جمعه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۳

دلنوشتۀ بامدادی ام - گیل آوایی


 شاید بشود زیباترین یا شاید دلپذیرترین روزها و شبها را در این دیاری که غریبانه وطن کرده ام،  داشت. شاید بشود بهترین یا شاید خوش ترین روزگار را در این سامان، سامان داد اما هر روز، هر شب هر لحظه که گذری داری و نگاهی به آنچه که بر سرزمین مادری ات می گذرد، هر جای جهان که باشی فرق نمی کند، اولین نگاهت، اولین جُستارت، اولین سر درآوردنت از آنچه که می گذرد، به سرزمین مادری ست.
خوب برای من هم این قاعده صدق می کند یعنی اول صبح که شبِ رویاها را به هر شکل روز کرده ام و بر می خیزم و قهوه ای وُ دست وُ صورت شستنی وُ نشستن به خوردن ناشتایی وُ گیراندن اولین پیپ روزانه، بی اختیار کامپیوتر روشن می شود و اولین صفحه ها، سامانه های فارسی زبان است و اینکه در سرمین مادری چه می گذرد. خبرها را که مرور می کنم دود از کله ام جوری که هیزم تری را بگیرانی، بلند می شود. خدای من!!!! روزگار در سرزمین مادری ام هزار سال به عقب رفته است! هیولاها چه بر سر سرزمین مادری ام آورده اند و کجای این زمان و جهان ایستاده اند!؟ دیدنِ شکلِ تا ژرفای وقاحت و بلاهت که مزخرفترین و احمقانه ترین و ریاکارانه ترین گفتمانها و برخوردها و زوزه کشیدنهای مشتی از گورِ هزاره های دور بیرون آمده، آه از نهانم در می آورد. ایران من چه می توانست باشد و چه هست! ایرانیِ من چه می توانست می شد، و  چه شده است! فرهنگ قهقرایی، پایه های تفکر پوچ و قهقرایی حاکمیت عمامه، در جزئی ترین زندگی و فرهنگ ایرانی من رسوخ  کرده است.
یک مشت لاطائلاتی که به درد هیچ مستراحی نمی خورد، آنقدر عرعر می کنند که آینده سازانِ بی آینده سرزمین مادری، خواه ناخواه از آن تاثیر می گیرند حتی به طنز هم اگر بازگویی کنند و بخندند!باز نوعی فرهنگ لُمپنیِ آیت الله ها را با غایتِ بی مسئولیتیِ " به من چه ولش کن!" گرفته و می گیرند!!! هر چه بیشتر به عمق خبرها و رویدادها نگاه می کنی، بیشتر حس می کنی که رسانه های سرزمین مادری بوی تعفن خود سانسوری و خفقان و خرافه می دهند! همه در یک باتلاق متعفن حکومت هیولاهای اسلامی چرخ می زنند!!
پُکی به پیپ می زنم و به سایه روشن بیرون از پنجره نگاه می دوانم. کشکرت در لانه اش چیزی نوک می زند. شاخه درختی تکان می خورد. ابری چنان سنگین آبی آسمان را پوشانده که اگر دست دراز کنی به خیالت می گیری اش. نگاهت از دورهای خیال برمی گردد به صفحه  خبرهای سرزمین مادری. قیافۀ شوم و نکبتبار آیت اللهی نان به نرخ روز خور، شگفتیِ روشنفکرنماهای اسلامی را به بار آورده که همین آیت الله دیروز چیزی می گفت در یک زمینه مشخص و امروز در زمینه همان چیز مشخص، جور دیگری، متناقض دیگری عرعر می کند!!!
حسِ نبودنِ در چنین حاکمیت ریاکار و دروغگو و غارتگر، رضایت خاطری اگر چه اندوهگین، در جانم می دواند. چه خوشبختم که دورم! اگرچه نزدیکترین دور! که داغ همین سالهای خونبار را با خود می کشم.
خوب روزگار ما هم اینطور رقم خورد. خواسته یا ناخواسته به نوعی تاوان یک چیزی را می دهیم. من هم روش!
واقعیت امروز چنین است که سرزمین مادری ام را اشغال کرده اند. اشغال کرده اند حتی خونبارتر از هر خونباریِ تاریخ. زوزه کشان، عربده کشان، به فریبکارانه ترین شکل، بر همۀ هست و نیست سرزمین مادری ام چنگ انداخته اند! دیگر نه هیچ چیز جز زیاده خواهیِ مُشتی بی همه چیز، آن هم به قیمت، مطرح نیست. هر چه هست دروغ است هرچه هست ریاکاری ست هر چه هست کلاه شرعی شان بر سر هفتاد میلیونِ در گروگانِ این هیولاهاست! خدا و پیغمبر و اسلام و قرآن و رسول ....... کشک!!!!!!!!!!!
وقتی هم که دلتنگی و تاسیانیِ کمرشکن، دمارم را در می آورد به خود نهیب می زنم تا زمانی که سرزمین مادری ام در اشغال این هیولاهاست، برای دیدن سرزمین مادری، از چنین هیولاهای قاتلِ شریفترین فرزندان سرزمین مادری ام، اجازه نخواهم خواست! برای سرزمین مادری ام به این هیولاها گردن نمی گذارم، با آنان می جنگم!
و چنین است حال و هوای بودنِ نزدیکترین دور!
 حتی اگر:

روز درد می شمارم
شب رویا.

خواب فاصلۀ دردها و رویاهاست.

مستی بهانه ای
که طرحی تازه ببینی
هستم هنوز
میان همه هیچ!
همین!

2

هیچ!،
نام گویایی ست
رها بودن!

بغضهای پنهان می دانند
شبهای بی پایانِ مات،
گریز در سیاهیِ انبوه،
وقتی اندوهِ کمرشکنی امان نمی دهد!

می دانی
دگردیسی دردباری ست بودن،
در چنبره این همه فرسودن،
در روزگارِ مویه های بی پناهی!

آه هنوز رهایم نمی کند
رهایم نمی کند
رها
یم
نمی
کند
فریاد مادری
که داغ فرزند هوار زنان!
داد می خواهد!
داد
می خواهد
در بیدادِ این همه برما!
وای بر ما!

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...