خواهیم دید. ( حاکمان اسلامی بخاطر بقایشان آنجای شیطان را نیز خواهند بوسید چه رسد به مذاکره!) ( اگر چه مذاکره با حکومت اسلامی در عراق، محک زدن موضع آن از سوی امریکا و استفاده تبلیغاتی از آن بوده است و نتیجه هر چه که بوده باشد به زیان حکومت اسلامی خواهد بود و شد! اولین زیان اینکه حکومت اسلامی برخلاف آنچه که به باورمندان متعصب و اسلامی اش می گفت و شعار میداد عمل نمود و آب سردی بر آتش تند ضد شیطان بزرگ بودنشان ریخت و دیگر اینکه علیرغم شعارها و گفته ها و تحلیلهای علنی همه آنها بویژه رهبر حکومت اسلامی ( که مذاکره کنندگان با امریکا را بی غیرت نامیده بود!) و نیز بلوفهای از رهبر تا رییس جمهور و امامان حمعه اش گرفته حتی بدون آزادی دستگیرشدگان حکومت اسلامی توسط امریکا به پای مذاکره رفتند و هیچ بدست نیاوردند.) در چنین وضعیتی اگر که حاصل اید، حکومت اسلامی گردشی کاملا مخالف با جهت هویتی اش و نیز ماهیتی اش خواهد داشت که باید به درخواستهای امریکا تماما گردن نهد. اگر که چنین شود و با هر خوشبینی و خود فریبی حتی! بپذیریم که خواستهای امریکا از سوی حکومت اسلامی پذیرفته شود و بقای حکومت اسلامی نیز از سوی امریکا بدور از تحریمها و تهدیدها و خطرهای سیاست امریکا باشد! حکومت اسلامی قادر نخواهد بود از پس دگرگونی مورد نظر امریکا در خاورمیانه و اصولا تغییر ماهیت خود بر آید چرا که در چنین حالتی حکومت اسلامی، همه چیز خواهد بود الا حکومت اسلامی! گفته اند که دانش آموزی توسط اموزگارش تنبیه می شده است تا بگوید الف! و کتک خوردنهای مکرر آموزگار را تحمل می کرد و الف نمی گفت! تا آنکه آموزگار خسته و متعجب از کار دانش آموز می پرسد چه مرگت است که الف را نمی گویی!؟ دانش آموز پاسخ می دهد که اگر من الف را بگویم تا " ی " اش باید بگویم! حال حکومت اسلامی در چنین وضعیتی است! و بخوبی دریافته است که موضوع هسته ای ظاهر قضیه است و در پشت آن سیاستی نهفته است که جز دگرگونی صد در صدی راه دیگری ندارد و دگرگونی صد در صدی نیز یعنی حاکمیتی غیر آنی که هست! تمامی آنچه که گفته شد در رابطه با مسئله حکومت اسلامی و امریکاست اما فشار اصلی که حکومت اسلامی با شعارها و برخوردها و انگیزشهای فریبکارانه با آن مقابله کرده است، مردم ایران است. نگاهی گذرا به روند اعتراضات و خواستگاههای مدنی و درگیری های مردم با حاکمیت اسلامی است و علیرغم همه سرکوبهای لجام گسیخته تا مرز هرچه که حکومت اسلامی توانسته است، بر سر مردم آوار کرده است اما نتوانسته از پس بحرانهای روز افزون داخلی برآید. به عبارت دیگر حکومت اسلامی با کنار آمدن ( با فرض محال!) با غرب ( امریکا) نخواهد توانست به شیوه کنونی، ایرانی سراپا بحرانی و بی ثبات و نا امن را حاکمیت کند و بصورتی درگیر و ناپایدار از نظر داخلی، با روند مورد نظر امریکا در خاورمیان بویژه منطقه خلیج فارس، همسویی نماید. به همان صورتی که مصر و مراکش و لیبی و کویت وعربستان سعودی و.............. صد در صد در اختیار آمریکا اقدام به رفرم سیاسی و فرهنگی می کنند تا بنوعی با سیاست خاورمیانه ی بزرگ امریکا همسویی نمایند، حکومت اسلامی نیز در چنین ساختاری همگامی کند و در کمترین حد انتظار حتی، همگام شود. ولی حکومت اسلامی تحت هیچ شرایطی از توان و امکان و ماهیت چنین همگامی را ندارد. اما واقعیتی که از نشانه های تاکنونی بر می آید، حکومت اسلامی همه تخم مرغ هایش را در یک سبد چیده است و آن مسلح شدن به سلاح هسته ای است ودر مقابل عمل انجام شده قراردادن و قبولاندن غرب به بقا و حاکمیتش! برای چنین وضعیتی حکومت اسلامی بر دو عامل مهم حساب کرده است یعنی بزبانی دیگر لحظه نهایی برای حکومت اسلامی آن است که حتی اگر مورد تهاجم نظامی از سوی امریکا قرار گیرد بگونه ای دوام آورد و مقاومت کند که افکار عمومی غرب علیه جنگ به یاری اش آید و در چنان شرایطی به توافقی با غرب دست یابد( نمونه مشخص این سیاست جنگ اول خلیج فارس و نیز جنگ اسراییل با حزب الله لبنان است که در هر دو دوام آوردن تا رسیدن به یک توافق است که خسارت و بهایی که پرداخته شد برای حزب الله و صدام به حساب نیامد!) و حکومت اسلامی نیز با توجه به این تجربه ها، برای بدترین سناریو خود را آماده کرده است. اما سوال این است که آیا در چنین وضعیتی حتی، حکومت اسلامی قادر خواهد بود دوام آورد و بر سر قدرت بماند!؟ پاسخ قاطعانه " نه " بزرگیست که گسیختگی شیرازه های حکومت اسلامی با اولین شعله جنگ یا حمله نظامی خواهد داد. چرا که نه نیروهای نظامی و نه غیر نظامی ایران آمادگی یا انگیزه جنگیدن برای حکومت اسلامی را دارند ونه مردم با همه آنچه که از حکومت اسلامی برآنها گذشته تحمل را خواهند کرد و تاوانی را خواهند داد که در جنگ هشت ساله برآنان رفت! از سویی دیگر، بحرانهای داخلی بصورت سیلابی راه خواهد افتاد و حکومت اسلامی را بزیر خواهد کشید. بنابراین آنچه که از همه سناریوهای یاد شده بر می آید این است که حکومت اسلامی راهی جز فروپاشی و سقوط ندارد. تنها چگونگی سقوط است که برای هر طرف در گیر مهم است. پیشتر به این نکته اشاره کرده ام که امریکا در صورت حمله به ایران و استقرار نیروهای نظامی اش در میهن ما، به هیچ وجه با حکومتی دمکراتیک و ملی کنار نخواهد آمد و همین نکته خطر بسیار وحشتناک و سرنوشت سازیست که باید در نظر داشت. چرا که حاکمیت ملی و دمکراتیک براساس منافع ملی ایران عمل خواهد کرد نه در چهارچوب تامین منافع امریکا. درحالیکه امریکا برای برقراری حکومتی دست به کار نظامی خواهد زد که بتواند منافع درازمدت و سیاست استراتژیک منطقه ای و جهانی اش را تامین نماید و با چنین خواست و هدفی، حکومت مورد نظر خویش را می طلبد و چنین نیز خواهد کرد. در اینجاست که نقش مردم و نیروهای سیاسی مترقی و ملی بسیار برجسته و تعیین کننده است. بزبانی دیگر باید برعیله حکومت اسلامی و برعلیه جنگ به میدان آمد. ملت ما نه جنگ می خواهد و نه حکومت اسلامی. برای پیشگیری از جنگ و عواقب ناشی از آن باید که خود سرنوشت خویش را بدست گیریم و رژیم ضد ملی و ضد انسانی حکومت اسلامی را بزیر کشیم و این میسر نخواهد شد مگر همه ی ما با هرچه که در توان داریم در اتحادی بزرگ و فراگیر به میدان آییم. برای نیروهای ملی و مترقی و در یک کلام مردم ما، وجود حاکمیت اسلامی و یا حاکمیت دست نشانده امریکایی هر دو سرنوشت خونباری را رقم خواهد زد. سالهای حکومت اسلامی با فقر و جهل و خرافه و خون و مرگ و اعدام گذشت و می گذرد و برای رهایی از این حاکمیت جهل و جنایت، پیش از آنکه همه چیز و همه کس برباد رویم، به میدان آییم و نگذاریم دیگران برایمان تصمیم بگیرند و بر ما حکم برانند. حکومت اسلامی ضد ایرانی و ضد ملی و ایران برباد ده است و حاکمیت امریکایی اگر که جایگزین حکومت اسلامی شود نیز چنین خواهد بود. برای رهایی از تیره بختی و سیه روزی باید به میدان آییم. هیچ راه دیگری نیست. باید به میدان آمد و تاوانش را نیز داد. زمان بحث و اما و اگر و شاید نیست! برای دفاع از شرافت انسانی و ملی خویش باید به میدان آییم. دست یکدیگر را به یاری و دوستی بفشاریم.
با مهر
گیل آوایی
۱۰ جون ۲۰۰۷ هلند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر