بار دیگر تمام هوش و حواسم رفته است به روند
اعتراضات و مبارزاتی که در ایران جریان دارد. چه بخواهم چه نخواهم، یک جوری مثل
سیر و سرکه می جوشم! با خودم کلنجار می روم. چه کسانی همراه مردم و چه کسانی در
برابر مردم و چه کسانی دشمنِ دوستنما و چه کسانی ناآگاهانه و متوهمانه آب به آسیاب
دشمن می ریزند؟ با خودم کلنجار می روم این که خارج از ایران با داخل ایران چه
پیوندی دارد؟ چه پیوندی می تواند داشته باشد؟ یارگیریها چگونه است؟ نیروها و
مبارزاتِ خارج از ایران تابعی از مبارزات داخل ایرانند؟ یا می کوشند مبارزات داخل
را تابعی از مبارزات خارج از ایران کنند/رهبری کنند؟ اصلاً خارج از ایران چه می
کند؟ چه نقشی در داخل دارد؟ خارج از ایران آیا در پیوند با مبارزات داخل ایران
است؟ یارگیریهای از خارج با داخل یا داخل با خارج چگونه است و چگونه باید باشد؟ و
پرسشهای دیگری که گاه مثل کابوس سبز می شوند و گاه چونان که کوه موش بزاید، آتش به
همۀ حال و هوایم می زند!
این پرسشها بویژه با طرح درخواست رفراندوم بیش از
هر زمان دیگری دوباره بجانم افتاده اند! گذشته از این که سالها پیش هم چنین طرحی
از سوی کسانی که از درون همین حکومت مافیایی بودند، مطرح شده بود و امروز بار دیگر
مطرح شده است اما این بار کسانی در این
درخواست رفراندوم هستند که برای من نه تنها قابل اعتماد که قابل احترامند از آن
جمله نرگس محمدی ست، نسرین ستوده است، دکتر محمد ملکی ست.
وقتی به حاکمیت نگاه می کنم می بینم چنان هیولاهای
به جاه و مقام و مکنت رسیده اند که دست به هر جنایتی می زنند تا موقعیت خود را حفظ
کنند و از آن دسته هیولاهایی هستند که جز زور هیچ زبان دیگری نمی فهمند! و این
حاکمیت حتی به یک انتخاباتِ ساده ای که شناسۀ یک
انتخابات را داشته باشد، گردن نمی نهد چه رسد به یک رفراندوم که هست و
نیستش را رقم می زند! با چنین حاکمیتی آیا می شود رفراندومِ تعیین حکومت برگزار
کرد؟ آیا حکومت هیولاهای اسلامی از نفرت مردم با خبر نیستند!؟ آیا این هیولاها
اصلاً به مردم، به حقوق مردم، به قانون، به قانونمندیِ جامعه اعتقاد دارند!؟ آیا
این حکومت نمی داند که برگزاریِ رفراندوم یعنی سرنگونی؟
نرگس محمدی در چنگال خون آشامان اسلامی اسیر است و
همین که با چنین درخواست و طرحی همراهی می کند، بداند یا نداند، همراهی اش با این
طرح ستودنی ست! اما آیا دکتر محمد ملکی اینها را نمی داند؟ آیا نسرین ستوده اینها را
نمی داند؟ آیا نسبت به حکومت متوهمند؟
یا شاید یک حرکتِ تاکتیکی ست. یک فرصت برای حکومت
است که بدون خونریزی کنار روند! اما با هیولاهایی که از هیچ جنایتی رویگردان
نیستند می شود چنین تاکتیکی را کارا دانست!؟
چهل سال کافی نیست تا بود و نبودِ این حکومت را با
هر چه هست و نیست فرو ریخت!؟
هر چه هست، اینها در داخل ایران رو در روی
هیولاهای حاکم، بر اساس یک تحلیل یک جمعبندی یک حرکت، درخواست رفراندوم را مطرح
کرده اند! با همه تهدید و هزار وحشت آفرینی و..... از سوی حکومت!
چنین اقدامی کرده اند! بگذریم از این که در کنارشان
یا همراهشان کسانی هستند که بی آبرو تر از آنند که نیاز به پرداختنِ به آنها باشد!
هر کسی فکر و فرهنگ و خصلتهایش را با خود می آورد هر جا که باشد برود پیوند بخورد،
و در این طرح هم از آن خصلتها و آنچه که به هزار نمونه نشان داده اند، جدا
نیستند! این را آیا نرگس محمدی، دکتر ملکی نمی دانند!؟
یک درد
حکومتِ تا مغز استخوان فاسد و تبهکار است و هزار درد مبارزه ای هدفمند و
سازمانیافته با این حکومت! و همین هزار درد است که چهل سال جنایت چهل سال خون چهل
سال دزدی غارت اختلاس........ دوام داده است!
نمی دانم چه می شود اما حسی در من است که هر کاری
هر حرکتی هر اعتراضی هر طرحی که راه از درون این حکومت تبهکار بجوید، انحراف است!
توهم است. تداوم عمر ننگین این حکومت است!
"راه در جهان یکی است و آن راستی است"!
در راستی، حکومتی ناراست و تبهکار!، جایی ندارد!
اگر داشته باشد آن راه راست نیست! نیست که نیست!
حتی اگر کسانی مثل نرگس محمدی باشد یا دکتر ملکی!
که مورد احترام منند!
.
دوشنبه ۲۳ بهمن
۱۳۹۶ - ۱۲ فوريه ۲۰۱۸