چهارشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۹۱

نوروز امسال را با همدلی فراگیر و همبستگی ملی و مهر به یکدیگر جشن بگیرم. - گیل آوایی



نوروز امسال را  با همدلی فراگیر و همبستگی ملی و مهر به یکدیگر جشن بگیرم.

در باره نوروز و چرایی و چگونگیِ آن فراوان گفته و نوشته شده است که در اینجا هدف، تکرار آنها نیست بلکه تکیه کردن بر انسانی ترین و بالنده ترین شناسه های نوروزی یعنی همدلی، همراهی، مهربانی و یاری به یکدیگر است. ما در حکومت اسلامی نه تنها از چنین ارزشهای انسانی دور مانده و گرفتار هزار چه کنمهای ناروا شده ایم بلکه به یک بی مسئولیتیِ قهقرایی و بی تفاوتی بیمارگونه و بیگانگی هولناک گرفتار آمده ایم. و این نیز برآیند فرهنگ تحمیلی حاکمیتی ست که نه تنها با ایرانی بودن ما و میراثهای باستانی ما بلکه با انسان بودن و ماندگاری ما سر ستیز دارد. ستیز با انسان بودنِ ما از این نگاه که بنده وار زیستن و تن به بلاهتِ فرهنگی و خرافه های مرگخویانه ای دادن است که حکومت اسلامی بر پایه های آن توهم می بافد و گله های همگون خویش را دوام و قوام می دهد. ما ایرانیان در چنین حاکمیت انسانسوزی دست و پا می زنیم.  روزگاری که ایرانی بودن در ایران برای ایرانی جرم است! زبان فارسی آفت حوزه های " علمیه!" دانسته می شود و با چنین برخوردهای نمک نشناسانه ای هیولاهای حکومت اسلامی، هست و نیست ایران و ایرانی رابه تاراج می برند تا جاییکه ایرانی در گرسنگی و نداری و بیکاری خون می گرید اماضریح طلا از خوان به یغما رفتۀ ایرانی ساخته و پرداخته و پیشکش به کشوری دیگر می شود. فرهنگی را با خون و جنایت و شیوه های الله بختکی به جامعه تحمیل کرده اند که مردم دربی مسئولیتی و بی تفاوتی و به من چه ولش کن، گرفتار خشونت و بیگانگی و گذراندن خرِ خویش از پُل آن هم به هر بها، شده اند. این سالهای سیاه را با چنین روند قهقرایی ای بسر می بریم. با چنین تباهی و از خود بیگانه شدن، نوروز بار دیگر می رسد. باز هم چهارشنبه سوری و تازه شدن سال و روزهای نوروزی و سیزده بدر ما را به هزار باره به فرهنگ انسانی و بالندگی و عشق به زندگی فرا می خواند. بیشترینه ما مردم اگر از نگاه ثروت و مکنت قادر به کمک و یاری و همدلی با یکدیگر نیستم اما در کمترین امکان خویش می توانیم بیکاری و تهیدستی و گرسنگی مان را با هم قسمت کنیم و در کنار هم باشیم. مهربانی بی هزینه ترین حرکتی ست که می توانیم در کنار هم با هم انجام دهیم. اگر پولی برای کمک به یکدیگر نداریم، نداری مان را با یکدیگر قسمت کنیم.  ما اگه نون نداریم، همدیگه رو که داریم!
روزگار سیاه کنونی با چنین فقر و نداری و گرانیِ ناشی از رهبری ابلهانه و مدیریت مشتی عقب ماندۀ متوهم در حکومت اسلامی ست. این حکومت فرهنگ بندگی و تسلیم و خفقان و بی مسئولیتی را چنان در جامعه فراگیر کرده است که هر کس به نوعی هر جور که شده به هر قیمت در وضعیت تنازع بقاء حتی بدتر از جنگل گرفتار است. بی پرنسیپی و ناباوری بخود و بی تفاوتی هولناک در جامعه چنان ریشه دوانده است که هیچ کس به هیچ کس رحم نمی کند. گرانی بیداد می کند. فقر استخوانسوز است. آنانی که دستشان به دهنشان می رسد، فریادشان بلند شده، وای به حال آنانی که مشکل حتی نان شب را دارند! وای به حال آنانی که سرِ بی شام بر بالین می نهند. نه حکومت مسئولیتی می پذیرد و نه اصولا خود را در برابر اینهمه نارسایی و فلاکت و سیه روزی پاسخگو می داند.
وقتی به هر نماد و نمود این حکومت می نگری، بروشنی در می یابی که نه تنها هیچکدامشان بفکر حل معضلات جامعه و فقر و ناداری مردم نیستند بلکه تمام تلاششان این است که منافع خودشان را حفظ کنند و دامنۀ نفوذ و قدرتشان را در دزدی و غارت هرچه بیشتر مملکت گسترده تر کنند و در چنین ریاکاری وُ خیانتهای آشکار، با مزخرفاتی از نوع بمب هسته ای و دشمنهای خود ساخته و بحرانهای خود آفریده، مخالف خوانی های زرگرانه از نوع اصلاح طلبی و اصول گرایی و بازی مشمئز کنندۀ عنتر و لوطی، افکار عمومی را به هر جایی که می خواهند می کشانند الا به آنجاهایی که اینهمه بدبختی و بیچارگی از آن ریشه می گیرد.
زندانها را پر کرده اند از فریادهایی که حتی از درون همین حکومت برخواسته اند. با بی قانونی وُ عرفی وُ الله بختکی  حکومت کردن، هر مزدور بی همه چیزی را جاه و مقام داده اند و سرکوب را چنان برنامه ریزی کرده اند که بخیال خامشان، جامعه گورستانی برآیند آن باشد. فرهنگِ با هم بیگانه بودن و بی مسئولیتی در برابر یکدیگر و گریز از یکدیگر چنان شده است که دیگر هیچکس انگیزه یاری به دیگری، انگیزه همدلی و همراهی با دیگری را ندارد.
ما به کجا رسیده ایم!؟ به کجا کشیده می شویم!؟ ما چه می کنیم!؟
امسال هم مثل سالهای پیش، آیت الله های نواله گیرِ حکومت اسلامی باز هم شکر خورده اند و علیه فرهنگ ایرانی و آیینهای کهن نیاکان ما سخن به ناورا و ناسزا گفته اند. اما همین تحفه ها چنان سرشان را در برف کرده اند و خودشان به کوری زده اند که دچار توهم شده به خیال اینکه براستی مگس را عرصه سیمرغ  جولانگاه است! چهارده قرن اسلام با همۀ جنایتها و زورگویی ها و خوناشامی هایش نتوانسته نوروز و آیینهای نوروزی را از مردم ما بگیرد! بعد این حشرات فکر کرده اند که با چنین شکر خوردنهایی می توانند بر روند بالندگی ملی ایرانیان تاثیر بگذارند.
وقتی در سلولهای بیدادگاههای همین حکومت اسلامی زندانیان حتی با روشن کردن یک کبریت مراسم چهارشنبه سوری برگزار می کنند! وقتی با کندن هفت مو از سبیل شان سفره هفت سین می گذارند! دیگر جاها و مردمان ما وضعشان روشن است چه می کنند.
با چنین پای بندی به میراث و بالندگی و پالایشهای بهارانه ای ست که باید همه ما بخودمان بیاییم در چه زمانی هستیم و با چه هیولاهایی روبروییم.
نوروز امسال را به جشن همدلی و هم یاری و مهرِ به یکدیگر تبدیل کنیم. چهارشنبه سوری و تازه شدن سال و سیزده را با شکوه هر چه بیشتر جشن بگیریم. شکوهی که می گویم از نوع بریز و بپاشهای از نوع همین هیولاهای به ثروت رسیده از غارتها نیست بلکه همین فقر و نداری و بیکاری و تهیدستی مان را با همدلی و یاری یکدیگر و با هم بودن، با یکدیگر قسمت کنیم. از خانه هامان بیرون بیاییم. با مردم تهیدست باشیم. همه در هر جا وُ شهر وُ دهی که هستیم، دست در دستِ هم، مهربانی و همدلی را با شکوه هر چه بیشتر با یکدیگر قسمت کنیم. بهار فصل تازه شدن، فصل رویش وُ رستن وُ ستایش زندگی است. نوروز نماد پالایش و تازگی است. نوروز آشتی و مهر به یکدیگر است. این نمادهای زیبای فرهنگی را دست در دست هم در جای جای میهنمان به نمایش فراگیر بگذاریم.
به یاری فرزندان اسیر در بیدادگاههای این حکومت جنایتکار بشتابیم. با آنها حتی در پای دیوار زندانها جشن بگیریم وسفره هفت سین بگسترانیم. شادی و امید و زندگی را به یکدیگر آواز دهیم.
هر روزِ نوروز را از خانه ها بیرون آمده و با یکدیگر در خیابانها و پارکها و اماکنِ هنری و فرهنگی شهر و دیارمان دیدار کنیم. نداریمان را با هم قسمت کنیم. غم و شادی مان را با هم قسمت کنیم. این سرزمین مال ماست. این جشنها میراث نیاکان ماست. مهربانی و یاری به یکدیگر یکی از بزرگترین نمادهای فرهنگ ملی ما ایراینان است. نوروز آغازگاه تازه شدن، مهر ورزیدن و یاری رساندن به یکدیگر است. نوروز امسال را به هر شکل ممکن با یکدیگر جشن بگیریم. به دیدار یکدیگر بویژه کسانی که در فقر و بیماری و نداری گرفتارند، برویم. اگر توان کمکهای مالی را نداریم، می توانیم مهربانی را با آنها قسمت کنیم. ارزشهای انسانی مان را پاس بداریم و به کمک یکدیگر برویم.
بیکاری و تهیدستی و گرسنگی مان را با هم قسمت کنیم و در کنار هم باشیم. مهربانی، بی هزینه ترین حرکتی ست که می توانیم در کنار هم با هم انجام دهیم. اگر پولی برای کمک به یکدیگر نداریم، نداری مان را با یکدیگر قسمت کنیم. 
با این همه غم در خانۀ دل، اندکی شادی باید که گاه نوروز است.[1]

با مهر
گیل آوایی
چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۶ مارس ۲۰۱۳


[1] در تاریخ آمده است وقتی که سپاهیان اسلام "قتیبه"،  سیستان را به خاک و خون کشیدند. مردی در کوی و برزن شهر که غرق در خون بود، می گشت و همچنان که می گریست، می خواند: با این همه غم در خانه ی دل / اندکی شادی باید که گاه نوروز است.

۲ نظر:

سعید گفت...

با سلام
وبلاگ زیبایی دارید
اگر تمایل دارید تبادل لینک داشته باشیم
با تشکر

شورم، وبلاگِ فارسی گیل آوایی گفت...

درودو سپاس از پیام شما
نمی دانم منظور شما از لینک داشتن چیست. به هر روی در استفاده و باز انتشار مطالب این وبلاگ آزادید
با مهر
گیل آوایی

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...