پانردهم مارس 2013
نوروز ز ره آمد وُ ما
همچو خزانیم
الله به کامش شده ما
سینه درانیم
هر مسجد و منبر شده عر
عر زانیران
ایرانی چو بیگانه
درایران به فغانیم
یک بی همه چیزی شده
رهبر زجنایت
در چنبرۀ جاکشش از کور
و کرانیم
دردا که چنان مرده وشان
زار بگرییم
ستارکشان است وُ زچه بی
خبرانیم
چون گور شده است میهن
ما گور زبیداد
بیداد به ما می شود و
ما خود بچزانیم
بر خون چه نشینیم، چه
مانیم وُ چه خواهیم
ما صاحب این خاکیم و
باید برهانیم
ای داد به ما گر
بنشیینیم و نخیزیم
فریاد به ما گر به چنین
گور بمانیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر