امتِ عربده کش گو علمایش را هم
قامتِ آیت وُ آن ریش وُ عبایش را
هم
روضه خوانی که دهد بهر جنایت فتوا
بر همه اصل و فرع وُ قد وُ نمایش را هم
بر صلاتی که شود جمعه بسی عربده ها
بر سرِ سجده، امام جمعه هایش را هم
هیبت نحس آخوندی که شده چون سگِ هار
بر پسِ گردن و بی غیرتی هایش را هم
مفتخوارانِ عباپوشِ هیولا، مرگ خو
بر همه خوی بدش گنبدوُ جایش را هم
او که از غارت نادان بکند نشو وُ نما
بارگاهِ زرِ هر ناله سُرایش را هم
اُمتِ گله صفت کز پی گرگش نالان
بر چنین امت وُ بر آیه سَرایش را هم
ذره ای نیست شرف در دل این بی شرفان
از همان روست که بر دین ریایش را هم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر