جمعه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۲

مُشتخشمِ انبوهِ اندوه را - گیل آوایی


مُشتخشمِ انبوهِ اندوه را
به آهِ این سالها باد می دهم
شاید بر دشتی بنشیند
که نه بوی خون دارد
نه آسمانش سوگوارِ آفتاب است.
آرزوهایم را چونان بذری می افشانم
در دل گورهای هزاران گم نامان خاکم
روزی روزگاری
که تردیدی در آن نیست
بهاری می رسد
با خیلِ سوارانی به تاخت
که  انبان آرزوهای بخون خفته گشایند
به آوازهای جنگل و ستاره
تا بدانند آیندگان،
کاین نسل
بخون خویش
زندگی فریاد کرده است

یکشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۲

خشمافریاد - گیل آوایی


خشماگینه سوگوار.
اندوه دارانِ شب ماندگار.
ما وارثانِ کدام جنگل و سربداریم!؟
نه دستی به آتش،
نه پایی بر بیتابیِ سنگفرشهای شهر!

آنان که قاتلانند،
اینان که آه وارگانِ بیداد!

دریغا خشماسلاحی تاختن!
دریغا جنگل که دار و چارپایه!،
آی
کاین رسم ما نبود!
مویه
مویه
هر سال به تابستانی!

پیوندهای گسسته،
شب پاییدنِ بی سحر است!
خورشید از دستان به هم پیوند طلوع می کند،
سورِ پایکوبانِ مردم
دادخواهیِ خاورانهاست!

خیابانها از چه به نکبت رنگ باخته سلاح!؟
سوزآواهای دروغین است به رنگهای دروغین تر!

فرمان آتش از کدامین دهانها باید!؟
وقتی چنین قافیه باخته!
خشمآگینه سوگوار!؟

دشت می آشوبد هنوز
جنگل می خواند هنوز
بودن به سوگ وُ ناله!؟  نه!
به تاختن!
سرودن!
زندگی ست پایکوبانِ به لج!،
در این روزگارِ بی چشم و رویان!

برخیز!

خوابکابوس از چه بر شمردن!؟
شهر تشنۀ فریادهای رهاییست!
بی پناهی از چه سر در سوگ بردن!؟
خود پناهیم این خاکِ هماره به تاراج!
سوگناله ها به خشمافریاد دادخواهی باید راه!
چه دلم غنج می زند دستهای به شوق!

بایدت میدان به رزم
نه به سوگ نشستن رسم!

پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۲

یک اشاره کوتاه: اسلام سیاسی کور می کند، شفا نمی دهد - گیل آوایی

 تا زمانیکه نیروهای اسلام سیاسی در منطقه فعالند و برای قدرت می جنگند یا به نوعی در مبارزات سیاسی کشورهای اسلامی نقش دارند، نه منطقه روی نیکبختی و سعادت خواهد دید و نه غرب برای سلطه و اشغال و غارت منطقه مشکلی خواهد داشت. نیروهای دینی سیاسی، بزرگترین خدمتی که به مردم کشورهای اسلامی بکنند این است که به مسجدها برگردند بگذارند جوامع اسلامی یک بار هم شده از شرِ الله سیاسی خلاص شوند. الله در محدوده شخصی می تواند برای باورمندش آرامش بخش باشد اما وقتی سمت و وسوی قدرت و سیاست می گیرد، جنایت می آفریند.
درخواست برای کنار کشیدن دین سیاسی از مبارزات سیاسی کشورهای مسلمان نه برای دشمنی با اسلام نه برای مبارزه با این دین است بلکه به تجربه و تحقیق و نتایج تاکنونی بدست آمده از دین سیاسی در دوره های مختلف تاریخی، بویژه تاریخ معاصر کشورهای اسلامی، ثابت شده است که دین سیاسی نه ظرفیت و نه توانایی مدیریت اقتصادی/ سیاسی/ فرهنگیِ جامعه انسانی بخصوص در دنیای کنونی را دارد و نه قابلیت انطباق با یک جامعه چندباور و چندفرهنگی را دارد. امروزه که زمانِ حکومتهای ایدئولوژیک سر آمده است، یک حاکمیت دینی بجای اینکه شفا دهد، کور می کند. نگاهی به کشورهای مسلمان و برسی نقش تخریبی دین سیاسی و فرهنگ دینی در عقب ماندگی، خفقان، سرکوب، زیر سلطه بودن، غارت، فقر و بسیاری دیگر از نمادهای اجتماعی/سیاسی/فرهنگی/اقتصادی، برجسته تر می شود. هرجا که دین سیاسی ( اسلام سیاسی) وارد مبارزات سیاسی شده، سمت و سوی قدرت گرفته است، چنان جنایتها و نتایج خونبار و هولناک بدست داده است که نه تنها مردم را از برپایی یک جامعه شایسته انسان امروز باز داشته بلکه قرنها به عقب کشانده است. نمونه های الجزایر، پاکستان، افغانستان، سومالی، سودان، و بالاخره ایران، گواه روشن این عقب ماندگی با حضور دین سیاسی در روند مبارزات سیاسی این کشورها بوده و هست. دیگر کشورهای اسلامی بویژه عرب از همین دین سیاسی و فرهنگ اسلامی با حاکمیتهایی سنتی و خائنِ به مردم نمونه های بسیار روشن استعمار و زیر سلطه بودن و غارت داراییهای این کشورها و نیز فقر و بیسوادی و عقب ماندگی آنان بوده و هست. 
با توجه به چنین واقعیتهایی ست که اسلام سیاسی نه بخود خدمت می کند نه به کشورهای مسلمان. دین سیاسی با نیروهای تشکیل دهنده اش، بصورت ابزاری در دست کشورهای سلطه گر برای غارت و مهار و عقب ماندگی کشورهای مسلمان استفاده می شود. در جایی مجاهدان رهایی و در جایی دیگر تروریست شناخته می شوند. دین سیاسی بصورت مزدوران بی مزد، تداوم سلطه و غارت کشورهای مسلمان را ممکن می سازند.
صداقت و شرافت انسانی حکم می کند که دین سیاسی از مبارزات سیاسی اش کنار کشیده و الله را به مسجدها برگردانند. در چنین وضعیتی ست که سکان سیاسی کشورهای اسلامی بدست اهل سیاست و مدیریت شایسته اش سپرده می شود.

دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۲

این شیخ حسن، زقومِ بی وجدان است - گیل آوایی

این شیخ حسن، زقومِ بی وجدان است
بدتر زهمه کُشَد، ولی خندان است!
از هالۀ نور وُ جمکران است، زینهار
کاین شیخ نه از من وُ تو وُ ایران است!

2
ای شیخ به عمامه مرا وهمی نیست
زاین قوم بجز خرافه ام سهمی نیست
گویی تو بسی زدین رحمان وُ رحیم
رحمش به تو مفتخوری، مرا رحمی نیست


یکشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۹۲

عمامه بسر ریش و دهانت "را هم" - گیل آوایی




عمامه بسر ریش و دهانت "را هم"*
بر کاسه ئ آن لیل و نهارت "را هم"*

بر روح تو بر روح امامت را هم
هر حکم تو و حکم خدایت را هم

تازئ شده ائ بقامت هم وطنئ
ائ بئ وطن آن سبزه قبایت را هم

دادئ تو زایرانئ و ایران برباد
ائ شوم زمانه بر عبایت را هم

کفتار و شغال و مرده خوارید همه
از دم به همه شکل وشمایت را هم

تو مظهر هر خیانتئ در ایران
بر بیت تو عمامه عبایت را هم

جان آمده بر لب ز جنایت هایت
جانئ تویئ برجان وجهانت را هم

باندید همه چو مافیا بر سر خلق
بر جنتئ هاشمئ تبارت را هم

هر جمعه که مئ نهئ خلایق سرکار
بر تک تک آن جمعه امامت را هم

دادید به تاراج همه دار و ندار
بر قوم آخوند و خبرنگانت را هم

با نام خدا جنایتت مانده بجا
از فرق سرت تا نوکه پایت راهم

بر انکر و منکر و لباس شخصئ
بر جل و جلال و کبریایت را هم

بر مجلس و بر رهبر وبرکل سپاه
بر دولت چاه جمکرانت را هم

هر جمعه پس از زیارت اهل قبور
بر تربت آن سیزده امامت را هم

روییده چو انگلید با جهل و خراف
بر حوزه و آیت خدایت را هم

گر شعر مرا بخوانئ عمامه بسر
دانئ که همه ایل و تبارت را هم!

بجائ " را هم " کلمه ائ بانتخاب خود بگذارید!

سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۲

حیرت - گیل آوایی



سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲ - ۶ اوت ۲۰۱۳
پیکرِ زخمی،
زخمِ همۀ تاریخ دهان باز کرده باز
ماتِ خونبار
جار زدن
قسمت ما شد ناباوری!

کابوس تا کی!؟ کجا!؟
وقاحتِ این قومِ بی چشم و رو،
نمکدان شکستن
رسمِ وقیحان فقیه!
فقاهتِ وقاحت!

آه که سیاووشانِ خاک را
خاوران خاوران
سوگناله های خونبار به حیرت!،
بغض بر شمردن!

آی همرهان
سلاحی
آتشی
خشمی
مرگ یک بار
شیون هم.
.
همین!

دوشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۲

نجوا - گیل آوایی


چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۲- ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۳


نه چراغ وُ نه آینه
نه آشیانه ای به کوچ!

درخود فریاد می شوم
به کولۀ  سوگهای خاک !

مویه های خاوران
انبوه اندوه
پُشته پشته!

آه!
من
فاجعه می کشم بر دوش!،
چونان صلیبی
که از آن من نیست!

حاکمانی مرگخو!
زندگانی اسیر!
مردگانی مرگ بادان که زنجیر خویش می ستایند!

کوله
سوگ
فاجعه
گذارغریبی است کابوس این سالهای ما!

پنجشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۲

یک اشاره دیگر: نرود میخ آهنین بر سنگ! - گیل آوایی



 چندی ست به هر بهانه یا دلیلی، به خامنه ای نامه نوشته می شود.>>

( سال گذشته طی نوشتاری گفته ام که : اسلام دقیقا همین حکومت اسلامی در ایران است چه خود را به آتش بکشید چه آسمان ریسمان ببافید ,گیل آوایی

اسلام ریشه واپسگرایی و عقب ماندگی کشورهای مسلمان بوده و ناتوانی خود را با جنایت و ریاکاری پوشانده است. دو نمونه ی مشخص در زمانه ی ما را می خواهم انگشت بگذارم بعنوان برحسته ترین نماد ناتوانی و نابجایی و حقارت هولناک باورمندان مسلمانی که به هر دلیل جامعه را به باتلاق واماندگی و خرافه و ریاکاری و مرگ و تنفر کشانده اند. http://shooram1.blogspot.nl/2012/03/blog-post.html)>>
و اما
 این نامه ها یا از بیرون یا از درون زندان نوشته و منتشر می گردد. اینکه چگونه است نامه هایی از این دست حتی اعتراضهایی از این دست نوشته و منتشر می شوند در حالیکه یک وبلاگ نویس را بر نمی تابند و به قتل می رسانند اما نویسندگانِ چنین نامه ها یا اعتراضات کماکان به نوشتن و اعتراض سرپایند، خود ماجرای دیگری ست که قصد آن ندارم نویسندگان آن را زیر سوال ببریم اما یک نکته را مایلم روی آن انگشت بگذاریم و آن اینکه محتوا یا پیام این نامه ها یا اعتراضات هرچه که باشد، یک پیامد را در دل خود دارد و آن هیچ نیست جز تطهیر دین و فرهنگ و اعتقادی که هیولاهای حکومت اسلامی با تکیه بر همان، به جان و  مال و ناموس ملت افتاده اند و دار و ندار این سرزمین را غارت کرده و می کنند.
دیروزها کسانی چون شریعتی ها زهرِ چنین فرهنگ و اعتقادی را در پیکر جامعه ما ریختند و امروز نویسندگان نامه هایی از این دست می کوشند دینشان را از جهل و جنایت و انسانسوزیِ حکومت اسلامی تطهیر کنند به دیگر سخن، هدف، دفاع کرامت انسان و اعتارض به جنایتباری حکومت اسلامی نیست بلکه تطهیر اسلام و فرهنگ نفرت و قتل و خفقان این حکومت جنایتکارِ بر آمده از اسلام است. عجب است که شریعتی ها جنایتهای حکومت اسلامی را ندیده سفسطه کردند اما نویسندگان نامه های مورد اشاره در بالا، بیش از سه دهه ریاکاری و دروغ و قتل و غارت و جنایت در حکومت اسلامی بدست هیولاهای اسلامی را تجربه کرده اند به گونه ای که این جانیان حتی به خودشان هم رحم نکرده اند، چنین وا اسلاما سر می دهند!
به هر روی!، از این نگاه است که  حداقل باید به اینان گفت که نوشتنِ نامه به خامنه ای و پند وُ اندرز به او، مصداقِ کاملِ " نروَد میخِ آهنین بر سنگ" است!
خامنه ای در هراسِ از سرنگونی، دست به هر جنایتی می زند. مافیای خامنه ای برای در قدرت ماندن، نه به دین، نه به انسانیت و نه به کشور، به هیچ و اصل و اصولی جز در قدرت ماندن پایبند نیست! با این جانیان فقط و فقط باید با زبان زور و قدرت سخن گفت. چنین قدرتی از دل مردم بر می آید. با تکیه بر مردم سازمانیافته و هدفمند، می توانیم جنایتکاران اسلامی در مافیای ولایت وقیح را سرنگون کنیم. توَهُم به این انتخابات یا آن انتخابات که خودِ این جانیان معرکه گردانِ آنند، یک انحراف ابلهانه است. از درون  این حکومت جنایتکار هیچ دگرگونی ی بنیادین بنفع ایران و ایرانی ایجاد نمی شود. تدارکاتچی های موسوم به رئیس جمهور جز برای دوام و بقای همین حکومت نیستند! خود را به هر تفسیر و تحلیل و بهانه ای، به توهم و خود فریبی نزنیم!

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...