تا زمانیکه نیروهای اسلام سیاسی در منطقه فعالند و برای قدرت می جنگند یا به نوعی در مبارزات سیاسی کشورهای اسلامی نقش دارند، نه منطقه روی نیکبختی و سعادت خواهد دید و نه غرب برای سلطه و اشغال و غارت منطقه مشکلی خواهد داشت. نیروهای دینی سیاسی، بزرگترین خدمتی که به مردم کشورهای اسلامی بکنند این است که به مسجدها برگردند بگذارند جوامع اسلامی یک بار هم شده از شرِ الله سیاسی خلاص شوند. الله در محدوده شخصی می تواند برای باورمندش آرامش بخش باشد اما وقتی سمت و وسوی قدرت و سیاست می گیرد، جنایت می آفریند.
درخواست برای کنار کشیدن دین سیاسی از مبارزات سیاسی کشورهای مسلمان نه برای دشمنی با اسلام نه برای مبارزه با این دین است بلکه به تجربه و تحقیق و نتایج تاکنونی بدست آمده از دین سیاسی در دوره های مختلف تاریخی، بویژه تاریخ معاصر کشورهای اسلامی، ثابت شده است که دین سیاسی نه ظرفیت و نه توانایی مدیریت اقتصادی/ سیاسی/ فرهنگیِ جامعه انسانی بخصوص در دنیای کنونی را دارد و نه قابلیت انطباق با یک جامعه چندباور و چندفرهنگی را دارد. امروزه که زمانِ حکومتهای ایدئولوژیک سر آمده است، یک حاکمیت دینی بجای اینکه شفا دهد، کور می کند. نگاهی به کشورهای مسلمان و برسی نقش تخریبی دین سیاسی و فرهنگ دینی در عقب ماندگی، خفقان، سرکوب، زیر سلطه بودن، غارت، فقر و بسیاری دیگر از نمادهای اجتماعی/سیاسی/فرهنگی/اقتصادی، برجسته تر می شود. هرجا که دین سیاسی ( اسلام سیاسی) وارد مبارزات سیاسی شده، سمت و سوی قدرت گرفته است، چنان جنایتها و نتایج خونبار و هولناک بدست داده است که نه تنها مردم را از برپایی یک جامعه شایسته انسان امروز باز داشته بلکه قرنها به عقب کشانده است. نمونه های الجزایر، پاکستان، افغانستان، سومالی، سودان، و بالاخره ایران، گواه روشن این عقب ماندگی با حضور دین سیاسی در روند مبارزات سیاسی این کشورها بوده و هست. دیگر کشورهای اسلامی بویژه عرب از همین دین سیاسی و فرهنگ اسلامی با حاکمیتهایی سنتی و خائنِ به مردم نمونه های بسیار روشن استعمار و زیر سلطه بودن و غارت داراییهای این کشورها و نیز فقر و بیسوادی و عقب ماندگی آنان بوده و هست.
با توجه به چنین واقعیتهایی ست که اسلام سیاسی نه بخود خدمت می کند نه به کشورهای مسلمان. دین سیاسی با نیروهای تشکیل دهنده اش، بصورت ابزاری در دست کشورهای سلطه گر برای غارت و مهار و عقب ماندگی کشورهای مسلمان استفاده می شود. در جایی مجاهدان رهایی و در جایی دیگر تروریست شناخته می شوند. دین سیاسی بصورت مزدوران بی مزد، تداوم سلطه و غارت کشورهای مسلمان را ممکن می سازند.
صداقت و شرافت انسانی حکم می کند که دین سیاسی از مبارزات سیاسی اش کنار کشیده و الله را به مسجدها برگردانند. در چنین وضعیتی ست که سکان سیاسی کشورهای اسلامی بدست اهل سیاست و مدیریت شایسته اش سپرده می شود.
با توجه به چنین واقعیتهایی ست که اسلام سیاسی نه بخود خدمت می کند نه به کشورهای مسلمان. دین سیاسی با نیروهای تشکیل دهنده اش، بصورت ابزاری در دست کشورهای سلطه گر برای غارت و مهار و عقب ماندگی کشورهای مسلمان استفاده می شود. در جایی مجاهدان رهایی و در جایی دیگر تروریست شناخته می شوند. دین سیاسی بصورت مزدوران بی مزد، تداوم سلطه و غارت کشورهای مسلمان را ممکن می سازند.
صداقت و شرافت انسانی حکم می کند که دین سیاسی از مبارزات سیاسی اش کنار کشیده و الله را به مسجدها برگردانند. در چنین وضعیتی ست که سکان سیاسی کشورهای اسلامی بدست اهل سیاست و مدیریت شایسته اش سپرده می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر