جای شاهنشاه ایران آیت الله شاه شد
کار ملت روز وُ شب از اشتباهش آه شد
این چنین ملت به گورِ خویش دارد آیه خوان
همچو مرغی در فریب حیلۀ روباه شد
شهرش آبادی زگورستان گرفت از بدوِ کار
ای دریغا ملتی قربانی وُ گمراه شد
گر تسلسل بود رسم پادشاهان، ای هوار
آیت الله را ولی صاحب درون چاه شد
از درِ هر مستراحی یک امام آورده اند
روزیِ عمامه داران خیمه وُ خرگاه شد
غارت این جانیان از خشتک وُ تنبان گذشت
ملتی عریان زچاپیدن چو کوهی کاه شد
مرده خواری شد اساس حاکمیت ای دریغ
زندگی را سربداری سهمِ هر آکاه شد
ای شمایان گشته در گنداب ملایان اسیر
چشم بگشایید دین اینگونه رسم و راه شد