عمامه بسر ریش و دهانت "را هم"*
بر کاسه ئ آن لیل و نهارت "را هم"*
بر روح تو بر روح امامت را هم
هر حکم تو و حکم خدایت را هم
تازئ شده ائ بقامت هم وطنئ
ائ بئ وطن آن سبزه قبایت را هم
دادئ تو زایرانئ و ایران برباد
ائ شوم زمانه بر عبایت را هم
کفتار و شغال و مرده خوارید همه
از دم به همه شکل وشمایت را هم
تو مظهر هر خیانتئ در ایران
بر بیت تو عمامه عبایت را هم
جان آمده بر لب ز جنایت هایت
جانئ تویئ برجان وجهانت را هم
باندید همه چو مافیا بر سر خلق
بر جنتئ هاشمئ تبارت را هم
هر جمعه که مئ نهئ خلایق سرکار
بر تک تک آن جمعه امامت را هم
دادید به تاراج همه دار و ندار
بر قوم آخوند و خبرنگانت را هم
با نام خدا جنایتت مانده بجا
از فرق سرت تا نوکه پایت راهم
بر انکر و منکر و لباس شخصئ
بر جل و جلال و کبریایت را هم
بر مجلس و بر رهبر وبرکل سپاه
بر دولت چاه جمکرانت را هم
هر جمعه پس از زیارت اهل قبور
بر تربت آن سیزده امامت را هم
روییده چو انگلید با جهل و خراف
بر حوزه وُ آیت خدایت را هم
گر شعر مرا بخوانئ عمامه بسر
دانئ که همه ایل و تبارت را هم!
بجائ " را هم " کلمه ائ بانتخاب خود بگذارید!
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر